شهدای پزشک :: شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

| خانه | پایین صفحه | بلاگ بیان | چی میل | تماس با ما | گردو
شهدای شاخص بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


شهدای فرهنگی بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


آمار وبلاگ
-----------------


آخرین مطالب

پیوند ها

ابزار

جانم فدای رهبر
 جانم فدای رهبر اين هشيارى، موقع‌سنجى، لحظه را به حساب آوردن، خصوصيت برجسته و مهمى است كه بايد ملت ما در همه‌ى موارد متوجه باشند؛ آنجایى كه دشمنى و توطئه‌ى دشمن حس مي شود، به صورت لحظه‌اى بايد همه حساسيت نشان بدهند. (امام خامنه ای)

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم فدایی ولایتم

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگر دار تر از صد مَردیم
هر زمان یاد خمینی به سر افتد ما را
دور سیّد علی خامنه ای می گردیم

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم


پیام های روزانه
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)



این معامله با خدای متعال است؛
شهید جان خودش را داده است ،
و رضای الهی را ،
که بالاترین ارزشهای عالم وجود است ؛
کسب کرده است .
در همه‌ی ادیان الهی ؛
فداکاری در راه خدا ،
جان دادن در راه خدا ،
این ارزش والا را دارد .

مقام عظمای ولایت
1402/05/22

ایران حسین علیه السلام ،
پیروز است


نیازهای روزانه

مخـاطب محـترم لطـفاً
برای ورود به هر یک از بخش های ذیل ،
بر روی تصویر مربوطه کلیک نمایید
--------------------

 ساعت ، تقویم و مناسبت های امروز
ساعت ، تقویم
و مناسبت های امروز

......................................


اخبار امروز به روایت
روزنامه های صبح و عصر

......................................


گزارش وضعیت آب و هوای بروجرد

......................................


لینک ارگان های مهم دولتی




کلمات کلیدی

پیوندهای روزانه

تبلیغات



اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

فهرست شهدای والامقام شهرستان بروجرد
شهدای ثبت شده در وبلاگ ( به ترتیب حروف الفبا )
مخـاطب محـترم لطـفاً برای دسترسی به اطلاعات شهدا
بر روی هریک از حروف الفبا و یا نماد عملیات ها کلیک نمایید










۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدای پزشک» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، ۱۱:۲۶ ق.ظ

دهقانی ابراهیم فرزند ابوالحسن

شهید ابراهیم دهقانی

شهید ابراهیم دهقانی

 

نام : ابراهیم

نام خانوادگی : دهقانی

نام پدر: ابوالحسن

نام مادر : رقیه

تاریخ تولد : 1334/12/23

محل تولد : آبادان

تاریخ شهادت : 1361/2/12

محل شهادت : جاده خرمشهر اهواز ، سه راه دارخویین

دلیل شهادت : اصابت ترکش به شکم

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد

کد ایثارگری : 6112197

 

زندگینامه

 

شهید ابراهیم دهقانی بیست و دوم اسفند ماه سال 1334، در شهرستان آبادان به دنیا آمد. پدرش ابوالحسن و مادرش رقیه نام داشت. دانشجوی دوره دکترا در رشته پزشکی بود. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد.

به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوازدهم اردیبهشت 1361، با سمت مسئول توزیع در دارخوین بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد. مزارش در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.

فرزند ابوالحسن در سال 1334 در شهرستان آبادان به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در سال 1347 وارد دبیرستان شد.

از آنجا که محل زندگی وی در محله ساده ای بود با فقر و بدبختی مردمان زمان خویش آشنا شد و از جنایات رژیم پهلوی مطلع گردید. بعد از پشت سر گذاشتن مقطع متوسطه و پایان خدمت سربازی جهت ادامه تحصیل در رشته پزشکی عازم کشور آمریکا شد. ایشان در سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد .

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی درس را ناتمام گذاشت و به ایران بازگشت و یکی از بنیانگذاران کمیته امداد امام خمینی آبادان و بنیاد امور مهاجرین آبادان بود.

مسئولیت توزیع خواربار و پوشاک روستاهای آبادان نیز بر عهده وی بود که یکبار در حین انجام وظیفه مورد اصابت ترکش قرار گرفت و مجروح شد.

شهید دهقانی در درگیری و پاکسازی و دفع هجوم عراقی ها به کوی ذوالفقاری و فیاضیه حضوری فعال داشت.

سرانجام با حضور در عملیات بیت المقدس در محور دارخوئین اهواز در تاریخ 12 اردیبهشت 1361 بر اثر اصابت ترکش به فیض عظیم شهادت نائل آمد و در بهشت شهدای بروجرد به خاک سپرده شد در حالیکه متاهل بود و یک پسر از وی به یادگار مانده است.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 257.

 

شهید ابراهیم دهقانی - بروجرد

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون .

ای پدرم خدا را چنان عبادت کن که او را می بینی و اگر او را نمی بینی او تو را می بیند و قدم اول عبادت و بندگی آفریدگار شناسائی اوست ای پدر وصیت مرا حفظ کن تا در دنیا و در آخرت سعادتمند باشی . آنقدر به جبهه می روم تا آخر شهید شوم. ای جوانان، ای برادران نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین در میدان جنگ شهید شد، ای برادران نکند در غفلت بمیرید که علی در محراب شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر(ع) در راه حسین(ع) و با هدف شهید شد.

ای مادر نکند از رفتن فرزندانت به جبهه جلوگیری کنی که فردا در محضر خدا نمی توانی جواب زینب را بدهی که تحمل هفتاد و دو شهید را نمود. مادر مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده ام هرگز پس نمی گیریم برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و سعی کنید که بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین گردد روز بدبختی مسلمانان و جشن ابر قدرتهاست حضورتان را در جبهه های حق علیه باطل فعال کنید.

در شناخت امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید، عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید ، سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد. با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و تمامی کربلاها با حسین(علیه السلام) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلام و امام زمان (عج) به اجراء در آید.

1361/02/12

ابراهیم دهقانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۰۴ ، ۱۱:۲۶
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
يكشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۲:۱۹ ب.ظ

خسروی ایرج( عبدالله ) فرزند احمد

شهید ایرج(عبدالله) خسروی

شـهـیـد نـیـروی زمـیـنـی ارتـش

عکس شهید ایرج خسروی

شهید ایرج(عبدالله) خسروی

 

نام : ایرج

نام خانوادگی : خسروی

نام پدر : احمد

سن هنگام شهادت : 22 سال

تاریخ تولد : 1338/09/21

محل تولد : بروجرد

دانشگاه : علوم پزشکی تهران اصلی

مقطع تحصیلی : دکترا

رشته تحصیلی : پزشکی
عملیات : فتح المبین

وظیفه/کادر : کادر

سازمان : نزاجا

تاریخ شهادت : 1361/01/02

محل شهادت : رقابیه

آرامگاه : گلزار بهشت شهدا بروجرد

کد ایثارگری : 6110884

 

 

 

 

 

زندگینامه

 

شهید دکتر ایرج (عبدالله) خسروی، فرزند احمد در تاریخ 1338/09/21 در خانواده‌ای متدین در بروجرد چشم به جهان گشود. او پنجمین فرزند خانواده بود. مادرش می‏ گفت: « شب قبل از تولدش خواب دیدم پرچم سبزی بر روی نوزاد است». هنگام تولد، صورت نورانی‏ش شور و شوق فراوانی را در فضای خانواده به وجود آورد.
از همان کودکی وارستگی و سجایای اخلاقی بارز در او دیده می‏ شد. اعتماد به نفس بالایی داشت. نسبت به نیازمندان مهربان و حامی ضعفا بود. همچنین فردی قابل اتکا برای دوستان و نزدیکان بود. دلبسته‏ ی قرآن و مناجات بود و در جلسات مذهبی شرکت می‏ کرد تا جایی که به عنوان قاری قرآن در میان اهالی مسجد شناخته ‏شد. مطالعات او بر قرآن و احادیث و کتاب‌های شهید مطهری متمرکز بود.
شهید دوره‏‏ ی تحصیل را با موفقیت پشت سر گذاشت و در سال 1356 با اخذ دیپلم تجربی در کنکور سراسری شرکت کرد. او همزمان در رشته ‏ی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه مشهد و پزشکی دانشگاه تهران (بورسیه ارتش) پذیرفته شد، ولی تحصیل در رشته‏ ی پزشکی را برگزید.
ایرج از همان ابتدای ورود به دانشگاه با ایستادگی در برابر ظلم و استبداد، خوش درخشید. دانشجویان و اساتید، وی را به عنوان فردی مومن، آگاه و مبارز می ‏شناختند. او از درس و دانشگاه غافل نبود ولی هم‏ گام با دیگر دانشجویان در به ثمر رساندن انقلاب نقش قابل توجهی داشت.
او به دنبال درگیری با عناصر رژیم در کتابخانه‏ ی دانشگاه، مورد شناسایی قرار گرفت و متواری شد. نیروهای امنیتی بعد از آن که موفق به یافتن او نشدند، پدر و اعضای خانواده‏ اش را تهدید کردند که باید او را معرفی‏ کنند.
با شعله‏ ور شدن آتش انقلاب و سست شدن پایه‏ های رژیم، حکم اعدام شهید خسروی که همچنان در حال فعالیت‏ های ضد طاغوت بود، توسط مراجع نظامی صادر شد لیکن او با نام مستعار «مرتضی انصاری» در میان طلاب قم به مبارزه ادامه داد تا این که انقلاب به پیروزی رسید.
شهید خسروی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دانشگاه بازگشت. آن زمان منافقان و وابستگان به شرق و غرب در دانشگاه حضوری فعال داشتند لذا در این جبهه‏ ی جدید به مبارزه ادامه داد تا این که دانشگاه به دلیل انقلاب فرهنگی تعطیل شد. تعطیلی دانشگاه نتوانست او را از تلاش باز دارد به همین دلیل به سپاه پاسداران انقلاب پیوست.
کارگزینی سپاه در شهریور 1359 طی نامه ‏ای رسمی از ارتش جمهوری اسلامی درخواست کرد تا تعداد 6 نفر از دانشجویان پزشکی ارتش از جمله شهید خسروی، تا زمان بازگشایی دانشگاه‏ ها به سپاه منتقل شوند. بدین ترتیب از شهید خسروی و سایر دانشجویان مامور شده به سپاه، می‏ توان به عنوان موسسان بهداری در سپاه یاد کرد.
او خطه‏ ی محروم غرب را جهت خدمت به مردم کُرد برگزید و در آن دوران که ضد انقلاب با تمام توان سعی در ایجاد اغتشاش و ناامنی در آن منطقه‏ داشت، از هر فرصتی برای خدمت چه به عنوان رزمنده و چه به عنوان امدادگر پزشکی استفاده ‏کرد.
با شروع جنگ تحمیلی، حضور دکتر خسروی در سپاه وارد ابعاد تازه ‏ای شد. در دی ماه 1359 طی حکمی، مسئولیت تربیت امدادگر در سپاه به وی محول شد، سپس در شهریور 1360 به فرماندهی بهداری ستاد عملیاتی سپاه در غرب کشور منصوب شد و یار و همراه همشهری خود، « شهید محمد بروجردی » گردید.
در ایام نوروز 1361 مطلع شد سپاه اسلام به منظور تودهنی به دشمن که نقاط زیادی از کشور را اشغال کرده است،‌ مهیای عملیات بزرگی می باشد. فوراً خود را به دزفول رساند و در آنجا به صف رزمندگان پیوست و با این که مدیریت رسیدگی به مجروحان را در پشت منطقه‏ ی درگیری داشت، به خط مقدم نبرد رفت و در عملیات غرورآفرین فتح‌المبین در منطقه ‏ی رقابیه (غرب شوش) در سن 23 سالگی در تاریخ 1361/01/02 بر اثر اصابت ترکش به فیض عظمای شهادت نائل شد. پیکر پاک و مطهر این شهید سرافراز در گلزار شهدای بروجرد، قطعه 1، ردیف 28 شماره 16 به خاک سپرده شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

 

 

در بیست و یکم آذر 1338 در خانواده‌ای نسبتاً فقیر در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. وی پنجمین فرزند خانواده بود. شهید خسروی در سال 1342 راهی دبستان شد و پس از شش سال با گرفتن مدرک ششم راهی دبیرستان گردید. در دوران تحصیل با علاقه و پشتکاری که در امر آموزش داشت با موفقیت دوره ی دبیرستان را سپری کرد. او از شاگردان ممتاز و درس خوان دبیرستان به شمار می رفت. در سال 1354 با اخذ دیپلم در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه مشهد و نیز رشته پزشکی دانشگاه تهران ( بورسیه ی ارتش ) امتیاز لازم برای ورود به دانشگاه به دست آورد که پس از مصاحبه در رشته پزشکی به دانشگاه تهران راه یافت.

 

شهید خسروی تحصیلات را در رشته ی پزشکی ادامه می داد،‌ تا این که انقلاب اسلامی به رهبری امام امت شکل می گرفت، وی همگام با دیگر دانشجویان در به ثمر رساندن انقلاب نقش قابل توجهی داشت. در دوران انقلاب از درس و دانشگاه غافل نبود و دانشجویان و اساتید وی را به عنوان فردی مومن و آگاه و مبارز می دانستند.

با پیروزی انقلاب و تعطیل شدن دانشگاه‌ ها، شهید خسروی تلاش لازم را برای خدمت به محرومان و مستمندان می کرد. در دوران قبل از انقلاب سیر مطالعاتی شهید بیش تر روی قرآن و احادیث و کتاب‌های شهید مطهری بود. او از همان کودکی ثابت کرده بود که انسانی وارسته و دارای سجایای اخلاقی بارزی است که تنها بندگان برگزیده ی خداوند می توانند از این نعمت برخوردار باشند.

تا زمان شهادتش کم تر کسی او را می شناخت. پس از شهادت او و بررسی مسئولیت‌های که او در طول انقلاب و جنگ داشت، به شخصیت معنوی و روحیه ی تلاشگر او پی برده شد. بندگان مخلص خدا چون همه ی کارهای خود را فقط برای رضایت او انجام می دهند،‌ سعی دارند که اعمال و رفتارشان فقط برای او باشد و از دید خلق نادیده نگه دارند تا نکند خدای ناکرده دچار عجب و و در کل دچار خسران شوند.

بعد از شکل‌گیری انقلاب و تشکیل سپاه پاسداران، او که از جو ارتش قبل از انقلاب نگران و ناراضی بود،‌ درخواست کرد که او را به سپاه پاسداران منتقل نمایند تا در زمره ی پاسداران انقلاب به حراست از دستاوردهای این انقلاب که با خون هزاران شاهد گمنام به دست آمده است، بپردازد. تا این که در ایام عید 1361 مطلع می شود که سپاه اسلام به منظور زدن تو دهنی به دشمنی که شش ماه است نقاط زیادی از کشورمان را اشغال کرده است،‌ مهیای عملیاتی بزرگ می باشد. فوراً خود را به منطقه ی دزفول رسانده و در آن جا به صف دشمن‌شکنان فتح المبین می‌پیوندد و با این که مسئولیت مداوای مجروحین را در پشت منطقه ی درگیری داشته، به خط مقدم نبرد با ملحدان کافر رفته و در روز 61/1/2 در منطقه ی رقابیه در عملیات غرورآفرین فتح‌المبین به فیض عظمای شهادت نایل می گردد و پیکرش در گلزار شهدای بروجرد ( بهشت شهدا ) در کنار سایر همسنگرانش به یادگار به دل خاک سپرده می شود

خاطره ای از پدر شهید

من در سال 1358 رفتم به مکه . از مکه کیف سامسونت ، کت و یک ساعت برایش خریدم وقتی که کت را به او دادم . گفت این فرانسوی است و من او را نمی پوشم، این نو است اگر آن را بپوشم حب دنیا مرا می گیرد و از خدا بیخبر می شوم . می خواهم علی وار زندگی کنم . و از گرفتن کیف در دست هم امتناع می کرد .

او در پاسخ به سوال وقتی که دکتر شدی چکار خواهی کرد ؟ می گفت: میرم به دهات و به افراد ضعیف کمک می کنم . اگر مطب باز کردم می گم که فقط 5 ریال بابت نسخه ( آن هم کاغذ نسخه ) بدهید.

به کرمانشاه رفتم از او گلایه کردم که چرا به ما سر نمی زنی می گفت: پدر، من هر روز یک تریلی جسد برای خانواده ها جمع می کنم و می فرستم . پس باید همه دست به دست هم بدهند وقتی که امام فرمان داد و کردستان آزاد شد، ایشان در باختران و کردستان بود.خودم ایشان را با محمد بروجردی دیدم و او به آنها می گفت که فردا می رویم سنندج و تمام، بیاید.

 

 

 


                                                           

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۰۴ ، ۱۴:۱۹
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
جمعه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۲۶ ق.ظ

چوبکار محمد فرزند محمد علی

شهید دکتر محمد چوبکار

سردار رشید اسلام شهید دکتر محمد چوبکار

فرمانده ­ی بهداری غرب و مسوول جنگ های شیمیایی سپاه

 

شهید دکتر محمد چوبکار



نام : محمد

نام خانوادگی : چوبکار

نام پدر : محمدعلی

نام مادر : ربابه

تاریخ تولد : 1339/10/29

محل تولد : بروجرد

شغل : پاسدار

تحصیلات : دکتری

تاریخ شهادت : 1367/03/29

محل شهادت : مهران

تحصیلات : پزشک

مسؤلیت هنگام شهادت : فرمانده بهداری غرب کشور

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد

کد ایثارگری : 6705455  

 

زندگینامه

در روز دهم شهریور ماه سال 1339 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، فروشنده چوب بود و مادرش ربابه نام داشت. دانشجوی سال آخر دوره دکترا در رشته پزشکی بود. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. در روز سی ام خرداد ماه سال 1367 ، با سمت مسئول بهداری در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به پا، شهید شد. پیکرش را در زادگاهش به خاک سپردند.

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 176.

 

 

در 29 دی ماه 1339 در بروجرد و در جایگاهی از علم و تقوا پسری پا به عرصه وجود گذاشت که او را محمد نام نهادند .

پدرش محمدعلی، فروشنده چوب بود و مادرش ربابه نام داشت.

شهید « محمد چوبکار » همزمان با گذراندن دوران دبستان و دبیرسـتان از محضر جـد بزرگوارش بهره­ ها برد و استفاده ­ها نمود . دوران جوانی او مصادف با اوج­گیری انقلاب شکوهمند اسـلامی بود . محمد که روحی صادق و عقیده­ای کامل داشت ، تاب دیدن سایه­ ی شوم ظلم و ستم را بر هم کیشان خود نداشت و بر پایه­ ی جوشش چشمه­ های غیرت و تعهد ، خود را در رود جاری و خروشنده­ ی ملت روان ساخت تا چون سیلی بنیان­کَن سدهای فساد و تباهی را بَرکَنَد . او همواره در صحنه­ های تظاهرات و راهپیمایی ­ها حضوری فعال داشت .

بعد از اخذ دیپلم در سال 1357 ، او که از استعداد و نبوغ فوق­ العاده­ ای برخوردار بود ، بلافاصله بعد از اتمام دوران تحصیل دبیرستان با قبولی در آزمون کنکور در رشته پزشکی دانشگاه اهواز پذیرفته و مشغول به تحصیل گردید .

با آغاز دوران تحصیلات دانشگاهی او نه تنها خود در صحنه­ های فـریاد علیه نامردمی­ ها شرکت داشت ، بلکه دوستان خویش را به حضور در این تجمع­ ها و راهپـیمایی­ ها تشویق می ­نمود و در دانشگاه و خارج از دانشگاه از آن ندای نبرد و ستیز علیه خودکامگی­ ها را همـگان با دیگر یارانش سر می ­داد و در این مبارزه علیه بیماری ­های جامعه شرکت می­ کرد زیرا معتقد بود که خود و دوسـتانش تجربه­ ی طبابت را نخست در آزمایشگاه تاریخ باید بیاموزد و دروس عملی آن را در عمل خویش و جامعه خویشتن پیاده کند و به زدودن عفـونت­ های تباهی و بیداد از پیـکره­ ی جامعه همت گمارد .

وی درآن زمان و در دانشگاه از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اهواز بود . پس از تعطیلی دانشگاه­ها ، او که شیفته­ی خدمت به انقلاب و محرومین جامعه بود. بیکار ننشست و فعالیت خود را به نحو دیگری شروع کرد و عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و از آنجا که معتقد بود ، قرآن بر هجرت مؤمن تأکید دارد ، شهر کرمانشاه را برای خدمت و یاری رساندن به مردم انتخاب کرد و علیرغم کمبود امکانات و مشکلات زیاد ، به کار پُر ارج تدریس نیز همت گماشت .

با شروع جنگ تحمیلی او احساس نمود که بیگانگان همچون ویروس ­های خطرناک ، سلامت انقلابش را مورد تهدید قرار داده­اند ، لذا با شور و شعف به جبهه­ های نبرد از پهنه­ ی غرب تا جنوب شتافت . او ضمن حضور مکرّر در جبهه­ ها ، در پذیرش سپاه نیز فعالیت داشت . در همان سال بنا بر احساس وظیفه و تکلیف ازدواج نمود که ثمره ­ی آن دو دختر بود .

بعد از انقلاب فرهنگی ، در جبهه­ ی دانشگاه فعالیت خود را در دو جهتِ اساسی ادامه داد ، از یک طرف تحصیل تا بتواند خدمت مفیدتری را انجام دهد و از طرف دیگر در جبهه­ ی معنوی و اخلاقی تلاش می­ نمود تا دانشجویان تازه وارد را هدایت و ارشاد نماید و همواره آنان را از خطر لغزش در دره­ی انحراف غربزدگان که با نقاب خدمت به خلق ­ها خود را نمایان می ­کردند ، برحذر می­ داشت و خطوط رنگین ، فریبکارانه و پنهان ، ولی رسوای منافقین را برایشان می­ شناساند .

شهید چوبکار همزمان با تحصیل در دانشگاه ، فعالانه با سپاه همکاری داشت و اوقات فراغت خود را در بهداری سپاه مخلصانه و دلسوزانه خدمت می ­کرد و همواره به این عضویت افتخار می­ نمود و در کنار تحصیل و فعالیت در بهداری ، سنگر جبهه را نیز ترک نمی­ کرد . وی در اکثر عملیات­ ها ، خصوصاً کربلای (5) حضور داشت و به درمان و مداوای مجروحین می ­پرداخت .

محمد به روحانیت علاقه­ ی وافری داشت و آنان را هدایتگران جامعه به سوی نور الهی می ­دانست . او اطاعت از امام را اطاعت از خدا می­ پنداشت و بارها گفته بود که فرمانبرداری از دستورات ایشان وظیفه همگانی ماست . او آیات و دستورات انسان ساز قرآن را سر لوحه­ ی حیات خویش قرار داده بود و علاوه بر آن با صوت زیبایی آن را قرائت می­ کرد . آیات بسیاری را از حفظ بود و بر اساس قوانین حیات­بخش آن ، خُلق و خوی خود را در چشمه­ ی جاری آیات آن پرورش می­ داد .

شهید محمد چوبکار ، امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان اصل عملی از احکام الهی در زندگی جاری می­ساخت . از خصوصیات بارز این شهید ، اخلاق نیک ، تقیّد به نماز اول وقت در مسجد ، تقوی ، تواضع و اخلاص بود و به جرأت می­ توان گفت که نمونه ­ی کامل یک انسان مؤمن متعهد بود .

شهید چوبکار ، در بهمن ماه 1366 با درجه دکترا از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در این هنگام آهنگ هجـرتی دیگـر کـرد و با وجود اینکه می ­توانست در پناه شهرها زندگی کند و محیط آرام و بی دغدغه ­ای را برای خود فراهم نماید ، ولی دوباره به جبهه ­های خطرخیز شتافت ، زیرا قلب او همواره به یاد خدا بود و جنگ را وسیله ­ای برای رسیدن به معبود خویش می­ دانست ، پس چگونه می­ توانست در زمانی که دشمن به خاک او تجاوز کرده ، خود را قانع کند که در پشت مرزها و به دور از هر گزند و فارغ از هر مسوولیتی به آرامش ظاهری دنیا روی آورد و عزم بر خطر در راه هدف متعالی ننماید .

وی اگر چه از دانشگاه و سنگر کسب علم و دانش فارغ ­التحصیل شد ، ولی هیچگاه خود را از دانشگاه جهاد و مبارزه با استکبار جهانی فارغ ندید و بر پایه­ ی همین باور ، دوباره رهسپار حـماسه­ دارترین صحـنه­ های تاریخ شد . او همشیه می ­گفت :

« من بر اساس رسالت و مسوولیتی که احساس کرده ­ام در راه الله و برای پاسداری و حراست از انقلاب اسلامی در این مقطع حساس به جبهه­ ها می­ روم و چون تکلیف شرعی است ، باید بروم تا در این راه به شهادت برسم . »

وی در اردیبهشت سال 1367 در بهداری سپاه غرب شروع به فعالیت کرد و با پذیرش مسوولیت درمان مجروحان ( ش . م . ر ) وظیفه­ ی خویش را در راه ­اندازی این بخش و درمان مصدومین شیمیایی ارجح دانست و مشغول خدمت در این بخش شد . پس از آنکه دشمن بعثی و نقابداران رسوای گروهک منافقین ، منطقه ­ی ( مهران ) را مورد هجوم شیطانی و تجاوزکارانه خود قرار دادند ، محمد با وجود داشتن مسوولیت ستادی در شهر ، داوطلبانه به منطقه اعزام شد تا از نزدیک به درمان مجروحین شیمیایی بپردازد و به خطوط مقدم می ­شتابد و تا مرزهای درگیری تن به تن پیش می ­رود تا شاهد خویش را از نزدیک ببیند و به همه بفهماند که برای حراست از مرزهای عقیده، باید بی باکانه موانع دنیوی ، یأس و نومیدی­ ها و وسوسه­ ها را کنار گذاشت و با آخرین توانایی به نبرد پرداخت که :

اعتقاد را اینقدر ارزش هست تا بهترین سرمایه­ های زندگانی را برایش بکار گرفت و در فرجام این حرکت و هجرت در آخرین روزهای بهار 67 ، به سوی بهاران دیگری می­ شتابد .

او از شاهدانی بود که شهد شیرین عشق به لقاءالله را سر کشید و به سوی معشوق شتافت و در حالی دنیای فانی را وداع می ­گفت که لبخندی رضایتمندانه بر لب داشت و به آرزوی همیشگی­ اش رسید .

او پرواز کرد به آنجا که جـاودان بود و بی­ انتـها ، سرسبز و با طراوت و با انبوه ی از دشت­ هـای لالــه که انتظارش را می­ کشیدند ، تا از کوثر شهادت جرعه­ ای بنوشد و تا اوج آسمان­ های معنویت پر کشید تا با ملکوتیان جاودانه شود ، روحش شاد .

 

زندگی نامه

شهید دکتر محمد چوبکار در سال 1339 در خانه ای مذهبی بدنیا امد و در سال های کودکی تحت توجهات پدربزرگش که مردی متدین بود عمر را سپری کرد دوران تحصیل، از ابتدایی تا راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان بروجرد گذرانید و با معدل خوب موفق به اخذ دیپلم شد و همان سال در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه اهواز قبول شد.
ایشان در بدو ورود به دانشگاه که همزمان بود با اوج گیری مبارزات ملت مسلمان ایران بر علیه رژیم طاغوت به انجمن اسلامی دانشجویان پیوست و همگام با سایر دانشجویان مسلمان در تظاهرات و اعتصابات بر علیه رژیم ستم شاهی شرکت نمود بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نامبرده از چهره های فعال و درخشان انجمن اسلامی دانشکده پزشکی بود و در حفاظت از دانشگاه در مقابل حملات احتمالی ساواکی ها و ضد انقلابیون مشارکت داشت.
به علت جو خاص روشنفکری که بعد از انقلاب و با سوء استفاده گروهک ها از آزادیی که نظام جمهوری اسلامی به ارمغان آورده بود، جو مسموم ضد مذهب شدیدا حاکم شد و گروهک ها فعالانه در جذب دانشجویان شرکت نمودند، نامبرده با شناخت عمیق و ایمان سرشار و تعهدی که به اسلام داشت شدیداً در مقابل این خطوط انحرافی ایستادگی کرد و برای مشخص کردن حق از باطل بارها اقدام به مناظره با آن افراد از خدا بی خبر نمود.
زمانیکه با تحریک کشور عراق، گروهای جدایی طلب در استان خوزستان، قصد جدا کردن این خطه از مملکت اسلامی را داشتند نامبرده به همراه گروهی از اعضای انجمن اسلامی دانشکده پزشکی به خرمشهر جهت سرکوب عناصر ضد انقلاب اعزام شدند و به مبارزه مسلحانه با ضد انقلابیون پرداختند.
در اردیبهشت ماه سال 1359 به علت تشدید جو مسموم و افزایش فعالیت گروهک های ضد انقلاب در دانشگاه ها و استفاده ان ها از دانشگاه به عنوان سنگری برای مبارزه با حکومت اسلامی تصمیم به تعطیلی دانشگاه ها و اصلاح سیستم فرهنگی و آموزشی آن ها گرفته شد که ایشان از حامیان و طرفداران این حرکت اصیل بودند.
شهید دکتر محمد چوبکار بعد از تعطیلی دانشگاه به عضویت سپاه پاسـداران کرمـانشاه درآمد و علاوه بر حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل مدتی مسئول واحد بسیج کرمانشاه بود. در همان دوران ازدواج کردند که حاصل آن دو دختر می باشد. با بازگشایی دانشگاه ها در اردیبهشت ماه سال 61 مجددا به دانشگاه بازگشت و مشغول تحصیل شد با توجه به لیاقت و شایستگی ایشان از طرف کلیه دانشجویان پزشکی ورودی 58-1357 به عنوان نماینده دانشجویان برگزیده شدند که مدتی اقدامات مفیدی در این خصوص انجام دادند.

 


با وجودی که در حین تحصیل به کرات به علت نیاز جبهه در عملیات های مختلف شرکت می کردند ولی هرگز از کسب علم غفلت نمی نمودند و در سرتاسر دوران تحصیل جزو دانشجویان ممتاز کلاس بودند.
شهید علاقه خاصی به قرائت قرآن داشت و قرآن را با صوت خوش تلاوت می کرد علاقه زیادی به شرکت در مراسم تشییع پیکر مطهر شهدا و مراسم بزرگداشت آن ها داشت.
نسبت به خانواده متعهدانه و با احترام برخورد می کرد و تلاش زیادی در تربیت فرزندانش می نمود بطوری که دو فرزندش که از سنین 4 و 5 سالگی براحتی قادر به خواندن روزنامه بودند و در حال حاضر همه ساله شهرستان بروجرد جزء شاگردان ممتاز هستند.
در فروردین ماه سال 1367 از دانشکده پزشکی اهواز فارغ التحصـیل شدند و به علت عـلاقه زیادی که به حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل داشتند داوطلبانه از دانشکده پزشکی سپاه به منطقه عملیاتی غرب اعزام شدند و با جدیت تمام در سمت معاونت درمان مرکز بهداری غرب و مسئولیت درمان ش . م . ه اغاز بکار نمودند ایشان با سرکشی مداوم و بررسی مسائل و نیازهای خطوط پدافندی و آفندی و همچنین اورژانس های ش.م.ه و نقاهتگاه ش.م.ه نمودند که تا ان زمان کس دیگری این کار مهم را انجام نداده بود.
در پایان خصوصیات اخلاقی این شهید بزرگوار و نحوه شهادت ایشان از زبان فرمانده بهداری سپاه غرب نقل می شود.
او از نظر اخلاقی فردی بسیار ساده و خاکی و دلسـوز بود هیــچ مـوقع غرور و تکبر از خود با توجه به اینکه فردی تحصیل کرده بود بروز نمی داد و همیشه با نیروهای عادی و معمولی خیلی گرم و صمیمی بود زمانی که مهران در اوایل سال 1367 به دست منافقین سقوط کرد این مرکز در مهران یک بیمارستان صحرایی که کار سرویس دهی و مداوای مجروحین و مصدومین را انجام می داد داشت که در آن زمان فاقد پزشک بود و ایشان داوطلبانه عصر روز درگیری منطقه اعزام شدند و صبح روز بعد به دست منافقین کوردل در محوطه بیمارستان صحرایی به شهادت نائل گردیدند.

سی ام خرداد 1367 ، با سمت مسئول بهداری در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به پا، شهید شد. پیکرش را در زادگاهش بروجرد به خاک سپردند.

متنی در وصف دکتر محمد چوبکار از زبان دوستانش

بار دیگر مسافری از قافله­ ی اولیاء از مبداء ایمان حرکت کرد و ره توشه­ ی ایـثار به دست گرفت و از جاده­ ی پر حادثه­ ی جهاد گذشت و به مقصد نورانی شهادت رسید .

بار دیگر لاله ­ای سرخ و عطرآگین در گلستان سبز و پر عطر و بوی شهادت شکوفه زد و رایحه­ ی دل­ انگیز آن در فضای معطر انقلاب اسلامی منتشر شد .

بار دیگر مجاری مقدس جبهه ­ی غرب افتخار این را یافت که به خون مطهر مسافری از سلسله­ ی عشق مُزین شود .

بار دیگر سرو آزاده­ای در باغ مصفای مردانگی و حُریت به ما درس تازه­ای از غیرت و آزادگی داد و ... بار دیگر امت دلاور اسلام سرباز راستین و فداکاری را به محضر مقدس حضرت بَقیه الله اَلاعظم اَرواحِنا لَهُ الفِدا و نائب بر حقش امام امت تقدیم نمود .

آری سخن در مورد مجاهد بزرگی است . سخن در مورد شهادت آزاد مردی دلاور به نام دکتر محمد چوبکار است که در راستای یک عمرتلاش خستگی ناپذیر در راه اعتلای کلمه­ ی حق ، ردای سرخ جهاد را بر تن کرد و عاقبت شهد شیرین شهادت را نوشید . به راستی چگونه می ­توان در سرزمین گل­ ها ، لاله­ ای خون رنگ به عشق رستن و بودن سرور ، سعادت و کمال ، زمزمه و در دل دریای زمان ، سفری نو آغاز کرد .

شهادت را باید کسی تعریف کند که خالق آن است و شهادت برای اوست . آنجا که آمده است ، « اَحیاءٌ عِنَدَ رَبِهم یُرزِقُون» ارزش شهادت را کسی می­ داند که سراسر زندگیش جز شهادت چیزی نیست .

آری دکتر محمد چوبکار که به حق مجموعه­ای هماهنگ و متعادل از صفات والای یک انسان متقی بود ، عاقبت شهید شد . اما محمد نه در 30 خرداد 1367 ، بلکه در همان روز اول جنگ و نه از روز اول جنگ که از روز اول انقلاب ، بلکه از همان روزی که اسلام را و خط سرخ محمد(ص) و رسالت او را شناخت ، شهید شد .

آری محمد از همان روزی که تکلیف خود را دانست و در مسیر جهاد فی سبیل­ الله کمر همت بست و آستین بالا زد و قدم بر زمین کوفت و سر به هوالوجود عاریت داد ، از همان روز شهید شد . هماره از ایزد جـل و علاء می­ خواست تا او را هر چه بیشتر در کوره ­ی حـوادث انقلاب بسوزاند و بگدازد تا آبدیده شود و نگاهش نافذتر و کلامش قوی­ تر و عملش خالص ­تر گردد تا روح مطـهرش اوج بیشـتری گیرد و آنگاه شهـید شود .

و به راستی ما در مورد محمد ، این شهید عزیز ، این حبیب ، این انیس و مونس که به حق نمونه ­ای والا و سراجی منیر و اسوه­ ای مطمئن و معلمی توانا بود. چه بگوییم که شرح چندین سال افتخار مصاحبت با این موجود روحانی ، در این مختصر هیچ نمی ­گنجد .

آری محمد چوبکار که هم اخلاق نیک و حسن برخورد با دیگران و اطرافیان ، صـبر و استـقامت در مقابله با تمام مشکلات و سختی­ ها و مصائب ، تواضع و فروتنی و آرامش و طمأنینه ، ثبات قدم و لطافت احساس ، تقـید به واجـبات و در یک کلام ، یک مؤمـن راستـین بود ، عاقبت به مقام والا و مقـدس شـهادت مفتخر گردید .

 

جهاد دانشگاهی و انجمن اسلامی دانشجویان

دانشگاه شهید چمران و علوم پزشکی اهواز

 

 

فرازهایی از وصیت نامه شهید دکتر محمد چوبکار

سردار رشید اسلام ، فرمانده­ی بهداری منطقه غرب کشور

«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ» آیه 216 سوره بقره

جهاد در راه خدا ، بر شما مقرر شد ؛ در حالى که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید ، حال آن که خیر شما در آن است ؛ و یا چیزى را دوست داشته باشید ، حال آن که شرّ شما در آن است . و خدا مى­داند ، و شـما نمى­ دانید .

از قرآن می­ گویم و از کلماتش، کلمـاتی که به یگانگیش ایمـان داریم و بر ایمانمان ایستاده ­ایم تا آخـرین لحظه و تا آخرین قطـره­ی خـون ، و برای همین قـرآن است که می­ جنگـیم تا پایدار بماند که پایدار هم می­ ماند که ضمانتش و حافظش خداست ...

و اما بعد ، حالا که ملزم به نوشتن وصیتم شده ­ام ، می­ خواهم چند جمله ­ای از راهم بگویم و از ارزشی که برای آن قائلم . شاید این سخن موقعی موثرتر واقع خواهد شود که از دهان کسی که تا شهادت فاصله ­ای ندارد ، شنیده شود .

از جهاد می ­گویم از جهادی اسلامی که بر همه­ ی ما واجب شده است و ما می­ بایست برحسب وسعت و ظرفیتی که داریم برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی­مان کوشش نماییم ، به امید اینکه انقلابمان طلیعه ­ای باشد برای حاکم شدن عدل­ الله بر تمام جهان و برچیده شدن بساط تمام طاغوتیان زمان .

من وظیفه خودم می ­دانم که در جهاد مسلحانه بر علیه کفار شرکت نمایم تا از انقلاب ، از اسلام و از قرآن و ناموس ملی دفاع کنم و این کار واجب است بر هر جوان این سرزمین ، تا نشان دهد که فرزند خلف این ملت است .

اما فراموش نکنیم که این جهاد تنها در بعد مسلحانه نیست و در ابعاد دیگر نیز همه اقشار ملت باید جهاد خود را شروع کنند تا دسیسه ابرقدرت­ ها عقیم بماند .

جهاد یک روستایی کشت و کار است و جهاد یک کارگر و یک کاسب، زحمات بیشتر کشیدن است و جهاد یک مادر صبر و دعا. آری باید با همه­ ی این کوشش­ ها و مجـاهدت­ ها به یک جنگ تمام عیار بر علیه تمامی کفار و ظالمان عالم دست زد و در این راه مطمئن بود که مردم غیور سختی ­ها را تحمل کرده و تا پیروزی حق بر باطل از پای نخواهند نشست که حق ماندنی است و پیروز .

برادران و خواهران جنگ ایران و عراق جنگ ایدئولوژی متضاد است . جنگ دو ایده که در طول تاریخ با هم ستیز کرده ­اند. جنگ حسین و یزید است که اینک کربلایی دیگر و محرمی دیگر تکرار می­ شود . حسین زمان را می ­بینیم که بر علـیه یزیدیان و صدامیان زمـان شورش می ­کند و کاخ سـتم آنان را به لرزه در می­ آورند .

آری رهبر مسلمانان جهان را می­ گویم که مصمم است با یاری الله و پشـتوانه­ ی ملت رزمنده ، جهاد آزادیبخش را بر علیه رژیم کافر عراق تا سقوط کامل آنان ادامه دهد. نیّت ما هم باید این باشد که جنگ تا آزادی ملت مسلمان عـراق به درازا بکشد و مـا هم با این عـــزم به جنـگ آمـده ­ایم و مطمـئن هسـتیم که ملت عــراق نان و خـرما بدست در دروازه­ های بغداد و کربلا منتظر رسیدن برادران ایرانی هستند .

برادران و خواهران ، پیام من این است که به فکر رزمندگان باشید و به فکر کسانی­ که ممکن است از معنویت به دور باشند ، با آنان از قرآن بگویید و از اسلام ، و این مفاهیم را به آنان نشان دهید خواهید دید که اگر اسلام درست عرضه شود کسی نمی­ ماند که به اسلام نگرود .

 

وَ یَکُوُنَ الدِّینُ کُلّهُ لِلَّهِ

والسلام

عبد و بنده ­ی خدا و پیرو رسول او

محمد چوبکار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۴ ، ۰۶:۲۶
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
آخرین مطالب
.: وبلاگ شهدای بروجرد :.