شهدای پاسدار :: شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

| خانه | پایین صفحه | بلاگ بیان | چی میل | تماس با ما | گردو
شهدای شاخص بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


شهدای فرهنگی بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


آمار وبلاگ
-----------------


آخرین مطالب

پیوند ها

ابزار

جانم فدای رهبر
 جانم فدای رهبر اين هشيارى، موقع‌سنجى، لحظه را به حساب آوردن، خصوصيت برجسته و مهمى است كه بايد ملت ما در همه‌ى موارد متوجه باشند؛ آنجایى كه دشمنى و توطئه‌ى دشمن حس مي شود، به صورت لحظه‌اى بايد همه حساسيت نشان بدهند. (امام خامنه ای)

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم فدایی ولایتم

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگر دار تر از صد مَردیم
هر زمان یاد خمینی به سر افتد ما را
دور سیّد علی خامنه ای می گردیم

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم


پیام های روزانه
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)



این معامله با خدای متعال است؛
شهید جان خودش را داده است ،
و رضای الهی را ،
که بالاترین ارزشهای عالم وجود است ؛
کسب کرده است .
در همه‌ی ادیان الهی ؛
فداکاری در راه خدا ،
جان دادن در راه خدا ،
این ارزش والا را دارد .

مقام عظمای ولایت
1402/05/22

ایران حسین علیه السلام ،
پیروز است


نیازهای روزانه

مخـاطب محـترم لطـفاً
برای ورود به هر یک از بخش های ذیل ،
بر روی تصویر مربوطه کلیک نمایید
--------------------

 ساعت ، تقویم و مناسبت های امروز
ساعت ، تقویم
و مناسبت های امروز

......................................


اخبار امروز به روایت
روزنامه های صبح و عصر

......................................


گزارش وضعیت آب و هوای بروجرد

......................................


لینک ارگان های مهم دولتی




کلمات کلیدی

پیوندهای روزانه

تبلیغات



اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

فهرست شهدای والامقام شهرستان بروجرد
شهدای ثبت شده در وبلاگ ( به ترتیب حروف الفبا )
مخـاطب محـترم لطـفاً برای دسترسی به اطلاعات شهدا
بر روی هریک از حروف الفبا و یا نماد عملیات ها کلیک نمایید










۱۸۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدای پاسدار» ثبت شده است

دوشنبه, ۶ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۴۸ ق.ظ

گودرزی الله محمد فرزند محمدتقی

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

پاسدار شهید الله محمد گودرزی

شهید الله محمد گودرزی

نام : الله محمد

نام خانوادگی : گودرزی

نام پدر : محمدتقی

نام مادر : کوکب

محل تولد : بروجرد

تاریخ تولد : 1335/02/04

شغل : پاسدار وظیفه

تحصیلات : دیپلم

تاریخ شهادت : 1365/10/04

محل شهادت : شلمچه

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6531830

زندگینامه

سوم اردیبهشت 1335 ، در روستای دودانگه از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمدتقی، کشاورزی می کرد و مادرش کوکب نام داشت.کارگر بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد.

به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. چهارم دی 1365 ، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر مطهر وی مدت ها در منطقه برجا ماند و سرانجام در شانزدهم مرداد 1368 ، پس از تفحص، تربت پاک وی در گلزار بهشت شهدای بروجرد زیارتگاه خیل عظیم امت حزب الله شد.

منبع:
ـــ  فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 529.
            
                     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۴ ، ۰۹:۴۸
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
شنبه, ۴ آبان ۱۴۰۴، ۰۲:۲۶ ب.ظ

گودرزی احمد فرزند محمود و فاطمه

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

شهید احمد گودرزی

شهید احمد گودرزی

نام : احمد

نام خانوادگی : گودرزی

نام پدر : محمود

نام مادر : فاطمه

تاریخ تولد : 1340/01/03

محل تولد : بروجرد

شغل : پاسدار

تاریخ شهادت : 1363/07/02

محل شهادت : زبیدات عراق

آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6311882

زندگینامه

در روز سوم فروردین ماه سال 1340 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمود، نداف بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت.

به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. در روز دوم مهر ماه سال 1363 ، با سمت فرمانده ی دسته در زبیدات عراق بر اثر اصابت ترکش به پهلوها، شهید شد. تربت پاک او در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 527.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۴ ، ۱۴:۲۶
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
شنبه, ۴ آبان ۱۴۰۴، ۰۲:۱۳ ب.ظ

گودرزی احمد فرزند حسن

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

شهید مدافع حریم اهل بیت سرهنگ پاسدار شهید احمد گودرزی

شهید احمد گودرزی

نام : احمد

نام حانوادگی : گودرزی

نام پدر : حسن

تاریخ تولد : 1357/01/01

محل تولد : بروجرد

محل سکونت : شهرستان ورامین

وضعیت تاهل : متاهل با 1 فرزند

شغل : کادر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

تاریخ شهادت : 1394/12/14

محل شهادت : سوریه حلب

کشور شهادت : سوریه

محل شهادت : حلب

نحوه شهادت : توسط تروریست های تکفیری

آرامگاه : گلزار بهشت زهرا (سلام الله علیها) تهران

کد ایثارگری : 736615020

 

 

ماجرای لذت نماز زیر آتش شدید دشمن/ بهای خرید آزادی برای خواهرانم

همسر شهید «احمد گودرزی» از دلدادگی‌های یک مدافع حرم می‌گوید

سرهنگ پاسدار احمد گودرزی یکی از مدافعان حریم اهل بیت بود که اسفند 1394 در سوریه به شهادت رسید. از این شهید بزرگوار دختری به یادگار مانده است که زمان شهادت پدرش 43 روزه بود.

فرزندی که هرگز او را ندید.

« زهرا رضایی » همسر شهید که از اتباع افغانستانی ساکن ایران است،

از زندگی خودش با یک رزمنده ایرانی می‌گوید.

 

۱۳ سال عاشقی

همسرم اصالتاً اهل بروجرد و متولد اول فروردین 1357 بود که در ورامین بزرگ شد.

من اصالتاً افغانستانی هستم و پدرم سال‌ها پیش به ایران مهاجرت کرد.

مشهد متولد شدم و از زمان کودکی‌ام در ورامین ساکن شدیم.

سال‌ها همسایه احمدآقا بودیم.

وقتی احمد از من خواستگاری کرد خانواده‌ها مخالفت می‌کردند.

احمد 13 سال به پایم نشست و بار‌ها به خواستگاری‌ام آمد. گفته بود زهرا یادت باشد یا تو یا هیچ کس دیگر! در دلم گفتم الان یک چیزی می‌گوید، بعد یادش می‌رود،

اما او روی حرفش ایستاد.

 

زندگی ساده

از خدایم بود احمد همسرم شود. بالاخره دل خانواده‌ام به رحم آمد و خواستگاری‌اش را پذیرفتند.

برای خرید عقد به بازار رفتیم.

کت و شلوار برای احمد خریدیم، اما احمد گفت: من کت و شلوار دارم وقتی قرار است یک بار بپوشم و کنار بگذارم چرا پول‌تان را هدر می‌دهید؟

مراسم عقد مختصری در 28 دی 1392 گرفتیم و زندگی‌مان شروع شد.

خانواده‌ام شروط زیادی برای احمد گذاشتند که همه را قبول کرد.

گفت: فقط یک شرط دارم.

چون پاسدارم شرایط کاری‌ام طوری است که مأموریت زیاد می‌روم، شما با نبودن‌هایم کنار بیایید.

گفتم باشد قبول می‌کنم.

 

ندای شام

من پنج ماهه باردار بودم که احمد گاهی در خانه حرف سوریه را می‌زد. می‌گفت: سوریه جنگ است. شاید برای مأموریت به آنجا بروم. زیاد جدی نگرفتم. گفتم می‌رود و یک هفته‌ای برمی‌گردد.

هفته بعد آمد و گفت: حکمم را زدند و باید بروم سوریه!

گفتم احمد! من حالم خوب نیست با این وضعیتم تنهایم نگذار.

می‌گفت: زهرا من هم نگرانت هستم،

اما تو را به حضرت زینب (سلام الله علیها) سپردم.

به سوریه رفت و بعد از سه ماه تماس گرفت. می‌گفت: مسافت زیادی را پیاده آمده تا بتواند تماس بگیرد.

نگران من و بچه بود.

 

زخمی جنگ

مردم گاهی زخم‌زبان می‌زدند که شوهرت چطور دلش آمد در شرایط بارداری تنهایت بگذارد. یک روز احمد پیام داد که به خانه می‌آید. سریع رفتم خانه‌مان. داشتم در آشپزخانه برنج می‌شستم که احمد کلید انداخت و در باز شد. وقتی در را باز کرد

دیدم صورتش انگار 20 سال شکسته شده است.

به در تکیه داد.

همین طور مبهوت مانده بودم.

چند دقیقه همدیگر را نگاه کردیم بدون اینکه حرفی بزنیم،

دلم از تنهایی گرفته بود،

بغض کردم.

دستانم را گرفت و گفت: زهرا چیزی بگو دعوایم کن.

می‌دانم در شرایط بدی تنهایت گذاشتم، اما اگر بدانی چه ظلم‌ها و صحنه‌های دلخراشی در سوریه دیدم!

 

 

احمد زخمی شده بود، اما چند لایه لباس می‌پوشید تا من متوجه نشوم. گفتم چه خبره این همه لباس؟ می‌گفت، چون سوریه سرد بود به زیادی لباس عادت کرده ام.

بعد از شهادتش فهمیدم مجروح شده بود، یک هفته بیمارستان بقیه‌الله بستری بود،

اما به دیگران گفته بود به خانواده‌اش خبر ندهند.

بعد از سه روز که به خانه ماند، گفت: به مأموریت یزد می‌روم و موقع تولد دخترمان برمی‌گردم.

هر لحظه امکان داشت بچه به دنیا بیاید. استرس داشتم.

وقتی می‌خواست برود خم شد پایم را بوسید. گفت: حلالم کن.

خندیدم و گفتم رفتن که حلال کردن نمی‌خواهد. مگر چه کار کردی؟ باشد، حلالت کردم.

جلوی سالن پذیرایی ایستاده بودم. احمد به دیوار حیاط تکیه داده بود. پنج دقیقه فقط نگاهم کرد و پلک نزد.

یک دفعه در را باز کرد و رفت. دیدم با دست اشک‌هایش را پاک می‌کند. از کوچه دور شد.

 

تولد محنا

یک روز بعد از رفتن احمد، دخترم « محنا » به دنیا آمد.

چند وقت بعد هم احمد از سوریه زنگ زد و آن وقت بود که متوجه شدم کجا رفته است.

هر دو روز زنگ می‌زد حال محنا را می‌پرسید.

می‌گفت: دخترمان چه شکلی است؟

از من خواسته بود هر روز از محنا عکس بگیرم و بعداً نشانش بدهم.

توی دلم می‌گفتم وقتی احمد برگشت چه طوری محنا را به احمد نشان بدهم.

وقتی پیکر شهید میثم نجفی را آوردند، احمد هر شب به فکر می‌رفت.

وقتی چشمش به عکس شهید میثم نجفی می‌افتاد می‌گفت: دوستم دخترش را ندید و شهید شد. گاهی می‌گویم خبر نداشت دخترش را نمی‌بیند و شهید می‌شود. عجیب که خود احمد هم دخترش را ندید و شهید شد.

همسرم 14 اسفند 1394 به شهادت رسید. به پدرش گفته بود  15اسفند برمی‌گردد. به قـولش عمل کرد و پیکرش برگشت و 17 اسـفند در بهشت زهــرا (سـلام الله علیها) تهــران قـطعـه ی : 50  ردیـف :  115  شـماره : 17 کنار دوستان شهیدش دفن شد.

 

خانه بابا احمد

دخترم همیشه می‌گوید بابا شهید شد رفت پیش خدا، خانه درست کند ما را ببرد.

وقتی هشت ماهه بود و عکس پدرش را می‌دید مرا به سمت عکس احمد می‌برد.

چند وقت پیش منزل خواهرم بودیم. محنا پشت سرم بود،

دیدم می‌خندد.

گفتم محنا چرا اینطور می‌کنی؟

گفت: مامانی … بابا!

پشت سرش را نشان می‌داد و می‌گفت: بابا!

احمد می‌گفت: خیلی از ما می‌گوییم اگر روز عاشورا بودیم به امام حسین (ع) کمک می‌کردیم.

الان عاشورا تکرار شد و باید ثابت کنیم اصحاب امام حسین (ع) هستیم.

نباید بگذاریم خشتی از حرم حضرت زینب (س) کم شود.

 

گفت‌وگو با مادر شهید احمد گودرزی

«اگر من نروم، شما آزادی نخواهید داشت»

مادر شهید گودرزی در خصوص نحوه رضایت گرفتن احمد برای اعزام به سوریه توضیح داد: زمانی متوجه حضور احمد در سوریه شدیم که وی اعزام شده بود. در تماس تلفنی گفت، «مادر جان، اگر نروم، اگر همرزم من نرود، دیگر مادر و خواهر من نمی‌تواند در ایران آزادی داشته باشد، هر لحظه ترس از حضور دشمن آرامش را از آن‌ها می‌گیرد.

http://asrupload.ir/asr-entezar/tasavir/94/12/shahid-goodarzi4-2.jpg


                                               

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۴ ، ۱۴:۱۳
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
شنبه, ۴ آبان ۱۴۰۴، ۰۱:۴۹ ب.ظ

گودرزی ابراهیم فرزند یارولی

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

شهید ابراهیم گودرزی

شهید ابراهیم گودرزی

نام : ابراهیم

نام خانوادگی : گودرزی

نام پدر : یارولی

نام مادر : مریم

محل تولد : بروجرد

تاریخ تولد : 1347/06/06

شغل : پاسدار وظیفه

تاریخ شهادت : 1365/03/02

محل شهادت :  حاج عغمران

آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6531821

زندگینامه

ششم شهریور 1347 ، در روستای کرکیخان از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش یارولی، کارگر بود و مادرش مریم نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند.

به عنوان سرباز سپاه در جبهه حضور یافت. دوم خرداد 1365 ، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به پا، شهید شد. تربت پاک او در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 526.
   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۴ ، ۱۳:۴۹
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
شنبه, ۴ آبان ۱۴۰۴، ۱۱:۵۵ ق.ظ

گودرزی ابراهیم فرزند رضا

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

شهید ابراهیم گودرزی

شهید ابراهیم گودرزی

نام : ابراهیم

نام خانوادگی : گودرزی

نام پدر : رضا
نام مادر : ماه سلطان

محل تولد : بروجرد روستای دهگاه

تاریخ تولد : 1344/05/12

شغل : پاسدار وظیفه

تاریخ شهادت : 1365/04/27

محل شهادت : مهران

دلیل شهادت : اصابت ترکش خمپاره دشمن به پاها

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6531820

 

زندگینامه



  

شهید ابراهیم گودرزی در روز  دوازدهم مرداد ماه سال 1344 ، در روستای دهگاه از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش رضا، کشاورز بود و مادرش ماه سلطان نام داشت. خلق و خوی روستایی با آن لطافت طبع منحصر به فردش رنگ و رویی مذهبی به او داده بود. تا دوم نهضت سوادآموزی درس خواند. او نیز کشاورز بود.

موسم سربازی شهید مقارن بود با شروع رزم و جهاد و حماسه های جنگ که اعتقادات قلبی شهید بارزترین محرک خدمت در جبهه بود این شهید عزیز دسته ای از ریحان و کتابی از قرآن را در کوله بار عشق جای داد و بر دوش انداخت و در تیپ 15 امام حسن(ع) به خدمت درآمد. و به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت.

بیست و هفتم تیر 1365 ، در عملیات غرور آفرین مهران بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پاها به درجه رفیع شهادت نائل آمد . تربت پاک او در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 526.
   

 

برگی از وصیت نامه اش

وقتی برگ برگ وصیت نامه اش را ورق می زنیم نکته ای بیش از همه به چشم می خورد و آن هم سفارش او به خانواده اش در زمان تشییع پیکرش می باشد که :

« خواهران عزیزم در تشییع من صبر پیشه کنید و گریه نکنید چرا که این لحظه دشمنان اسلام را خشنود می سازد و اگر نتوانستید خود را کنترل کنید در تشییع شرکت نکنید. »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۴ ، ۱۱:۵۵
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
جمعه, ۳ آبان ۱۴۰۴، ۰۷:۳۳ ب.ظ

گنجبر بهروز فرزند عزیزالله

نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید بهروز گنجبر

 

شهید بهروز گنجبر

نام : بهروز

نام خانوادگی : گنجبر

نام پدر : عزیزالله

نام مادر : ربابه

تاریخ تولد : 1347/06/20

محل تولد : بروجرد

نوع استخدام : پاسدار وظیفه کمیته

تاریخ شهادت : 1366/07/03

محل شهادت : شلمچه

آرامگاه: گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6616769

زندگینامه

شهید بهروز گنجبر هفتم تیر 1347 ، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش عزیزالله، کارگر بود و مادرش ربابه نام داشت.

شهید بهروز گنجبر به عنوان پاسدار وظیفه کمیته به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام گردید، ایشان مورخ 1366/07/03 در منطقه شلمچه حین گرفتن وضو برای انجام فریضه صبح بعلت اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی به صورت و شکم به یاران شهیدش پیوست.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 524.
   
                                
        

وصیت نامه

به نام الله پاسدار خون شهیدان وصیت نامه خود را شروع می‌کنم «رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی ربنا و تقبل دعا * ربنا اغفرلی و لوالدی و للمو منین یوم یقوم الحساب»

«پروردگارا مرا و فرزندانم را از برپادارندگان نماز قرار ده بارالها دعای مرا اجابت فرما * پروردگارا، من و پدر و مادرم وهمه مومنان را در آن روزی که حساب بر پا می‌شود بیامرز»

با درود و سلام به آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) و نائب بر حقش آن پیرجماران، ابراهیم زمان، در هم کوبنده شرق وغرب. و با درود فراوان به روان پاک شهیدان گلگون کفن انقلاب اسلامی ایران. خداوندا این بنده حقیر چگونه در برابر تو بایستم و قلم بردارم تا وصیت نامه خود را بنویسم. خداوندا به من بالی ده تا به سوی تو بشتابم و خود را از این جهان به جهان دیگر بکشانم.

و اما...... ای امت حزب الله:

نکند، روزی که به خاطر کمبودهای روزگار دست از امام بکشید. که ما شعارمان این است: «رهسپاریم تا شهادت با خمینی» پس باید به شعار خودمان وفادار باشیم.

ای رزمندگان پر توان اسلام هر موقع که پرچمی از دست رزمنده‌ای افتاد رزمنده‌ی دیگری آن را بر دارد و به میدان برود که صدام در آخرهای عمر کثیف خود می‌باشد.

من خوشحالم...... قسم به خداوند که این توفیق را به من داد که به مدت ۳ سال و ۳ ماه بسیجی را در پیش رزمندگان در آن سنگرهای نورانی باشم. و بعد از آن برای خدمت به جامعه خود به خدمت سربازی بیاییم تا که به شهادت برسم.

چرا که امام امت در گفتگوی خود فرمود: رفتن به سربازی امر واجب کفایی است .

به قول خود به امام وفا کرده‌ام و به سربازی آمده‌ام.

و اما ......... ای پدر و مادر:

در شهادت من ناراحت نباشید، زیرا منافقان از خدا بی خبر خوشحال می‌شوند. من را حلال کنید. زیرا نتوانستم به شما نیکی کنم

و اما ای برادرم

همچون حسین که در زمان شهادت برادرش پرچم او را برداشت و به میدان نبرد رفت و به شهادت رسید، شما هم در میدان باشید. برادرم من را حلال کن.

 

جنگجوی 16 ساله

شهید با مشکلاتی زیادی توانست در سال 1362 قبل از عملیات خیبر پا به کربلای (شلمچه) ایران بگذارد و راه امام حسین (علیه السلام) را که شهدا با خون خود ثابت کردند ادامه دهند. وقتی که اولین بار در جبهه حضور داشت 16 سال بیشتر نداشت.

بنده که در این عملیات هم دوش ایشان بودم بسیار نگران بودم که مبادا بهروز اسیر شود چون دشمن در این عملیات پاتک‌های سنگینی می‌زد. ولی الحمد الله با ناکامی مواجه شد.

یاد بیانات گوهر بار امام (ره) که در مورد شهید «حسین فهمیده» فرموده بود، افتادم.

همان شب من لیاقت مجروح شدن را پیدا نمودم و دیگر از بهروز خبری نداشتم.

بعد از یک ماه که در بیمارستان دادگستری تهران بستری بودم به بروجرد آمدم، چند روز بعد صبح زود صدای زنگ خانه به صدا درامد، مادرم با خوشحالی به من گفت که بهروز برگشته، من هم خیلی خوشحال شدم.

بهروز بعد از چند روزی در خانه ماند و بعد به سرکشی اقوام رفت و دوباره به جبهه برگشت. بهروز مدت ۳ سال و ۳ ماه در جبهه حضور داشت.  ( نقل از برادر شهید  )

 

شوخ طبعی بهروز

از خصوصیات اخلاقی بهروز، بسیار شوخ طبع بود. بسیار شجاع و نترس بود. حالت عرفانی داشت بطوری که فقط به خدا فکر می‌کرد، همیشه نماز و روزه‌اش را حتی قبل از بلوغ شدن به جای می‌آورد. او با این‌ که سنی نداشت ولی از هیچ کس غیر از خداوند نمی‌ترسید و در مقابل بسیار با تواضع و فروتن بود.

ایشان در سال 1363 در هنگام شلیک گلوله آرپی جی7 پرده گوشش پاره شد بود و مقداری هم موج انفجار هم ایشان را گرفته بود و مدتی تحت درمان بود ولی هیچ وقت دست از جنگ نکشید. در سال 1365 به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد. و در تاریخ 04/15/ 1366 از طریق کمیته به جبهه اعزام شد. ( نقل از برادر شهید )

خواب شهادت

دوستان ایشان خاطراتی را از ایشان برای ما نقل کرده‌اند. مثل اینکه خودش می‌دانست که شهید می‌شود. به طوری که حتی مواظب حرف زدنش هم بود، که کسی را ناراحت نکند. یکی از دوستانش می‌گوید من وقتی که مجروح شدم ایشان خیلی دلسوزی می‌کرد و به کمک برادران دیگر خیلی سریع من را به عقب خط آوردند. بهروز خواب دیده که شهید شده است و وقتی به دوستانش می‌گوید همگی منتظر شهادت ایشان بودند.  (  نقل از برادر شهید )

 

عارفی بینا و مُبلغی که 16 سال داشت

بهروز تنها یک رزمنده نبود؛ بلکه عارفی بینا و مُبلغی روشنگر بود. عارفی که به راستی از دلبستگی‌های این جهانی بریده و با همه‌ی وجود، چشم به وعده‌های پروردگار دوخته بود.

او با وجود سن کم، چنان پرده از برابر دیدگانش کنار رفته بود که آیات قرآن، خود را بی‌پرده به او نشان می‌دادند. گواه این موضوع، به کار بردن آیه ۴ سوره‌ی ابراهیم در آغاز وصیت‌نامه‌اش می‌باشد.

در این آیه حضرت ابراهیم تربیت را کار خدا می‌داند و از خداوند درخواست می‌کند تا او و فرزندانش را برای همیشه نمازخوان تربیت کند. ( نقل از برادر شهید )
                                                           

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۴ ، ۱۹:۳۳
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
جمعه, ۳ آبان ۱۴۰۴، ۰۴:۱۲ ب.ظ

گرزبر ابراهیم فرزند محمدرضا

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

شهید ابراهیم گرزبر

شهید ابراهیم گرزبر

نام : ابراهیم

نام خانوادگی : گرزبر

نام پدر : محمدرضا
نام مادر : معصومه

تاریخ تولد : 1346/01/17

محل تولد : بروجرد

شغل : پاسدار

تاریخ شهادت : 1367/03/27

محل شهادت : ارتفاعات گامو عراق

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6716807

زندگینامه

هفدهم فروردین 1346 ، در روستای بصری از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمدرضا، کشاورز بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود.

به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم خرداد 1367 ، با سمت نگهبان در گامو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 518.
    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۴ ، ۱۶:۱۲
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
پنجشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۴، ۱۰:۳۴ ق.ظ

کوشکی طهماسب فرزند حسین

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
شهید طهماسب کوشکی

شهید طهماسب کوشکی

 

نام : طهماسب

نام خانوادگی : کوشکی

نام پدر : حسین

نام مادر : بی بی

تاریخ تولد : 1349/02/03

محل تولد : بروجرد

شغل : پاسدار وظیفه

تاریخ شهادت : 1367/03/28

محل شهادت : بانه

آرامگاه : کلزار شهدای روستای چنارستان  بروجرد

کد ایثارگری : 6716629  

 

زندگینامه

سوم اردیبهشت 1349 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش حسین، کشاورز بود و مادرش حاجیه بی بی نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند.

به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم خرداد 1367 ، در بانه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در روستای چنارستان از توابع زادگاهش واقع است.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 511.

                                                           

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۴ ، ۱۰:۳۴
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
چهارشنبه, ۱ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ

کوچتی محمد فرزند غلامعلی

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سردار رشید اسلام پاسدار شهید محمد کوچتی

شهید محمد کوچتی

نام : محمد

نام خانوادگی : کوچتی

نام پدر : غلامعلی

نام مادر : ربابه

تاریخ تولد : 1346/01/01

محل تولد : بروجرد

شغل : پاسدار وظیفه

تاریخ شهادت : 1366/02/02

محل شهادت : بانه

نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد

کد ایثارگری : ۶۶۱۶۴۱۶

زندگینامه

شهید محمد کوچتی، یکم فروردین 1346 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش غلامعلی، کارگر شهرداری بود و مادرش ربابه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. سال 1364 ازدواج کرد.

به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت.  دوم اردیبهشت 1366 ، در بانه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 508.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۰۴ ، ۰۹:۴۲
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۴۰۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ

کمانکش حمیدرضا فرزند رضا

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

شهید حمیدرضا کمانکش

شهید حمیدرضا کمانکش

نام : حمیدرضا

نام خانوادگی : کمانکش

نام پدر : رضا

نام مادر : ماه جبین

تاریخ تولد : 1346/11/05

محل تولد : بروجرد

شغل : سرباز

تاریخ شهادت : 1365/10/24

محل شهادت : شلمچه

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6531023

زندگینامه

پنجم بهمن 1346 ، درشهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش رضا، کشاورز بود و مادرش ماه جبین نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. کارگر بود.

به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم دی 1365 ، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به صورت، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 506.
        

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۴ ، ۱۱:۱۸
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
آخرین مطالب
.: وبلاگ شهدای بروجرد :.