شهدای ارتش :: شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

| خانه | پایین صفحه | بلاگ بیان | چی میل | تماس با ما | گردو
شهدای شاخص بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


شهدای فرهنگی بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


آمار وبلاگ
-----------------


آخرین مطالب

پیوند ها

ابزار

جانم فدای رهبر
 جانم فدای رهبر اين هشيارى، موقع‌سنجى، لحظه را به حساب آوردن، خصوصيت برجسته و مهمى است كه بايد ملت ما در همه‌ى موارد متوجه باشند؛ آنجایى كه دشمنى و توطئه‌ى دشمن حس مي شود، به صورت لحظه‌اى بايد همه حساسيت نشان بدهند. (امام خامنه ای)

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم فدایی ولایتم

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگر دار تر از صد مَردیم
هر زمان یاد خمینی به سر افتد ما را
دور سیّد علی خامنه ای می گردیم

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم


پیام های روزانه
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)



این معامله با خدای متعال است؛
شهید جان خودش را داده است ،
و رضای الهی را ،
که بالاترین ارزشهای عالم وجود است ؛
کسب کرده است .
در همه‌ی ادیان الهی ؛
فداکاری در راه خدا ،
جان دادن در راه خدا ،
این ارزش والا را دارد .

مقام عظمای ولایت
1402/05/22

ایران حسین علیه السلام ،
پیروز است


نیازهای روزانه

مخـاطب محـترم لطـفاً
برای ورود به هر یک از بخش های ذیل ،
بر روی تصویر مربوطه کلیک نمایید
--------------------

 ساعت ، تقویم و مناسبت های امروز
ساعت ، تقویم
و مناسبت های امروز

......................................


اخبار امروز به روایت
روزنامه های صبح و عصر

......................................


گزارش وضعیت آب و هوای بروجرد

......................................


لینک ارگان های مهم دولتی




کلمات کلیدی

پیوندهای روزانه

تبلیغات



اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

فهرست شهدای والامقام شهرستان بروجرد
شهدای ثبت شده در وبلاگ ( به ترتیب حروف الفبا )
مخـاطب محـترم لطـفاً برای دسترسی به اطلاعات شهدا
بر روی هریک از حروف الفبا و یا نماد عملیات ها کلیک نمایید










۴۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدای ارتش» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۲۶ ق.ظ

​شهید محسن امانت چی فرزند محمد

 

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران ( فراجا )

شهید محسن امانت چی

شهید محسن امانت چی

 

 

نام : محسن

نام خانوادگی : امانت چی

نام پدر : محمد

نام مادر : فرخنده

تاریخ تولد : 1343/06/29

محل تولد : بروجرد

شغل : سرباز ژاندارمری ( فراجا )

تاریخ شهادت : 1365/02/04

محل شهادت : دشت ذهاب

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6503614

 

 

 

زندگینامه

در روز بیست و نهم شهریور ماه سال 1343، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمد، عطار بود و مادرش فرخنده نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت.

سپس به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز چهارم اردیبهشت ماه سال 1365، در دشت ذهاب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. تربت پاک وی در گلزار بهشت شهدای بروجرد واقع است.

 

 

 

منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 46.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۴ ، ۰۹:۲۶
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۱۸ ق.ظ

شهید احمد امام رضایی فرزند غلامرضا

 

نـیـروی زمـیـنـی ارتـش جمهوری اسلامی ایران

شـهـیـد احمد امام رضایی

شـهـیـد احمد امام رضایی

 

 

نام : احمد

نام خانوادگی : امام رضایی

نام پدر : غلامرضا

نام مادر : نصرت

تاریخ تولد : 1341/05/15

مـحـل تـولـد : بروجرد

سن هنگام شهادت : 23 سال

وظیفه/کادر : کادر

سازمان : نزاجا

تاریخ شهادت : 1365/02/25

محل شهادت : مریوان

آرامگاه : گلزار بهشت شهدا بروجرد

کد ایثارگری : 6503562

 

 

 

زندگینامه

 

در روز پانزدهم مرداد ماه سال 1341، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش غلامرضا، نانوا بود و مادرش نصرت نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند.

 

به عنوان گروهبان دوم ارتش در جبهه حضور یافت. در روز بیست و پنجم اردیبهشت ماه سال 1365، در مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای زادگاهش بروجرد واقع است.

 

 

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 46.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۴ ، ۰۹:۱۸
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۱۵ ق.ظ

شهید اصغر الهیاری فرزند ترابعلی

 

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران ( فراجا )

شهید اصغر الهیاری

شهید اصغر الهیاری

 

نام : اصغر

نام خانوادگی : الهیاری

نام پدر : ترابعلی

نام مادر : صاحب

تاریخ تولد : 1340/01/02

محل تولد : اراک روستای سرکمری

شهر محل سکونت : بروجرد

نوع استخدام : سرباز ژاندارمری

درجه : گروهبان سوم

تاریخ شهادت : 1366/12/07

محل شهادت : سقز

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6601886

 

 

زندگینامه

 

در روز دوم فروردین ماه  سال 1340، در روستای سرکمری از توابع شهرستان اراک دیده به جهان گشود. پدرش ترابعلی، کارگری می‌کرد و مادرش صاحب نام داشت.

پس از مدتی به بروجرد مهاجرت کردند. او به علت معاش خانواده از ادامه تحصیل جا ماند و تا دوم ابتدایی درس خواند. و به عنوان کارگر شیرینی پزی همچون مردی بزرگ کار می‌کرد. با رسیدن به سن جوانی در سال 1366 ازدواج کرد.

به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه غرب کشور مشغول خدمت بود که در روز هفتم اسفند ماه سال 1366 حین انجام وظیفه و تامین امنیت بر اثر بمباران هوایی منطقه ی نظامی سقز توسط دژخیمان بعثی، با اصابت ترکش، به درجه رفیع شهادت نائل گردید. تربت پاک این شهید بزرگوار در گلزار شهدای شهرستان بروجرد قرار دارد.

 

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 44.

 

 

 

 

قرار همیشگی

همه‌ی ما انسان‌ها در زندگی با خانواده، دوستان و همکاران قرار می‌گذاریم و هر چند وقت به دیدار آن‌ها می‌رویم؛ اما از میان همه انسان‌ها بعضی دیگر هستند که قرارها و اشخاص قرارشان خاص و متفاوت است؛ به گونه‌ای که در هر شرایطی خود را ملزم به رفتن به آن قرار می‌دانند؛ یکی از این قرارها رفتن به دیدار خانواده‌ی شهدا است. همان‌هایی که از تمام هستی و آرامش خود گذشتند تا ما به هستی و آرامش برسیم؛ همان‌هایی که در مسیر زنده نگه داشتن انسانیت، سر از پای نشناختند و در این مسیر خود را فدا نمودند، همان‎هایی که امروزمان را مدیون دیروز آن‌ها هستیم.

 

مصاحبه با همسر شهید

اگر چه زمان زیادی از شهادتش می‌گذرد؛ اما به رسم ادب و به همین بهانه به سراغ همسر بزرگوار شهید رفتیم تا در این زمینه نظر شهید بزرگوار را از زبان همسرش در مورد خانواده شهدا بشنویم و ایشان چنین می‌گفت:« به دیدن خانواده شهید می‌رفت و می‌گفت: «اول باید به دست بوسی اونها برم.»

شهید بزرگوار اصغر الهیاری سال 1340 به دنیا آمد و سال 1366 در منطقه‌ی سقز ، به علت بمباران محل خدمتش به شهادت رسید و در بهشت شهدای بروجرد دفن گردید.

 

تعداد خواهر، برادر و وضعیت تأهل و فعالیت فعالیت های دوران کودکی، نوجوانی و جوانی

دو برادر و سه خواهر داشت و متأهل بود و ایشان در حین تحصیل مشغول به کار بود.

 

دوستان شهید

عباس تقوی یا گودرزی و پسرخاله‌اش آقای فتاحی

 

معیارهای شهید برای ازدواج و انتخاب همسر

حجاب و قناعت.

خصوصیات اخلاقی

خیلی سر به زیر و با خدا بود.

علاقه به رهبری

به رهبر بسیار علاقه‌مند بود.

 

رابطه شهید با خانواده‌ی شهدا

رابطه‌اش با خانواده‌ی شهدا خوب بود. ایشان دوستی داشت که قبل از ایشان شهید شده بود و همیشه وقتی که از سربازی بر می‌گشت، به دیدن خانواده شهید می‌رفت و می‌گفت: «اول باید به دست بوسی اونها برم.»

 

احترام به پدر و مادر

ایشان از پدر و مادرش خیلی فرمانبرداری داشت و به پدر و مادرش خیلی احترام می‌گذاشت.

 

معنویات شهید، ماه محرم و رمضان

در مراسم‌های عزاداری امام حسین(علیه السلام) شرکت می‌کرد.

 

دیدگاه شهید نسبت به ترک محرمات

نسبت به نماز حساس بود و بسیار سر به زیر بود.

 

اهمیت به حجاب و امر به معروف

بله نسبت به حجاب حساس بود و وقتی کسی حجاب را رعایت نمی‌کرد؛ آن محل را ترک می کرد.

 

قناعت شهید

شهید و خانواده‌اش بسیار اهل قناعت بودند.

 

سخاوتمندی شهید

نسبت به توان مالی‌اش، سخاوتنمد بود.

 

کمک به دیگران

ایشان سرباز بود و همیشه می‌گفت: «سربازی‌ام که تموم بشه به پدرم تو کارهاشون کمک می کنم.»

 

جراحت قبل از شهادت

در آن زمان پادگان‌ها را بمباران می‌کردند و در زمان یکی از بمباران‌ها از ناحیه مچ پا مجروح شده بود. جراحتش شبیه زخم چاقو بود؛ ولی وقتی‌که از ایشان پرسیدم گفت: «زمان بمباران پادگان پاشون مجروح شده.»

 

آرزوی شهید

دوست داشت که شهید بشود. یادم است زمانی‌ که راجع به جراحت پایش توضیح داد، پرسیدم دوست داشتید به جای جراحت شهید می‌شدید؟ گفت: «دوست داشتم شهید بشم؛ ولی حالا که شما رو خواستم نه. دوست دارم اول با شما زندگی مشترک داشته باشم؛ بعداً شهید بشم.»

 

آخرین ملاقات با شهید

احساس می‌کردم که نگران بود و می‌خواست چیزی به من بگوید و وقتی‌ که رفت، مدام نگران و گوش به زنگ بودم و احساس می‌کردم که قرار است اتفاقی بیفتد؛ مدام اضطراب داشتم و خواب بد می‌دیدم و مدام نماز می‌خواندم و دعا می‌کردم.

 

تاریخ و نحوه‌ی شهادت

در تاریخ 1366/07/12 در منطقه‌ی سقز ، به علت بمباران محل خدمتش به شهادت رسید.

 

خبر شهادت شهید

برادر شهید به عمویم گفته بود و عمویم به ما اطلاع داد.

 

مراسم تشییع پیکر شهید و مکان دفن

بسیار شلوغ و با شکوه بود! در بهشت شهدای بروجرد دفن گردید.

 

وصیت‌نامه شهید

نداشت.

 

خواب شهید

اوایل شهادتش، بله خوابش را می‌دیدم. من بعد از شهادت شهید، قصد ازدواج نداشتم؛ اما خانواده‌ام اصرار داشتند. یک بار شهید به خوابم آمد و گفت: «من هستم؛ اما تو برو به زندگی ات برس، بعداً خودم میام می برمت.»

 

روزهای دلتنگی و احساس سر مزار شهید

گاهی دلتنگش می‌شوم؛ در سر مزارش آرام می‌شوم.

 

گفتنی‌های گفته نشده

خودم سخنی ندارم؛ ولی دوست داشتم آن سخنی را که می خواست بگوید؛ اما نشد که به من بگوید.

 

خاطره‌ا‌ی از شهید

روز عقدمان در زمانی‌ که می خواستیم با هم به بیرون برویم؛ به من گفت: «دوست ندارد کسی همراه ما باشه.» دوست داشت تنها، بیرون برویم؛ ولی وقتی‌ که مقداری از خانه دور شدیم؛ برادرش و همسر برادرش به ما پیوستند و شهید خیلی ناراحت شد و به من گفت: «می خواستم یه چیزی بهت بگم که دیگه نشد.» و دیگر بعد از آن، همدیگر را ندیدیم.

 

حضور معنوی شهید در منزل

بله. هر وقت که برای خودم و بچه‌هایم مشکلی پیش می‌آید، به شهید متوسل می‌شوم و همیشه هم جواب می‌گیرم و مشکلم حل می‌شود.

 

کلام آخر

امیدوارم دعای شهدا بدرقه راه زندگی همه‌ی ما باشد.

منبع مصاحبه : ( سایت شهدا ناجا )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۴ ، ۰۹:۱۵
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۰۰ ق.ظ

شهید محمدحسن اکبری فرزند محمدحسین

 

شهید محمدحسن اکبری

شهید محمدحسن اکبری

 

نام : محمدحسن

نام خانوادگی : اکبری

نام پدر : محمدحسین

تاریخ تولد : 1345/01/03

محل تولد : بروجرد

شغل : سرباز

تاریخ شهادت : 1365/02/30

محل شهادت : حاج عمران

کد ایثارگری : 6541620

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۴ ، ۰۹:۰۰
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۴، ۰۷:۵۹ ق.ظ

شهید حسین اقتداری فرزند احد

 

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید حسین اقتداری

شهید حسین اقتداری

 

 

نام : حسین

نام خانوادگی : اقتداری

نام پدر : احد

نام مادر : اشرف

تاریخ تولد : 1345/06/03

محل تولد : بروجرد

درجه : سرباز

نوع استخدام : سرباز ژاندارمری (فراجا)

تاریخ شهادت : 1367/04/23

محل شهادت : دهلران - عین خوش

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6701670

 

زندگینامه

در روز سوم شهریور ماه سال 1345 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش احد، رنگ فروش بود و مادرش اشرف نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. برق کار بود. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت.

 

در روز بیست و یکم تیرماه سال 1367 ، در عین خوش توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکر مطهرش مدت ها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.

 

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 41.

 

 

حسین اقتداری، 3 شهریور 1345 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. نام پدرش احد و مغازه رنگ فروشی داشت و مادرش اشرف نام داشت. به علت علاقه زیاد به کارهای فنی تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و در ادامه به شغل برق کشی روی آورد. بسیار زیرک و با هوش بود و استعداد زیادی به یادگیری کارهای فنی داشت.

 

با شروع جنگ تحمیلی و رسیدن به سنین جوانی برای دفاع از میهن اسلامی به خدمت مقدس سرباز در ژاندارمری رفتند و پس از مدتی در جبهه‌های جنوب غربی حضور یافت. پس از مدتی مشخص شد که منطقه انان توسط عراقی‌ها محاصره و از ایشان خبری نگردید.

 

سرانجام شهید مدافع وطن حسین اقتداری به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت نمود و در روز بیست و سوم تیر ماه سال 1367 ، در جبهه ی عین خوش حین درگیری با دشمن بعثی به علت اصابت گلوله به یاران شهیدش پیوست.

پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.

 

 

 

 

مصاحبه ای از خواهر شهید در اسناد بنیاد شهید

 

مصاحبه‌ای از خواهر شهید که از اسناد بنیاد شهید به دست آمده قابل توجه می‌باشد.

باید امــشب مــن بپا سـازم نبــرد تـن به تـن را

تا زخــون دشمـنان رنگــین کنم خــاک وطــن را

سـرافــرازم زانکه ســربازم، امــام بت شــکن را

سنگرم گور و کفن جامه چه می‌خواهی کفن را

 

از حسین صحبت کردن کار خیلی سختی است، حسین پسر خیلی مهربانی صبور و فکوری بود. به پدر وفادار و خیلی احترام می‌گذاشت. سرباز بود که به جبهه رفت چون خیلی به مسائل مذهبی اهمیت می‌داد، همیشه در هیئت‌های عزاداری شرکت می‌کرد. حسین از بچگی سر پای خودش ایستاده بودند در واقع یاد گرفته بود که باید متکی به خودش باشد نه کس دیگری، به همین خاطر بیشتر اوقات علاوه بر درس خواندن سر کار هم می‌رفت.

او مدت‌ها بر سر داربست‌های فلزی کار می‌کرد. یک بار که روی داربست مشغول کار بود. اتفاقی از آن بالا به زمین می‌افتد و دچار ضربه مغزی می‌شود دوستان و همکارانش او را به بیمارستان می‌رسانند. در همان حالت بی هوشی که دکتر او را می‌بیند دچار ضربه مغزی شده و اعلام می‌کند که وضعیتش بسیار خطرناک است که بعد از ۷ ساعت به ما اطلاع دادند که این اتفاق افتاده است. خدا خودش می‌داند که چطور رفتیم و آن شب را چطوری به صبح گذراندیم. از خدا خواستیم که او را شفا دهد و همین هم شد و خدا را شکر که او این سعادت را داد.

او در دهلران سرباز بود. ۳ روز قبل از مفقود شدنش به ما خبر دادند که به پادگان حمله کرده‌اند و او را به اسارت گرفته‌اند. ما هم خیلی به دنبال یافتن او بودیم و متاسفانه دستمان به جایی بند نشد. الآن‌ هم همه می گویند اسیر است تا ببینم چه می‌شود. کاش فقط خبری از او داشتم. یا زنده یا مرده فرقی نمی‌کند. اگر چه اگر زنده باشد که معجزه الهی است ولی مادر بعد از این همه سال چشم به راهی انتظار ، انتظار و چشم بر در دوختن . مگر می شود، اگر زنده بود تا به حال خبری از او به دست می‌آوریم. تقدیر را چه می‌شود کرد... همیشه وقتی خیلی ناراحت می‌شوم و برای حسین گریه می‌کنم خواب او را می‌بینم به او می گویم حسین کجایی؟ بیا بریم خونه. ولی هر بار لبخندی به من زد و گفت : « تو برو مادر من هم می‌آیم. » او پسری خوب و مؤدب و مهربان و دلسوز بود خیلی شاد و سرحال بود به نظافت خیلی اهمیت می‌داد.

زمان بمباران‌ها بود و همگی در روستا بودیم قصد رفتن به تهران را داشتم سر و وضعمان خیلی کثیف بود و به هم ریخته بودیم تا زانو توی گل بودیم. حسین با حالت خنده به ما گفت: چون خیلی به نظافت و پاکیزگی اهمیت می‌داد و می‌گفت: "النظافة من الایمان" نظافت و پاکیزگی نشانه ایمان است.

شما با من نیایید من شما را با خودم نمی‌برم می‌خواهید آبروی من را ببرید. اگر بمباران است برای همه بمباران و جنگ است. چرا شما این طور هستید؟ این چیه؟ ..... که هیچ گاه از یادمان نمی‌رود و همیشه مثل یک فیلم جلوی چشم است.

آری ... درد و غم ما از این هست که چشم انتظارش مانده‌ایم و این چشم انتظاری، و این بی خبری تا کی؟ نمی‌دانیم زنده است یا شهید شده یا اسیر؟

حسین قبل از این‌ که مفقود شود کارهای دستی زیادی انجام می‌داد یک قاب عکس درست کرده بود با سوزن و نخ داشت کار می‌کرد. یک روز آمد و گفت: مامان بیا یه چیزی برایت درست کرده‌ام که هر وقت آن را دیدی به یاد من بیفتی و بعد دیدم که یک قاب عکس برایم درست کرده است و یک عکس قشنگ هم از خودش زده بود روی آن و گفت: مامان دلم می‌خواست یکی از قشنگ‌ترین عکس‌هایم را توی این بزنم این را برایت درست کرده‌ام تا هر وقت آن را دیدی به یاد من بیفتی. حالا من مانده‌ام و آن تابلو که هر وقت به آن نگاه می‌کنم آه از نهادم بر می‌خیزد و ناراحت می‌شوم آخر این یادگار فرزندی است که نمی‌دانم به کجا رفته است و الان کجا است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۴ ، ۰۷:۵۹
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۴۵ ق.ظ

شهید رجب افتخاری فرزند محمدحسن

شـهـیـد نـیـروی زمـیـنـی ارتـش

شـهـیـد رجب افتخاری

شـهـیـد رجب افتخاری

نام : رجب

نام خانوادگی : افتخاری

نام پدر : محمدحسن

نام مادر : بتول

سن هنگام شهادت : 46 سال

تاریخ تولد : 1313/01/01

محل تولد : بروجرد

وظیفه/کادر : کادر

سازمان : نزاجا

تاریخ شهادت : 1359/09/14

محل شهادت : ایلام

آرامگاه  : گلزار شهدای گوشه بروجرد

کد ایثارگری : 5900843

زندگینامه

در روز اول فروردین ماه سال 1313، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدر او محمدحسن، خواربارفروش بود و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال 1342 ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد.

به عنوان ستوان یار ارتش در جبهه حضور یافت. در روز چهاردهم آذر ماه سال 1359، با سمت معاون گروهان در ایلام هنگام درگیری با اشرار بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار شهدای گوشه بروجرد واقع است.

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 39.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۴ ، ۰۸:۴۵
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۴۱ ق.ظ

شهید محمدحسن اصغرپور فرزند شکرالله

شـهـیـد نـیـروی هـوایـی ارتـش

شهید محمدحسن اصغرپور

شهید محمدحسن اصغرپور

نام : محمد حسن

نام خانوادگی : اصغرپور

نام پدر : شکرالله

نام مادر : زهرا

تاریخ تولد : 1334/08/15

محل تولد : بروجرد

سن هنگام شهادت : 24 سال

وظیفه/کادر : کادر

سازمان : نهاجا

تاریخ شهادت : 1359/07/18

محل شهادت : کردستان

آرامگاه : بهشت شهدای شهرستان بروجرد

کد ایثارگری : 5900783

زندگینامه

در روز پانزدهم آبان ماه سال 1334 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش شکرالله (فوت 1350 ) کارگری می کرد و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند.

استوار دوم نیروی هوایی ارتش بود. در روز هجدهم مهر ماه سال 1359 ، با سمت کادر فنی پرواز در کردستان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شکم، شهید شد. مزار او در بهشت شهدای زادگاهش واقع است.

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 38.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۴ ، ۰۸:۴۱
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۳۹ ق.ظ

شهید محمد اسماعیلی فرزند رحمان

شـهـیـد نـیـروی زمـیـنـی ارتـش

شهید محمد اسماعیلی

شهید محمد اسماعیلی

نام : محمد

نام خانوادگی : اسماعیلی

نام پدر : رحمان

نام مادر : منظر

تاریخ تولد : 1341/03/01

محل تولد : بروجرد

سن هنگام شهادت : 38 سال

وظیفه/کادر : کادر

سازمان : نزاجا

تاریخ شهادت :1380/02/10

محل شهادت : نهر عنبر

آرامگاه : گلزار شهدای شهرستان بروجرد ( فاز 2 )

کد ایثارگری : 8000046

زندگینامه

در روز اول خرداد ماه سال 1341، در روستای دره گرم از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش رحمان، نانوا بود و مادرش منظر نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. ستوان یکم ارتش بود. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد.

در روز دهم اردیبهشت ماه سال 1380، با سمت آجودانی فرمانده لشکر در نهرعنبر بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش بروجرد واقع است.

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 38.

خاطرات همرزم شهید:

خلبان عراقی

در منطقه ی شرهانی هواپیما ی عراقی بعضی روزها خیلی اذیت می کردند یکروز ساعت یازده صبح پدافند ضد هوایی ارتش یکی از هواپیما ها را هدف قرار داد و سرنگون کرد .هواپیما در آسمان آتش گرفت و با فاصله ی زیادی از ما سقوط کرد . آقای رضا نمایی که از درجه داران خیلی شاد و چابک لشکر ذوالفقار بود با شهید محمد علی اسماعیلی سوار جیپ کا ام شدند و برای آوردن خلبان آن هواپیما به طرف محل سقوط رفتند .

خلبان عراقی احمد یوسفی

چون فاصله ی محل استقرار شهید محمد اسماعیلی و رضا نمایی با ما زیاد بود در جریان چگونگی کارشون قرار نگرفتم تا اینکه ساعت ۴ بعد از ظهر شهید اسماعیلی زنگ زد و گفت : احمد آقا اگه می خوای خلبان عراقی رو ببینی پاشو بیا اینجا .

منم از خدا خواسته بلند شدم سوار جیپ شدم و رفتم طرف گروهان شهید اسماعیلی اینا . وقتی رسیدم محمد دم در سنگرشون وایساده بود و یه سرباز مسلح رو هم برای نگهبانی اونجا گذاشته بود .

احوالپرسی که کردم . محمد گفت : خلبانه داخله برو تو . پرسیدم رضا کجاست ؟ گفت : هر جا باشه الان میاد . سرباز مسلح به احترام پایی جفت کرد و من پتویی که جلوی سنگر زده شده بود کنار زدم و داخل شدم .

شهید اسماعیلی هم پشت سرم داخل شد . داخل سنگر خلبانه رو همون صندلی هواپیما که با اون اجکت کرده بود نشسته و عینک دودی به چشماشه زده و منو نگاه می کرد . رفتم طرفش گفتم عوضی می دونی چند نفر رو تو این منطقه شهید کردی ؟ مشتم رو بالا آوردم که داغ دلمو خالی کنم که یهو هر دو زدند زیر خنده . من هاج و واج مونده بودم که چیه ! دیدم خلبان که همون رضا نمایی بود عینک رو از جلوی چشماش ورداشت و با اون لهجه ی شیرین ملایری اش گفت : کوره ماخواسی بکشیم .

من که جا خورده بودم چهره ی شهید اسماعیلی رو که از زور خنده قرمز شده بود نگاه کردم و گفتم مارو دست انداختید ؟! خلبان کجاست ؟

بعد رضا از روی همون صندلی بلند شد و گفت : زحمت آوردنشو ما کشیدیم بچه های حفاظت نذاشتن نیم ساعت پیشمون بمونه فقط این صندلی وعینک نصیب ما شد . رفتم رو صندلی به جای رضا نشستم و خود بخود کلمات عربی بلغور کردم.

راوی احمد یوسفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۴ ، ۰۸:۳۹
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۳۷ ق.ظ

شهید علیرضا اسمعیلی فرزند غلامرضا

شهید علیرضا اسمعیلی

 

شهید علیرضا اسمعیلی

 

 

نام : علیرضا

نام خانوادگی : اسمعیلی

نام پدر : غلامرضا

نام مادر : صغرا

تاریخ تولد : 1344/06/31

محل تولد : بروجرد

درجه : سرباز

تاریخ شهادت : 1364/04/21

محل شهادت : شلمچه

عامل شهادت : ترکش خمپاره 60

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد

کد ایثارگری : 6401122

 

زندگینامه

در روز اول دی ماه سال 1344 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش غلامرضا، جوشکار بود و مادرش صغرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند.

به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز بیست و یکم تیر ماه سال 1364 ، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر،سینه و گردن، شهید شد. تربت پاک وی در گلزار بهشت شهدای زادگاهش بروجرد واقع است.

 

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 37.

 

 

 

 

 

شهید علیرضا اسمعیلی در سال 1344 در شهرستان بروجرد در خانواده‌ای مستضعف به دنیا آمد او سومین فرزند خانواده‌اش بود در زمان تولد او پدرش کارگر ساده‌ای بود . با تولد شهید الطاف الهی ، به سوی خانواده‌اش سرازیر شد . در همان سال ( 1344 ) چند ماه پس از تولد او ، پدرش در شرکت عظیم کاغذ پارس در هفت تپه‌ی خوزستان استخدام شد و خانواده‌اش به شهرستان اندیمشک مهاجرت کرده و در همانجا ساکن شدند . شهید علیرضا اسماعیلی در خطه‌ی خونین خوزستان در میان مردم خون گرم و صمیمی آن دیار پرورش یافت .

 

در دوران پر التهاب انقلاب ، در راهپیمایی بسیار شرکت می‌جست . حتی در هنگام تسخیر کلانتری مرکزی اندیمشک جزء اولین کسانی بود که وارد مقر عوامل رژیم طاغوت شد . به گفته‌ی شهید به خاطر جثه‌ی کوچکش ، خود او پیشقدم شده و از منفذی که نیروهای انقلابی در دیوار پایگاه ایجاد کرده بودند ، داخل شده و تجهیزات دشمنان را از همان منفذ به دست نیروهای انقلابی منتقل می‌ساخت .

 

با پیروزی انقلاب اسلامی در سایه سار رهبری حضرت امام خمینی ( ره ) به زندگی و تحصیل خویش ادامه داد . در آغاز جنگ تحمیلی او فقط پانزده سال داشت . اگر چه برادر بزرگش خدمت مقدس سربازی را در همان اولین روزهای شروع جنگ تحمیلی آغاز نموده بود . اما شهید علیرضا اسمعیلی با سعی بسیار ، برای اعزام به جبهه‌های نور علیه ظلمت تلاش نمود . ولی سن کم او مانع این امر شد . شناسنامه‌ی شهید ، هنوز از تلاش معصومانه او برای حل این مشکل ، حکایتی شیرین دارد . شهید والا مقام با دست خط کودکانه‌ی خویش ، شناسنامه‌اش را دست کاری نموده تا شاید بر این مشکل فائق آید . و حتی مجبور شد تا برای اثبات تعلق این شناسنامه‌ی دستکاری شده به خودش ، شناسنامه‌اش را در یک روز سرد و بارانی زمستان عکس دار نماید . عکسی که هنوز با لباس و موهای خیس از باران بر تارک سند هویت او نقش دارد و تصویری ناب و ماندنی از خلوص و پاکی او به نمایش گذاشته و از تلاش آگاهانه و اشتیاق مجدانه ی او برای حضور در جبهه های نور علیه ظلمت ، حکایت دارد .

 

شهید علیرضا اسمعیلی در دوران نوجوانی در خدمت انقلاب و بسیجی فعالی بود . در آغاز مدت‌ها در پادگان دو‌کوهه بعنوان نیروی بسیجی ، خدمتگزار خیل عظیم رزمندگانی شد که از معبر دو کوهه به مقصد وصال یار در گذر بودند . اولین اعزام او نیز از پادگان دوکوهه و در عملیات فتح‌المبین اتفاق افتاد . در عملیات آزاد سازی خرمشهر در عملیات دارخوئین از ناحیه‌ی کتف مورد اصابت ترکش قرار گرفته و حتی توسط هلیکوپتر به پشتِ‌‌جبهه و سپس به اصفهان اعزام و تا بازیافتن سلامتی‌اش و برگشت به خانه خانواده‌اش را از مجروحیت خود مطلع نساخت .

 

سال 1363 مصادف با حملات موشکی رژیم صهیونیستی صدام به شهرهای بی‌دفاع میهن اسلامی ایران و در عین حال مورد اصابت قرار گرفتن منزل مسکونی خانواده‌ی این شهید والامقام در شهرستان اندیمشک و مهاجرت مجدد خانواده‌اش به شهرستان بروجرد بود در همین ایام این جانباز بسیجی نوزده ساله بود و آماده ی اعزام به خدمت مقدس سربازی شد . او از شهرستان بروجرد به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید . این بسیجی جانباز در طی دوران خدمت سربازیش در اروند‌رود و شلمچه بیش از یک سال تمام مشغول دفاع از مرزهای میهن اسلامی بود .

 

در جبهه مسئولیتش آرپی جی زن بود به گونه‌ای که بخاطر رشادت‌هایی که از خود نشان داده بود در بین همرزمانش به لُر آرپی جی زن معروف شده بود . پس از مدت‌ها انتظار کارنامه اش مورد قبول حضرت حق واقع شد و در منطقه‌ی شلمچه در 1364/04/21 به خیل همرزمان شهیدش پیوست .

 

به دلیل بمباران های مکرر و انتقال مکرر خانواده از اندیمشک به بروجرد و از بروجرد به اندیمشک ، شهید علیرضا که در مقطع راهنمایی تحصیل می کرد از ادامه ی تحصیل باز ماند. در همین ایام علی رغم اعزام های مکرر شهید به جبهه های نور علیه ظلمت در سازمان فنی و حرفه ای بروجرد نیز ثبت کرده و دوره ی جوشکاری برق را با موفقیت گذراند.

 

پس از یک سال و چند ماه در منطقه شلمچه در اثر اصابت خمپاره 60 به فیض عظمای شهادت رسید.

شهید مدافع وطن علیرضا اسمعیلی، در روز بیست و یکم تیر ماه سال 1364 هنگام دفاع از میهن اسلامی مقابل تجاوز رژیم بعثی عراق در منطقه ی شلمچه، بر اثر اصابت ترکش خمپاره ی 60 به شهادت رسید.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۴ ، ۰۸:۳۷
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۳۴ ق.ظ

شهید حجت الله اسماعیلی فرزند علی حسین

 

شهید حجت الله اسماعیلی

شهید حجت الله اسماعیلی

 

 

نام : حجت الله

نام خانوادگی : اسماعیلی

نام پدر : علی حسین

نام مادر : خدیجه

تاریخ تولد : 1341/11/02

محل تولد : بروجرد

تاریخ شهادت : 1361/05/18

محل شهادت : شلمچه

آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6102019

 

 

 

زندگینامه

 

در روز دوم بهمن ماه سال 1341 ، در روستای گوشه دواریجان از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش علی حسین، کشاورزی می کرد و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر بود.

 

به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. در روز هجدهم اردیبهشت ماه سال 1361 ، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد. تربت پاک او در گلزار شهدای بروجرد واقع است.

 

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان مرکزی، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 43.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۴ ، ۰۸:۳۴
نویسنده : خادم الشهدا
برای خدا کار کنید تا نتیجه ی کارتان تا ابد باقی بماند (حضرت امام خمینی ره )
آخرین مطالب
.: وبلاگ شهدای بروجرد :.