شهدای دانشجو :: شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

| خانه | پایین صفحه | بلاگ بیان | چی میل | تماس با ما | گردو
شهدای شاخص بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


شهدای فرهنگی بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


آمار وبلاگ
-----------------


آخرین مطالب

پیوند ها

ابزار

جانم فدای رهبر
 جانم فدای رهبر اين هشيارى، موقع‌سنجى، لحظه را به حساب آوردن، خصوصيت برجسته و مهمى است كه بايد ملت ما در همه‌ى موارد متوجه باشند؛ آنجایى كه دشمنى و توطئه‌ى دشمن حس مي شود، به صورت لحظه‌اى بايد همه حساسيت نشان بدهند. (امام خامنه ای)

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم فدایی ولایتم

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگر دار تر از صد مَردیم
هر زمان یاد خمینی به سر افتد ما را
دور سیّد علی خامنه ای می گردیم

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم


پیام های روزانه
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)



این معامله با خدای متعال است؛
شهید جان خودش را داده است ،
و رضای الهی را ،
که بالاترین ارزشهای عالم وجود است ؛
کسب کرده است .
در همه‌ی ادیان الهی ؛
فداکاری در راه خدا ،
جان دادن در راه خدا ،
این ارزش والا را دارد .

مقام عظمای ولایت
1402/05/22

ایران حسین علیه السلام ،
پیروز است


نیازهای روزانه

مخـاطب محـترم لطـفاً
برای ورود به هر یک از بخش های ذیل ،
بر روی تصویر مربوطه کلیک نمایید
--------------------

 ساعت ، تقویم و مناسبت های امروز
ساعت ، تقویم
و مناسبت های امروز

......................................


اخبار امروز به روایت
روزنامه های صبح و عصر

......................................


گزارش وضعیت آب و هوای بروجرد

......................................


لینک ارگان های مهم دولتی




کلمات کلیدی

پیوندهای روزانه

تبلیغات



اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

فهرست شهدای والامقام شهرستان بروجرد
شهدای ثبت شده در وبلاگ ( به ترتیب حروف الفبا )
مخـاطب محـترم لطـفاً برای دسترسی به اطلاعات شهدا
بر روی هریک از حروف الفبا و یا نماد عملیات ها کلیک نمایید










۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدای دانشجو» ثبت شده است

جمعه, ۳ آبان ۱۴۰۴، ۰۵:۱۰ ب.ظ

گلپایگانی فریدالدین(محسن) فرزند مسعود

شهید سیّد فریدالدین(محسن) گلپایگانی مجتهد

شهید سیّد فریدالدین ( محسن ) گلپایگانی مجتهد

نام : سیّد فریدالدین ( محسن )

نام خانوادگی : گلپایگانی مجتهد

نام پدر : سیّد مسعود
نام مادر : ملوس

دانشگاه : دانشگاه اصفهان اصلی

مقطع تحصیلی : کارشناسی

رشته تحصیلی : امور تربیتی

شغل : دانشجو

تاریخ تولد : 1340/05/27

محل تولد : بروجرد

سمت : تک تیرانداز

عملیات : والفجر 6

تاریخ شهادت : 1362/12/03

محل شهادت : تنگه ی چزابه

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6221453

زندگینامه

بیست و هفتم مرداد 1340 ، در شهرستان بروجرد در خانواده ای مسلمان و آگاه و وابسته به سلسله سادات فرزند پسری دیده به جهان گشود که نام او را فریدالدین نهادند. او پسری خوش سیما و دوست داشتنی بود و باعث سرور و رونق کاشانه گردید .پدرش سیّد مسعود، کارمند بود و مادرش ملوس نام داشت. تحصیلات ابتدایی تا متوسطه را با موفقیت و کسب نمرات عالی به اتمام رسانید و در کنکور پذیرفته شد. دوستانش او را محسن می نامیدند. او انسانی فداکار، با تقوا، پرهیزگار، متواضع و بسیار ایثارگر بود.

او بسیار ساده، آرام و با اخلاص بود و از شعور و درک زیادی برای کمک به دیگران برخوردار بود برای مشکلات آنان چاره اندیشی می کرد و بدینوسیله از رنج و زحمت و سختیشان می کاست و آن ها را خشنود می ساخت. او در بین هم سن و سالانش یک چهره ی جذاب، بافرهنگ، با ایمان، متقی، چاره جو، فریادرس و دوست داشتنی بود و همین سبب می شد که برای حل مسایل فکری و علمی و ... از او کمک بگیرند.

در دانشگاه اصفهان در رشته ی علوم تربیتی پذیرفته شد و به اصفهان رفت. در همان روزهای نخست جذب تشکل های مذهبی دانشجویی شد و خدمات زیادی در زمینه ی اشاعه ی فرهنگ ناب اسلام محمدی ارایه داد. او همواره دلش می خواست که در صف رزمندگان کفر ستیز اسلام با دشمن کافر و بعثی به مبارزه مستقیم برخیزد. از هر تلاشی برای ارتفاع سطح تفکر علمی و فقهی فروگذار نبود و دایم با ذکر و دعا و نیایش عشق محبوب را در اعماق عمیق تر می ساخت. و همواره سخت کوشی و تلاش او بود که دیگران را تحت تاثیر قرار می داد و آن ها در مقابل این روح بزرگ استوار، صبور و مخلص سر تعظیم فرود می آورند.

در سال 1362 همزمان با خبرهای مسرت بخش از پیروزی های رزمندگان کفر ستیز سنگر دانشگاه و علم را رها ساخت و به صف رزمندگان در جبهه های نبرد پیوست. و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.همواره می گفت باید تا آخرین نفس بجنگم و دشمن کافر را به زانو درآوریم دایماً می گفت هدفم از پذیرفتن کار تک تیراندازی مبارزه و رو به رو شدن با دشمن است تا این که در عملیات والفجر 6 در نبردی سخت با دشمن در تاریخ 1362/12/03 در منطقه ی چزابه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد.  مفقودالاثر شد. تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای زادگاهش بروجرد قرار دارد. او را محسن نیز می نامیدند.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 522.
   
                                    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۴ ، ۱۷:۱۰
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
شنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ

کریمی روزبهانی شادمهر فرزند کریم

شهید شادمهر کریمی روزبهانی

 

شهید شادمهر کریمی روزبهانی

نام : شادمهر

نام خانوادگی : کریمی روزبهانی

نام پدر : کریم

نام مادر : عروس

تاریخ تولد : 13545/03/01

محل تولد : اسلام آباد غرب

شغل : بسیجی

تاریخ شهادت : 1366/12/18

محل شهادت : روانسر

آرامگاه : گلزار شهدای شهرستان بروجرد

کد ایثارگری : 6616170

زندگینامه

در روز اول خرداد ماه سال 1345 ، در شهرستان اسلام آبادغرب به دنیا آمد. پدرش کریم و مادرش عروس نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته عمران بود.

از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. در روز هجدهم اسفند ماه سال 1366 ، در روانسر بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به شهادت رسید. تربت پاک وی در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان کرمانشاه، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1393، صفحه 774.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۴ ، ۰۹:۴۲
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ۰۴:۲۶ ب.ظ

قره سواری محمد فرزند محمدرضا

شهید محمد قره سواری

شهید محمد قره سواری

 

 

نام : محمد

نام خانوادگی : قره سواری

نام پدر : محمدرضا

نام مادر : فاطمه

تاریخ تولد : 1341/01/01

محل تولد : بروجرد

شغل : بسیجی

تاریخ شهادت : 1366/04/18

محل شهادت : ماووت عراق

آرامگاه  : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6615246

زندگینامه

یکم فروردین 1342 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمدرضا، کارمند بانک بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته شیمی بود.

از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هجدهم تیرماه 1366 ، با سمت امدادگر در ماووت عراق براثر اصابت گلوله خمپاره به خودرو، شهید شد. تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای زادگاهش  بروجرد واقع است.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 469.
       

 


گلچین وصیت نامه
حال که قرار بر این شده که از این عالم فنا رخت بربندیم و به عالم بقا برویم چه بهتر که در بندگی خدا و جهاداکبر و خدمت به خلق کوشا باشیم.
ما و همه به حق که باید قدر این نعمت عظمی یعنی وجود مبارک حضرت امام خمینی را بدانیم.
شما خانواده محترم شهدا، مفقودین، اسرا، جانبازان و معلولان انقلاب! صبر و استقامت کنید در راه رضای خدا.
پدر! در ماه مبارک در شبهای قدر تا حد توان به مسلمین و مستمندان کمک بنما.

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان و با درود به پیشگاه ائمه معصومین (علیهماالسلام) و سلام به محضر امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نائب و جانشین برحقش امام خمینی و طلب نصر و پیروزی رزمندگان اسلام در جبهه های نبرد حق علیه باطل و نور علیه ظلمت و نیز طلب رحمت برای شهدا، از صدر اسلام تا جنگ تحمیلی و همچنین تقاضای صبر و بردباری برای خانواده های شهدا از درگاه خداوند قادر متعال و غفار لایزال، وصیت نامه خود را به شرح زیر می نویسم:
به موجب آیه شریفه «کل نفس ذائقه الموت » که هر انسانی به ناچار م یبایست روزی دار فانی را وداع گفته و به سرای باقی رهسپار شود و هیچ راه گریز و انحراف و فراری نیست چه بهتر که قبل از رفتن ره توشه بردارد و خود را آماده و مهیا سازد.
« ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم » وصیتم به برادران و خواهران دینی و مذهبی ام این است، دوستان! حال که قرار بر این شده که از این عالم فنا رخت بربندیم و به عالم بقا برویم چه بهتر که در بندگی خدا و
جهاداکبر و خدمت به خلق کوشا باشیم آن طور که باید و پس از هجرت از مادیات مصداق « و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله » گردیم به اموال و انفس و در میدان جهاداصغر در جبهه نبرد با استکبار جهانی یاری گر امام و پیشوایان گردیم و به حقیقت که بسیاری از برادرانمان این چنین هستند.

و تو ای امام! دلگرم و شکرگزار باش که خداوند عالم این طور است و این گونه مجاهدانی را در این جبهه نبرد با استعمار شرق و غرب در اختیارت گذاشته.
و شما مجاهدان و رزمندگان فی سبیل الله و ما و همه به حق که باید قدر این نعمت عظمی یعنی وجود مبارک حضرت امام خمینی را بدانیم که ایشان با رهبری های پیامبرگونه اش و صبر و استقامت نمونه اش پوزه جهانخواران را به زمین مالید و کمر آن ها را خرد کرد.
و شما خانواده محترم شهدا، مفقودین، اسرا، جانبازان و معلولان انقلاب! صبر و استقامت کنید در راه رضای خدا که به فرموده امام بزرگوار فتح و پیروزی نزدیک است.
ولی تو ای مادر! فرزند خوبی برایت نبودم مرا ببخش و شما ای برادران و خواهرم!
وصیتم به شما این است که به موجب آیه شریفه « الیوم اکملت لکم دینکم [ و اتممت علیکم نعمتی ] » الی آخر پس از اینکه عالم به علوم دینی گشتید، وظیفه تان است که عامل باشید،
ان شاءالله. چون وجود انسان دارای ابعاد روحانی است که باید از این علوم تغذیه گردد و در مسیر رسیدن الی الله قرار گیرد تا به کمال مطلق نائل آید.
در پایان آرزوی طول عمر برای امام و پیروزی برای رزمندگان اسلام را از ذات حق تعالی خواستارم.


والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
محمد قره سواری
1364/09/25
امضاء


بسم الله الرحمن الرحیم
و اما وصیت به شما ای پدر!

از شما می خواهم و تقاضای عاجزانه دارم که اولاً مرا عفو بفرمایید و مورد لطف و عنایت خود قرار دهید [و] از گناهانم درگذرید. ثانیاً:
1 - برایم پنج سال نماز و روزه بخر و یا بخوان؛
2 - تا خودت در قید حیات هستی در دهه اول ماه محرم الحرام هر سال یکی از خانه هایمان را سیاهپوش کن و سقاخانه اباعبدالله الحسین (ع) را برقرار کن؛
3 - در ماه مبارک در شب های قدر تا حد توان به مسلمین و مستمندان کمک بنما؛
4 - مقداری از تربت کربلای اباعبدالله (ع) را در کف دست راستم بگذارید تا خود را بدان بزرگوار نزدیک تر حس کنم.


والسلام علیکم و رحمه الله
محمد قره سواری
1364/09/25
امضاء

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۴ ، ۱۶:۲۶
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
جمعه, ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ۱۱:۳۲ ق.ظ

غرسبان روزبهانی محسن فرزند علی

شهید محسن غرسبان روزبهانی

شهید محسن غرسبان روزبهانی

 

نام : محسن

نام خانوادگی : غرسبان روزبهانی

نام پدر : علی

نام پدر : مهین بانو

تاریخ تولد : 1347/04/20

محل تولد : بروجرد

دانشگاه : امام صادق (ع) قم

مقطع تحصیلی : کارشناسی

رشته تحصیلی : معارف اسلامی ـ علوم سیاسی

تاریخ شهادت : 1366/01/20

سمت : تیربارچی

مکان شهادت : شلمچه

عملیات : کربلای 8

نام گلزار : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری :  6613889  

زندگینامه

دوم تیر 1347 ، در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش علی و مادرش مهین بانو نام داشت. دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه امام صادق بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیستم فروردین 1366 ، با سمت امدادگر در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پا و سر، شهید شد. مزارش در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 432
.
 

 

محسن دوم تیرماه سال 1347 ، در شهرستان بروجرد در خانواده‌ای مذهبی و متوسط در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش علی و مادرش مهین بانو نام داشت. او اولین فرزند خانواده بود. به همین علت همه اقوام و خویشان به او علاقه زیادی داشتند. سال آخر ابتدایی او مصادف بود با نخستین سال پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی. در اوایل انقلاب به مدرسه راهنمایی رفت و به همراه عده‌ای از دوستانش انجمن اسلامی مدرسه را تشکیل و فعالیت های چشمگیری را انجام داد. در ضمن خواندن درس و گرفتن نمرات عالی اوقاتی را هم به مطالعه کتاب های متفرقه می‌پرداخت.

در همان سنین، کتابخانه‌ای با بیش از ۲۰۰ جلد کتاب در منزل تشکیل داده و بچه‌های محله را جمع کرده بود و به آنها کتاب های مذهبی می‌داد و به تعلیم مسایل دینی می‌پرداخت.

به خاطر فعالیتش در انجمن اسلامی، او و تنی چند از دانش آموزان را برای بازدید از جبهه و دیدار از رزمندگان به خوزستان بردند. در تابستان ها که تعطیل بود در کلاس های قرآن، احکام و عقیدتی شرکت می‌کرد و در چندین اردوی تابستانی حضور فعال داشت. دوره دبیرستان نیز، در انجمن اسلامی فعالیت زیادی داشت و علاوه بر برجستگی هایی که در دوران تحصیل داشت، در بیشتر اوقات، مسؤولان امور تربیتی دبیرستان در برخورد با موانع و مشکلات از فیض وجودش نهایت استفاده را می‌بردند و نیز از اعضای کادر پایگاه مقاومت به حساب می‌آمد. کمتر می‌توان این صفات ویژگی ها را در یک شخص جمع کرد که هم در خانه اسوه به شمار آید و هم در اجتماع از الگوهای بارز محسوب گردد و در عین حال شخصیت گمنام و ناشناخته‌ای داشته باشد. مدت ها باید بگذرد تا شان و قدرش به جامعه ما نمایان شود.

بعد از پایان دوره دبیرستان، در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته علوم جانوری دانشگاه شهید بهشتی قبول شد و همزمان در کنکور دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) نیز شرکت کرد و قبول شد. بیش از پنج ماه از تحصیل او در «دانشگاه امام صادق(علیه السلام)» نگذشته بود که عشق به «دانشگاه امام حسین(علیه‌السلام)» در وی فزونی یافت و صبر را جایز ندانست و برای اولین بار از طرف دانشگاه داوطلب شد و پای بر خاک گلگون خوزستان نهاد.

بیش از چهل روز از حضور او در جبهه نگذشته بود که در «عملیات کربلای 8 » در «محور شلمچه» و در تاریخ 1366/01/20 به شهادت رسید و به دیدار معشوق شتافت. جالب اینکه پس از شهادت او ما تازه فهمیدیم که با مراکز مختلفی از جمله روابط عمومی سپاه، پایگاه مقاومت و اکثر نهادها در ارتباط بوده است. و حتی نزدیکترین خویشاوندان او از این کارها خبر نداشتند; چون می‌خواست بدون ریا و تظاهر به خدمت در راه اسلام و اطاعت از امام خمینی قدس سره بپردازد.

از خصوصیات اخلاقی محسن می‌توان ایمان، شجاعت، عزت نفس، صبر دربرابر ناملایمات، حب و بغض برای خداواز همه مهم‌تر عشق به شهادت و شرکت در نمازهای جمعه و جماعت و جلسات مذهبی را نام برد. محسن انسانی بود خودساخته; کسی که از رفاه طلبی بیزار بود و با صراحت کامل امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد و به رغم اینکه بیش از نوزده سال سن نداشت، از عرفان خاصی برخوردار بود.

او با کوله‌باری از رنج و محنت در عمر کوتاهش توشه‌ای گران برای آخرت برگزیده و از بهترین یاران پاک اسلام و امام بود. شخصیت وی از چنان عمقی برخوردار بود که ما از شناخت وی عاجز بودیم. در دورانی که با ما بود، مجموعه حرکات، بلند نظری‌ها واخلاصش را بی تعمق گذارندیم. ولی پس از شهادت او زوایایی از آن همه تقوا بر ما روشن شد.

 

او بیستم فروردین 1366 ، با سمت امدادگر در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پا و سر، شهید شد.

تربت پاکش در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است


یادش گرامی و نامش جاودان و راهش پر رهروباد

 

 

 

بعد از دوره ی متوسطه در کنکور شرکت و در رشته علوم جانوری دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد و همزمان نیز در کنکور دانشگاه امام صادق(ع) شرکت و در رشته علوم سیاسی پذیرفته شد و مفتخر به شاگردی در مکتب امام صادق(ع) گشت.

 

 

مدت 5 ماه بود که در دانشگاه تحصیل می کرد که به جبهه اعزام و بعد از 40 روز در عملیات کربلای 8 در محور شلمچه در مورخ 1366/01/20 به فیض شهادت نائل آمد.

 

خاطرات خانواده شهید محسن غرسبان روزبهانی

راوی : خانواده شهید

این شهید بزرگوار انسانی بود خود ساخته کسی که از رفاه طلبی بیزار بود و با صراحت کامل امر به معروف و نهی از منکر می کرد. شخصیت وی از چنان عمقی برخوردار بود که ما از شناخت وی عاجز بودیم. مجموعه حرکات، بلند نظری ها و اخلاص هایش را بی تعمق گذراندیم اما به محض از دست دادن او و به دلیل احساس خلاء وجودش ، وسعت تقوایی او ، بر ما روشن شد.

جالب این که پس از شهید شدن وی تازه ما فهمیدیم که ایشان با مراکز مختلف از جمله روابط عمومی سپاه، حزب جمهوری اسلامی، امور تربیتی پایگاه مقاومت و اکثر نهادها در ارتباط بوده و حتی نزدیک ترین کسانش به وی از این کارها خبر نداشتند.

جزء تیم پایگاه مقاومت مسجد و مدرسه بوده است و همیشه در پایگاه مقاومت به سر می برد و در دبیرستان جز انجمن اسلامی بوده است و زمانی که شهید شد عده ای می آمدند و می گفتند: این شهید معلم قرآن فرزند من بوده است. چون می خواست بدون ریا و تظاهر به خدمت در راه اسلام و حمایت از امام خمینی بپردازد.

 

خاطره مادر شهید محسن غرسبان روزبهانی

راوی : مادر شهید

روزی که می خواست به جبهه برود به من گفت: هر کس که از این خانه برود خداوند جایگزین آن است. خدا همیشه در این خانه هست و جای مرا پر می کند. همیشه بعد از نماز با خداوند راز و نیاز کن و همیشه به یاد خدا باش.

به من می گفت: مادر اگر شما از رفتن من جلوگیری نمایید پیش فاطمه زهرا(س)خجل خواهید بود لذا من از رفتن او جلوگیری نمی کردم.

 

 

 

وصیتنامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلاً» (الاحزاب / ۲۳)
با یاد و نام حضرت حق تعالی. به نام او که حبیب قلوب صادقین و غایت آمال عارفین و ولی مؤمنین و غیاث مستغیثین است و با سلام به حضرت خاتم الانبیاء محمد صلی الله و علیه و آله و حضرت صاحب الزمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و با سلام به رهبر و سالار و سرور و تاج سرمان حضرت امام خمینی (روحی فداه) و با سلام به همه امت اسلامی، آنان که فداکارانه جان و مال و اولاد در راه خدا دادند و از پای نیفتادند و درخت تنومند اسلام را باور کردند.
زمانی که قصد آمدن به جبهه را داشتم، در حالتی تردید آمیز و با حالتی مضطرب به اتاق آمدم و قرآن را برداشتم و به سوی حضرت خاتم الانبیاء محمد صلی الله علیه و آله توجه پیدا کردم و از ایشان خواستم تا مرا راهنمایی کنند و وقتی قرآن را باز کردم به این آیه برخورد کردم... «من المؤمنین رجال...»
خیلی تعجب کردم و با خود گفتم خدایا من کجا و این آیه کجا! این آیه درباره آن راست قامتان همیشه تاریخ است، آنان که جز خدا ندیدند و جز برای او کار نکردند. به هر حال این آیه را چراغ سبزی برای آمدن به جبهه گرفتم و هم اکنون هم فکر نمی‌کنم سعادت شهادت را داشته باشم. خدایا من هیچ وقت قابلیت شهادت را ندارم و اما اگر رحمت تو باشد، این سعادت را پیدا خواهم کرد. چرا که «رحمتک وسعت کل شیء » خدا یا گلهایمان را بردی، پاکانمان را فراخواندی، حال چه می‌شود خاری را هم به مهمانی خود فراخوانی و از خوان رحمتت در جوار اولیاءت روزی‌اش دهی؟ حسین جان! ای که قلب ما سوخته عشق توست، چه کنم اگر چه شیعه واقعی تو نیستم اما عاشق توام. چه می‌شود موقع مرگ سر این غلامت را بر زانو بگیری و روز ورود هم ما را شفاعت کنی؟...
به خانواده مخصوصاً پدر و مادرم سلام می‌رسانم و از آنها می‌خواهم صبر را پیشه خویش سازند. مادر جان، چگونه جواب زحمات تو را می‌توانم بدهم؟ به هیچ وجه نمی‌توانم. فقط از شما طلب بخشش دارم و اگر به فیض عظیم شهادت رسیدم، نمی‌گویم گریه نکنید اما به یاد آقا حسین ( علیه السلام ) گریه کنید اینجا وقتی کسی مجروح شده بر زمین می‌افتد، بچه‌ها دورش را می‌گیرند و مواظبتش می‌کنند. به یاد آن آقایی باشید که وقتی به زمین افتاد، یار و یاوری نداشت که سرش رادر دامان بگیرد.
پدر عزیز و بزرگوارم، از شما هم طلب حلالیت دارم. از برادرانم می‌خواهم که خود را با سلاح علم و عشق و ایمان مجهز کنند. از کلیه دوستان و آشنایان می‌خواهم که مرا حلال کنند و همچنین در تهذیب نفس و جهاد اکبر و جهاد اصغر کوشا باشند و امام، اسلام و انقلاب را یاری کنند. قرآن زیاد بخوانید و در حفظ و عمل به آن بکوشید. در نمازهای جماعت مساجد شرکت کنید و این برکت الهی را از دست ندهید. با یاد خدا کارهایتان را انجام دهید و از همه می‌خواهم که برای این بنده حقیر طلب مغفرت نمایند.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرﴽ
محسن غرسبان 1366/01/17

 

خصوصیات شهید

محسن دوران کودکی را همچون دیگران به بازی گذارند و غافل از تعهدگاه ازل ; اما او لبیک گوی ازلی میدان جهاد و رسالت بود و نمی‌دانست با آنکه «ندای رسالت» را لبیک گفته است، سبیل رسالت را به هدایت نور می‌جوید و سعادتمند می‌گردد. شخصیت اجتماعی محسن بر همین سیاق در شرف تکوین و نقش پذیری بود. او می‌رفت روز به روز جایگاه خود را در طبقات جامعه بجوید و چه زیباست و بر همین مسیر، گام برمی د‌اشت. اصولاً آنکه برای منظوری برگزیده و بر انجامش گمارده می‌شود، ناخواسته و با «اشارتی ربانی» بر همان طریق گام می‌نهد و رنگ آن می‌پذیرد و نشانی از آینده موعودش می‌شود. او نشاندار طریق خویش می‌گردد و اطرافیان متاثر از شخصیتش، او که رنگ و بوی تعهد و انجام وظیفه بر خود می‌پذیرفت، مورد توجه اطرافیان و آشنایان قرار گرفت. چرا که خدا چنین خواسته است ; آنکه همنشین نور است و خداوندگار، نور را پشتیبان او قرار داده، در جمع محیط، نورزده چونان ستاره‌ای درخشان ره می‌پوید ; «وجعلنا له نوراً یمشی به فی الناس...» (الانعام/ ۱۲۲)

و پویش او پویشی خورشیدی می‌شود ; پویشی که سرمشق و تعلیمی است برای اطرافیان، آنانی که گوشی شنوا و قلبی سمیع دارند ; «... لقوم یتفکرون ... و لقوم یسمعون... لقوم یعقلون...».

محسن دریافته بود که «مجاهدان» را بر «قاعدین» فضلی است عظیم ; «و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرﴽ عظیما» (النساء / ۹۵) او دریافته بود واژه «تعهد» در قاموس حرکت معنا می یابد، در قاموس هویت واقعی اسلام.

این معنا در ذات هم او که بررسالت اذن یافته، نهفته است و در مسیر تکاملش بتدریج ظهور می‌یابد. بدین گونه محسن نیز مهبط این رسالت و این ظهور بود. تعهدگرایی او در نوجوانی خود را نشان داد. محسن در اوایل رشد، در نوجوانی علاقه‌ای جدایی ناپذیر به نماز جماعت داشت: «هویت جمعی » را بر «انزوا» ترجیح می‌داد.

او فهمیده بود که برای گزاردن تعهد، گذار از «انزوای سکون» به «حضور جمعی جهاد» ضروری است.

و اصولاً بر پایه حضور جمعی است که بتدریج «امت» بنا می‌یابد. و برهمین سبیل است که محسن منتخب «هویت جمعی» را در آغاز خویش، در «نماز جماعت» می‌یابد و هیچ از او جدا نمی‌شود، چه قبل از جهاد و چه حین جهاد. در مسجد و در دانشگاه ... او حضور «وفا» بود در زمانه «سیطره جفا»

از دیگر مربیان روح جهادگر او «حقیقت پویای قرآن» است که محسن حرکت و جهاد را وامدار اوست ;
«ونفخت فیه من روحی...» (الحجر / ۲۹) آری محسن همنشین «قرآن» و شاگرد مطیع آن بود، و همین مجالست و اطاعت و «افاضات پرواز بخش قرآن » بود که او را به «حضور» رسانید.

... و نیز صله ارحام به عنوان نمود و ظهوری از «هویت جمعی اسلام» مورد توجه او بود. محسنی که مهر تعهد بر ناصبه وجود داشت.

به «اذن ازلی» رو به گزاردن تعهد گذارد و گامهای نخست را در انجام رسالتش در نوردید ; انجمن اسلامی دبیرستان، پایگاه مقاومت بسیج، تا دانشگاه، «دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) »، «نهادینه شدن تعهد»، «انسجام عشق». او بدین تلاشها و حضورها، برای خویشتن بال و پر عشق فراهم می‌کرد تا شایسته پرواز شود، تا از صداقت معنا گیرد و حامل قدوم صدق شود... عشق را بال و پری می‌باید... او «اسماعیل‌وار» می‌رفت تا طریق ابراهیم پوید و به اخلاص تام تقریب جوید:
«قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین...»(الانعام / ۱۶۲)

او از نور بود و با نور آشنا شد; او خورشیدی شدن را خوب می‌فهمید; همنشین «درد» بود و زخم خورده زمانه خویش... او در فصل بهار زاده شده بود و روییدن را می‌فهمید. در فصل رویش صداقتها و تحت ولایت «صدیق خدا»، تشنه روییدن بود، در فراسوی مرزهای خمودی و سکون. او در قاموس حیات، واژه هجرت راجست و هم او را بر گرفت «خذ الکتاب بقو‌ه...» (مریم / ۱۲). او مهاجری شد که «ماندن» را بر نمی‌تافت; اما در رهروی خویش خالص بود و ره به قدم صدق می‌پویید و جزای صادق نیز، پروازی است عاشقانه به اشاره رب راهی صد ساله را. آری شهید محسن غرسبان هجرت نمود. او نه بعد از عمری تلاش، که در منازل آغازین سیر تعهدش به جذبه «رب معشوق» ... و عاشق... ترجمان عشق شد و رفت. او به شهودگاه ابدی پرواز کرد و ما را در گام نهادن بر سبیل رسالتش امانتدار، و در استقامت پوییدن این طریق دشوار، وظیفه‌دار نمود. حال چگونه؟ ! این ما و این رسالت و این سبیل روشن رسالت.


دعوی چه کنی، داعیه داران همه رفتند رو بار سفر بند که یاران همه رفتند
روحش شاد

 

 

خاطراتی از شهید به روایت آقای فکری

آشنایی با شهید

هر دو اهل بروجرد بودیم. اولین بار که شهید غرسبان را دیدم، در «مسجد حضرت سجاد علیه السلام» بود. نشاط و اخلاص خاصی که در عبادت او موج می‌زد، مرا به او مشتاق نمود. جوانی بود متعهد، اهل بذل و شوخی و در عین حال علاقه‌مند به تحصیل و دارای اراده‌ای بسیار قوی.

دو خاطره

دو خاطره از ایشان به یاد دارم. یک خاطره مربوط به قبل از شهادت ودیگری،

بعد از آن است قبل از شهادت یکی از دانشجویان که الان جانباز است و همراه شهید غرسبان در عملیات کربلای ۸ شرکت داشت، این خاطره را برایم نقل کرد. ایشان می‌گفتند که; ما در گردان سید الشهدا علیه السلام بودیم. روز قبل از شهادت محسن نزدیکی‌های اذان ظهر داخل سنگر شدم. شهید غرسبان در آنجا خوابیده بود. همانطور که من از بالای سرایشان رد شدم، دیدم ایشان در خواب یکدفعه با حالت عجیبی گفت: «لا اله الا الله.» من احساس کردم که در موقع گفتن «لا الله الا الله» یک پیامی را به گفتند; یا احساس می‌کرد که آخرین لحظات زندگیش را سپری می‌کند. از طرف دیگر ایشان قبل از آمدن به جبهه، نزد یکی از بزرگان استخاره کردند که آیه‌ای با این مضمون آمده بود که به مقام فلاح و رستگاری بشتاب.
که اگر این بشارت استخاره، با آن ذکر «لا اله الا الله» را در کنار هم قرار دهیم، شاید به این نتیجه برسیم که شهدا بودند; که خداوند چنین نعمتی را برای ایشان مهیا کرده است.


اما خاطره دیگر مربوط است به خوابی که بعد از شهادت ایشان دیدم. روزی که عملیات کربلای ۸ شروع شد من در منطقه‌ای در نزدیکی ماووت، بنام «اسلام آباد» بودم. یک حالت کدورت روحی به جهت عدم شرکت در عملیات در من ایجاد شده بود. کارهای معمولی را تا غروب انجام دادم و خوابیدم. در خواب دیدم از منطقه برگشته و نزدیکی های صبح به دانشگاه رسیدم. به طرف بلوک های هشت گانه حرکت کرده، وارد اتاقمان شدم. در خواب دیدم که در اتاق باز است و دوست هم اتاقی من نشسته و مشغول خوردن صبحانه است. وارد شده، پرسیدم بقیه دوستان کجا هستند؟ او یکی یکی نام دوستانی را که شهید شده بودند بیان کرد. پرسیدم غرسبان چطور؟ گفت: «غرسبان هم شهید شد.» پانزده الی بیست روز از این ماجرا گذشت. فرصت مرخصی پیدا کردم و با قطار به تهران آمدم. صبح بود که به دانشگاه رسیدم ; یعنی همان زمان که در خواب دیده بودم. به طرف بلوک ها آمدم. دیدم در اتاق باز است و همان دوستی که در خواب دیده بودم، نشسته و مشغول صبحانه است. همانجا فهمیدم که غرسبان شهید شده است. وقتی قضیه را از او پرسیدم، عین آن جملاتی را که در خواب گفته بود برایم بازگو کرد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۰۴ ، ۱۱:۳۲
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، ۱۰:۲۳ ق.ظ

شاه کرمی حبیب الله فرزند محمدکریم

شهید حبیب الله شاکرمی

شهید حبیب الله شاکرمی

 

نام : حبیب الله

نام خانوادگی : شاه کرمی

نام پدر : محمدکریم

نام مادر : بتول

تاریخ تولد : 1343/06/20

محل تولد : بروجرد

شغل : معلم ، دانشجو

رسته : بسیجی

سمت : تخریب چی

تاریخ شهادت : 1365/10/26

مکان شهادت : شلمچه

عملیات : کربلای 5

آرامگاه : گلزار شهدای شهرستان بروجرد

کد ایثارگری : 6520827

 

زندگینامه

شهید حبیب الله شاه کرمی در روز بیستم شهریور ماه سال 1343 ، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش کریم، کارگر بود و مادرش بتول نام داشت. دوران ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را با موفقیت سپری نمود.

شهید با اوج گیری انقلاب اسلامی فعالانه در راهپیمائی ها و تظاهرات همدوش مردم شرکت می نمود و در راه پیروزی انقلاب اسلامی شب و روز نداشت.

شهید علاقه وافری به بسیج داشت و به آن عشق می ورزید با شروع جنگ تحمیلی پیوسته از افراد جبهه و بسیجی شهر بود و هر وقت می خواستی او را ملاقات کنی می بایست در پایگاه و یا در جبهه او را پیدا کنی.

در طرح لبیک یا امام شرکت نموده است و در پایگاه مقاومت شرکت نموده و بعد به جبهه رفته و در عملیات فتح المبین شرکت نموده و بعد از عملیات، به ادامه ی تحصیل پرداخت و دیپلم را گرفت. پس از اخذ دیپلم در آزمون سراسری شرکت نموده و در تربیت معلم بروجرد در رشته آموزش ابتدایی پذیرفته شد. دانشجوی کارشناسی و کارمند آموزش و پرورش بود. شهید فردی اجتماعی بود و در همه تشکل ها شرکت می کرد.

او بارها به جبهه های نور علیه ظلمت اعزام و در عملیات های گوناگون حضور فعال داشت. شهید با حضور در مناجات های شبانه جبهه، معشوق خود را جستجو می کرد پرنده ای بود که قفس تن، گنجایش روح بزرگ او را نداشت.

عاقبت در در روز بیست و ششم دی ماه سال 1365 ، در منطقه ی شلمچه در عملیات پیروز کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش به دست و پهلو، روح مقدسش از قفس تن آزاد و مستانه به سوی معشوق پرواز نمود و شهید شد.

تربت پاک او در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 354.

 

شهید حبیب الله شاه کرمی


                                              

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۴ ، ۱۰:۲۳
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ۱۰:۱۳ ق.ظ

سهرابی فرناز فرزند حسن

شهیده فرناز سهرابی

شهیده فرناز سهرابی

 

 

نام : فرناز

نام خانوادگی : سهرابی

نام پدر : حسن
نام مادر : بتول

تاریخ تولد : 1344/01/02

محل تولد : بروجرد

سن هنگام شهادت : 19 سال

شغل : دانشجو

دانشگاه : آزاد اسلامی واحد بروجرد

مقطع تحصیلی : کاردانی

رشته تحصیلی : حسابداری

تاریخ شهادت : 1363/12/20

محل شهادت : بروجرد

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6307603

 

 

زندگینامه

شهیده فرناز سهرابی در روز دوم فروردین ماه سال 1344 در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش حسن، کاسب بود و مادرش بتول نام داشت. او اولین فرزند خانواده بود. پدرش می گفت: تولد فرناز رونق تازه ای به زندگی بخشید، آن گونه که توانستم هم خانه بخرم و هم مغازه.

تحصیلات ابتدایی تا مرحله متوسطه را در بروجرد با موفقیت و کسب نمرات عالی به اتمام رسانید.

از همان کودکی فرایض و دستورات به ویژه عفاف و احکام را به نحو احسن انجام می داد. بسیار متواضع و فروتن بود و در عین حال بسیار فداکار، سعی می کرد که همواره رضایت خداوند را در کارهایش داشته باشد.

در زمان تحصیل یکی از چهره های خوب و مؤمن مدرسه به شمار می رفت و همین امر سبب شد که اولیای مدرسه همیشه او را در مسائل مذهبی و سیاسی مدرسه صاحب نظر بدانند بسیار فعال و کوشا بود و در عین حال بسیار کم توقع و ایثارگر و به علت حسن خلق و ادب همواره مورد احترام همکلاسی هایش بود و دیده نشد که کسی از او شکایت و یا ناراحتی داشته باشد.

دبیرستان او ولایت فقیه بود و مربیان بسیار از او راضی و خشنود بودند.

بسیار به حجاب اهمیت می داد.

بعد از گرفتن دیپلم در آزمون دانشگاه آزاد اسلامی شرکت و در رشته کاردانی حسابداری پذیرفته گردید. او همواره دلش به یاد جبهه ها بود و دشمنان اسلام و قرآن را نفرین می کرد و طلب سعادت و موفقیت برای امام راحل و رزمندگان می نمود.

از اینکه مرد نبود تا بتواند به جبهه برود ناراحت بود، ولی خدا بر هر کاری تواناست و به او همان سعادتی را داد که به رزمندگان صحنه های نبرد.

تا این که در یک روز سرد زمستانی کنار مادرش بتول حریری و برادرش فرزین سهرابی ناجوانمردانه در منزل خویش در بروجرد مورد تهاجم موشک های استکبار جهانی که در اختیار دولت سرسپرده بعث بود قرار گرفت و در روز بیستم اسفند سال 1363 در سن 19 سالگی پرنده روح پاکش از قفس تن آزاد و به ارواح طیبه اولیاء و شهدا پیوست و یادش همواره روشنی بخش راه ما گردید.  تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است.

همراه با او ، مادرش بتول حریری و برادرش  فرزین سهرابی نیز به همراه او شهادت رسیده اند.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 350.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۰۴ ، ۱۰:۱۳
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
سه شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ۱۱:۰۳ ق.ظ

رحیمی شهریار فرزند محمدرضا

شهید شهریار رحیمی

شهید شهریار رحیمی

نام : شهریار

نام خانوادگی : رحیمی

نام پدر: محمدرضا
نام مادر: کبرا

تاریخ تولد: 1344/06/26

محل تولد: بروجرد

شغل: دانشجو

دانشگاه : دانشکده بهداشت کار تهران

مقطع تحصیلی : کاردانی

رشته تحصیلی : بهداشت حرفه ای

تاریخ شهادت: 1366/12/20

محل شهادت : بروجرد ـ بمباران هوایی روستای خایان

آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6608471

زندگینامه

شهید شهریار رحیمی در تاریخ 1344/6/26 در خانواده ای متدین و مذهبی در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمدرضا، کارمند بود و مادرش کبرا نام داشت.

او فردی بردبار و صبور بود و به خاطر رفتار و ادبش همیشه مورد تحسین و احترام نزدیکان واقع می شد. دوران ابتدایی تا متوسطه جزء شاگردان موفق و ممتاز بود. او دارای شخصیتی آرام، جذاب، متفکر و باایمان بود. تقوا و توکل از همان کودکی در وجود او شکل گرفته بود و ایثار و اخلاص و نیکوکاری جزء برنامه های روزمره او بود. به طوری که مورد تشویق دیگران بود و از او الگوگیری می کردند.

دوره دبیرستان بود که پدرش به علت بیماری سرطان زمین گیر شد و مسئولیت پرستاری و خانواده را توام با خواهر و برادرانش عهده دار گردید اما چندی نگذشته بود که برادر وی در دریای خزر غرق شد و به دیار باقی شتافت و تمامی مسئولیت های زندگی را مردانه متقبل شد. با پشتکار تحصیلات را ادامه داد و بعد از اخذ دیپلم در رشته پرستاری پذیرفته شد اما چون علاقه ای نداشت انصراف داد و دوباره کنکور شرکت کرد تا در رشته بهداشت حرفه ای مدرسه عالی پذیرفته گردید. علاوه بر تحصیل مطالعات زیادی در زمینه مسائل مذهبی و به خصوص مطالب علمی و ستاره شناسی داشت.

اوقات فراغت را غالبا با مطالعه سپری می کرد مشکلات عدیده خانواده او را سخت به خود مشغول ساخته بود اما توکل و استواری او هر نوع مشکل را حل می ساخت. در دانشگاه بود که دشمن متجاوز به علت پیشروی رزمنده ها هر روز شهرهای بیشتری را مورد هجوم هوایی و موشکی قرار می دادند و بروجرد نیز مرتبا بمباران می شد. تصمیم گرفت که چند روزی درس را رها کرده و برای اسکان خانواده به بروجرد بیاید برای دوری از حمله هوایی، با مشورت اطرافیان، روستای خایان را انتخاب کرده و به آن جا رفتند. شهریار در روستا غالبا به باغات می رفت و مطالعه می کرد. تا این که در تاریخ 1364/12/20 روستای خایان را بمباران کردند و شهریار در حال مطالعه به فیض شهادت نائل گردید.

بیست و ششم شهریور 1344 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. دانشجوی دوره کاردانی در رشته بهداشت حرفه ای بود. بیستم اسفند 1366 ، در بمباران هوایی زادگاهش بر اثر اصابت ترکش به دست و پهلو، شهید شد. مزار وی در همان شهرستان واقع است.

 

شهید سرافراز شهریار رحیمی در شهریور 1344 در خانواده ای متدین و مذهبی به دنیا آمد و نسیم وصالش شادی و سرور را برای خانواده به ارمغان آورد دوران کودکی و نوجوانی را درسایه ی حمایت پدر و مادری دلسوز و مهربان پشت سر گذاشت و درس ایثار و فداکاری را در خانواده ای مذهبی فرا گرفت این شهید بزرگوار دوران ابتدایی و راهنمایی را با نمرات عالی طی کرد و وارد دبیرستان شد شهید رحیمی جوانی بود خوب و خوش مشرب متدین و با ایمان . متواضع و فروتن .

برادر بزرگش در سال 1359 در دریا غرق شد و این حادثه تاثیر فراوانی بر روحیه ایشان گذاشت طولی نکشید که پدر بزرگوارش نیز که براثر ناراحتی سرطان رنج می برد به رحمت خدا پیوست و در نتیجه مسئولیت شهریار سنگین تر از گذشته شد.

شهریار در سال 1363 موفق به اخذ دیپلم شد و پس از آن وارد دانشگاه گردید مدتی که از تحصیل او در دانشگاه گذشت، برای سرکشی به خانواده، به بروجرد آمد با توجه به بمباران بروجرد توسط دشمن بعثی، از خانواده می خواهد که به یکی از روستاهای اطراف بروند و این کار را انجام می دهند ولی متاسفانه در همان روز اول که شهریار برای مطالعه به یکی از باغ های اطراف روستا می رود براثر بمباران هوایی مورد اصابت ترکش بمب های دشمن قرار می گیرد و به درجه ی رفیع شهادت می رسد و از او فقط خاطراتی شیرین بر جای می ماند .

روحش شاد و یادش گرامی باد.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 270.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۴ ، ۱۱:۰۳
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۳:۵۲ ب.ظ

راهدار عبدالرضا فرزند رضا

شهید عبدالرضا راهدار

 

شهید عبدالرضا راهدار

نام : عبدالرضا

نام خانوادگی : راهدار

نام پدر : رضا

نام مادر : عفت

تاریخ تولد : 1343/06/01

محل تولد : بروجرد

دانشجو : دانشجوی رشته مکانیک

تاریخ شهادت : 1364/11/24

محل شهادت : فاو ـ عراق

نام گلزار : گلزار شهدای باغ بهشت شهرستان همدان

کد ایثارگری : 6406421

زندگینامه

اول شهریور 1343 ، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش رضا و مادرش عفت نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته فنی مهندسی مکانیک بود.

از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم بهمن 1364 ، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای باغ بهشت شهرستان همدان واقع است.

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان همدان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1393، صفحه 287.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۴ ، ۱۵:۵۲
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، ۱۱:۲۶ ق.ظ

دهقانی ابراهیم فرزند ابوالحسن

شهید ابراهیم دهقانی

شهید ابراهیم دهقانی

 

نام : ابراهیم

نام خانوادگی : دهقانی

نام پدر: ابوالحسن

نام مادر : رقیه

تاریخ تولد : 1334/12/23

محل تولد : آبادان

تاریخ شهادت : 1361/2/12

محل شهادت : جاده خرمشهر اهواز ، سه راه دارخویین

دلیل شهادت : اصابت ترکش به شکم

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد

کد ایثارگری : 6112197

 

زندگینامه

 

شهید ابراهیم دهقانی بیست و دوم اسفند ماه سال 1334، در شهرستان آبادان به دنیا آمد. پدرش ابوالحسن و مادرش رقیه نام داشت. دانشجوی دوره دکترا در رشته پزشکی بود. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد.

به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوازدهم اردیبهشت 1361، با سمت مسئول توزیع در دارخوین بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد. مزارش در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.

فرزند ابوالحسن در سال 1334 در شهرستان آبادان به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در سال 1347 وارد دبیرستان شد.

از آنجا که محل زندگی وی در محله ساده ای بود با فقر و بدبختی مردمان زمان خویش آشنا شد و از جنایات رژیم پهلوی مطلع گردید. بعد از پشت سر گذاشتن مقطع متوسطه و پایان خدمت سربازی جهت ادامه تحصیل در رشته پزشکی عازم کشور آمریکا شد. ایشان در سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد .

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی درس را ناتمام گذاشت و به ایران بازگشت و یکی از بنیانگذاران کمیته امداد امام خمینی آبادان و بنیاد امور مهاجرین آبادان بود.

مسئولیت توزیع خواربار و پوشاک روستاهای آبادان نیز بر عهده وی بود که یکبار در حین انجام وظیفه مورد اصابت ترکش قرار گرفت و مجروح شد.

شهید دهقانی در درگیری و پاکسازی و دفع هجوم عراقی ها به کوی ذوالفقاری و فیاضیه حضوری فعال داشت.

سرانجام با حضور در عملیات بیت المقدس در محور دارخوئین اهواز در تاریخ 12 اردیبهشت 1361 بر اثر اصابت ترکش به فیض عظیم شهادت نائل آمد و در بهشت شهدای بروجرد به خاک سپرده شد در حالیکه متاهل بود و یک پسر از وی به یادگار مانده است.

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 257.

 

شهید ابراهیم دهقانی - بروجرد

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون .

ای پدرم خدا را چنان عبادت کن که او را می بینی و اگر او را نمی بینی او تو را می بیند و قدم اول عبادت و بندگی آفریدگار شناسائی اوست ای پدر وصیت مرا حفظ کن تا در دنیا و در آخرت سعادتمند باشی . آنقدر به جبهه می روم تا آخر شهید شوم. ای جوانان، ای برادران نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین در میدان جنگ شهید شد، ای برادران نکند در غفلت بمیرید که علی در محراب شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر(ع) در راه حسین(ع) و با هدف شهید شد.

ای مادر نکند از رفتن فرزندانت به جبهه جلوگیری کنی که فردا در محضر خدا نمی توانی جواب زینب را بدهی که تحمل هفتاد و دو شهید را نمود. مادر مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده ام هرگز پس نمی گیریم برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و سعی کنید که بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین گردد روز بدبختی مسلمانان و جشن ابر قدرتهاست حضورتان را در جبهه های حق علیه باطل فعال کنید.

در شناخت امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید، عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید ، سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد. با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و تمامی کربلاها با حسین(علیه السلام) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلام و امام زمان (عج) به اجراء در آید.

1361/02/12

ابراهیم دهقانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۰۴ ، ۱۱:۲۶
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ

حسینی احمد فرزند شکرالله

شهید احمد حسینی

 

شهید احمد حسینی

 

نام : احمد

نام خانوادگی : حسینی

نام پدر : شکرالله

نام مادر : عزت

تاریخ تولد : 1344/03/31

محل تولد : بروجرد

تاریخ شهادت : 1365/05/22

محل شهادت : فاو عراق

شغل : دانشجو

دانشگاه : صنعتی اصفهان

رشته تحصیلی : مهندسی برق

مدرک تحصیلی : کارشناسی

کد ایثارگری : 6511428

 

 

زندگینامه

شهید در خرداد سال 1344 در شهرستان بروجرد در خانواده ای با ایمان و متقی و روحانی به دنیا آمدند . پدرش شکرالله، روحانی بود و مادرش عزت نام داشت.

او در کودکی فردی بسیار مودب و خوش برخورد بود و همیشه با آن سن کم سعی می کرد که حتی هم سن و سالانش را ارشاد نماید و در سال 1350 وارد دوره ابتدایی شد و دانش آموز موفق و شاخص دبستان بود.

دوره راهنمایی را نیز با موفقیت گذراند و در سال 58 در دبیرسـتان علامه بحـرالعـلوم بروجرد به تحصـیل در رشـته ی ریاضی ادامه داد . در این زمان او علاوه بر درس در سـپاه پاسـداران به عنوان جوان ترین فرد لباس مقـدس سـربازی را به تن کرد .

او در سال 1362 با کسب رتبه 155 در کشور موفق شد که در رشته مهندسی کنترل برق در دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شود .

او از تقوای بالایی برخوردار بود و اخلاق نیکوی او باعث شده بود که در قلب همه آن هایی که او را می شناختند جای گیرد .

او بعد از پیروزی انقلاب مسئولیت های متفاوتی داشت که می توان در این بین به عضویت در حزب جمهوری اسلامی عضویت افتخاری سپاه پاسداران بروجرد مسئولیت سرپرستی انجمن اسلامی دبیرستان بحرالعلوم و نیز انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی و جهاد دانشگاهی اصفهان اشاره کرد.

با آغاز جنگ او در زمینه های فرهنگی و علمی پشتیبانی مالی و حضور در منطقه عملیاتی همواره دستگاه کنترل از راه دور برای تجهیزات نظامی و مهندسی بود .

در طول حیات خود 4 بار به منطقه اعزام گردید که دو بار از آن در زمان دبیرستان و 2 بار در زمان تحصیل در دانشگاه بوده است .

او در روز بیست و دوم مرداد ۱۳۶۵، با سمت مسئول مخابرات لشکر در فاو عراق شرکت کرد و در همین روز ( روز عید قربان ) در همان منطقه ی عملیاتی فاو هنگامی که سرگرم ارتباط تلفنی و تعمیر آن بود بر اثر اصابت ترکش به سر به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید .

شهید احمد حسینی

وصیتنامه شهید احمد حسینی
بسم الله الرحمن الرحیم
«انالله و انا الیه راجعون» السلام علیکم و بما صبرتم و نعم عقب الدار

پس از عرض سلام به حضرت حجت و نائب بر حقش حضرت امام و سلام و درود بر تمامى رزمندگان و درود بر تمام خدمتگذاران مخلص این کشور اسلامى و سلام گرم بر خانواده عزیزم و به خصوص خدمت پدر و مادر مهربانم که سال ها برایم زحمت کشیده اند زحمتى که قلم ها و دفترها توان نوشتن و کتابت آن ندارند بر همه خانواده هاى شهدا که با ایثار فرزندان و جگر گوشه های خود را در جبهه ها، براى دفاع از اسلام و مسلمین فرستاده و مى فرستند که دعاى امت اسلام بدرقه راه و رسم آنان باد. ( انشاء الله که خداوند روزى مرا شهادت قرار دهد و آرزومندان را نیز به آرزوى خود برساند ) بعد از چندین سال خاموشى ملت اسلام، فرمانى رسید که امتى مسلمان و متعهد بر علیه ظلم و جور زمان قیام کرد که شاید اسلام عزیزمان مدت ها و حتى قرن ها انتظار چنین قیامى را مى کرد تا خود را به جهانیان بشناساند. در این قیام یکى از صحابه و فرزندان امام حسین (ع) را به رهبرى و امامت این امت یکپارچه برگزینند تا این قیام را به سوى هدف نهایی اش راهنمون گردد. همچنین خداوند اطاعت چنین امامى را بر ما واجب کرد.

( أَطیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسولَ وَ أُولِی الأَمرِ مِنکُم )

امامى که عالم از سیاست و تدبیر و دیانتش انگشت تحیر به دهان گرفته است و دشمنان اسلام به لرزه درآمده و مومنین و دوستانش را نیز به جنبش و قیام وادار کرده است. اینها همه در اثر توجه خاص خداوند براین ملت است تا مسلمین را در دو جهان بلندمرتبه و دشمنان اسلام را در دو عالم خوار و ذلیل و ناتوان گرداند و در این میان سختی ها و ناگواری ها نیز بر هر دو قوم وارد مى کند. تا مقام اهل ایمان در نزد حضرت حق به امتحان معلوم گردد.

(وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا و اَنتُمُ الاَعلَونَ، اِن کُنتُم مُؤمِنینَ . إِن یَمسَسکُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ ۚ وَتِلکَ الأَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ وَ لِیَعلَمَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنوا وَ یَتَّخِذَ مِنکُم شُهَداءَ ۗ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ ).

و ما هم پیروى از این فقیه واجب الاطاعه و در راه خدا و براى فتح کربلا (که سالها آرزوى زیارت آن را داشتم) و قدس و کعبه و تمامى سرزمینها و ممالک اسلامى و آزادى تمامى ملتهاى مستضعف جهان و براى گرفتن انتقام خونهاى مطهر شهداى اسلام از صدر تاکنون به جبهه ها رو آوردیم و البته هدفمان در این راه پیروزى است ولکن اگر در این راه به شهادت برسیم منتهاى آرزوى ماست و انشاء الله که خداوند آرزومندان را به به آرزوى خود برساند. نى از تو حیات جلودان مى خواهم نى عیش و تنعم جهان مى خواهم نى کام دل و راحت جهان مى خواهم هر چیز رضاى توست آن مى خواهم وصایاى من نیز همان و فقط وصایاى ائمه اطهار است.

( أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ )

وصیت مى کنم شما را به تقوى و نظم در امورتان و همچنین انجام مستجبات و واجبات و بعد از اینها دعا کردن کردن براى جان و سلامتى امام و ظهور عاجل حضرت ولى عصر امام زمان (عج) را به شما توصیه مى کنم.

و اما مقدار مال ناچیزى که دارم به مخارج دولت نیازمند آن است واریز نمایید و شاید مقدارى نماز و روزه قضا داشته باشم که از شما مى خواهم احتیاطاً به جا آورید و باز هم از شما مى خواهم که از تمام دوستان و اقوام و خواهران و برادران تنى دائیم حلالى بطلبید. و ان‌شاءالله که خداوند به شما صبر و سعادت و توفیق عطا فرماید.

خداوند شهداى ما را با شهداى صدر اسلام محشور فرماید.

حضور حضرت ولى عصر (عج) را نزدیک

و به امام عزیزمان سلامتى و طول عمر

و به خدمتگزاران سیاست و شهامت

و به رزمندگان اسلام سلامتى و پیروزى

و به مجروحین و معلولین ما شفاعت عنایت بفرماید.

 

"اَللَّـهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ جُنْدِکَ، فَاِنَّ جُنْدَکَ هُمُ الْغالِبُونَ"

"خدایا مرا از سپاهیانت قرار ده،چرا که همانا تنها سپاه تو پیروز است،"

"وَ اجْعَلْنی مِنْ حِزْبِکَ فَاِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ،"

و مرا از حزب خود قرار ده که تنها حزب تو رستگار است

"وَاجْعَلْنی مِنْ اَوْلِیآئِکَ فَاِنَّ اَوْلِیآئَکَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ،

قال الحسین (ع):

« إن کان دین محمّد لم یستقم الّا بقتلی فیا سیوف خذینی »

« اگر دین محمد جز با کشته‌ شدن من پایدار نمی‌ماند، پس ای شمشیرها! مرا دریابید ».

 

شهید احمد حسینی

 


             

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۴ ، ۲۱:۴۶
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
آخرین مطالب
.: وبلاگ شهدای بروجرد :.