شهید حسین اقتداری فرزند احد :: شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

| خانه | پایین صفحه | بلاگ بیان | چی میل | تماس با ما | گردو
شهدای شاخص بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


شهدای فرهنگی بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


آمار وبلاگ
-----------------


آخرین مطالب

پیوند ها

ابزار

جانم فدای رهبر
 جانم فدای رهبر اين هشيارى، موقع‌سنجى، لحظه را به حساب آوردن، خصوصيت برجسته و مهمى است كه بايد ملت ما در همه‌ى موارد متوجه باشند؛ آنجایى كه دشمنى و توطئه‌ى دشمن حس مي شود، به صورت لحظه‌اى بايد همه حساسيت نشان بدهند. (امام خامنه ای)

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم فدایی ولایتم

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگر دار تر از صد مَردیم
هر زمان یاد خمینی به سر افتد ما را
دور سیّد علی خامنه ای می گردیم

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم


پیام های روزانه
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)



این معامله با خدای متعال است؛
شهید جان خودش را داده است ،
و رضای الهی را ،
که بالاترین ارزشهای عالم وجود است ؛
کسب کرده است .
در همه‌ی ادیان الهی ؛
فداکاری در راه خدا ،
جان دادن در راه خدا ،
این ارزش والا را دارد .

مقام عظمای ولایت
1402/05/22

ایران حسین علیه السلام ،
پیروز است


نیازهای روزانه

مخـاطب محـترم لطـفاً
برای ورود به هر یک از بخش های ذیل ،
بر روی تصویر مربوطه کلیک نمایید
--------------------

 ساعت ، تقویم و مناسبت های امروز
ساعت ، تقویم
و مناسبت های امروز

......................................


اخبار امروز به روایت
روزنامه های صبح و عصر

......................................


گزارش وضعیت آب و هوای بروجرد

......................................


لینک ارگان های مهم دولتی




کلمات کلیدی

پیوندهای روزانه

تبلیغات



اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

فهرست شهدای والامقام شهرستان بروجرد
شهدای ثبت شده در وبلاگ ( به ترتیب حروف الفبا )
مخـاطب محـترم لطـفاً برای دسترسی به اطلاعات شهدا
بر روی هریک از حروف الفبا و یا نماد عملیات ها کلیک نمایید










چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۴، ۰۷:۵۹ ق.ظ

شهید حسین اقتداری فرزند احد

 

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید حسین اقتداری

شهید حسین اقتداری

 

 

نام : حسین

نام خانوادگی : اقتداری

نام پدر : احد

نام مادر : اشرف

تاریخ تولد : 1345/06/03

محل تولد : بروجرد

درجه : سرباز

نوع استخدام : سرباز ژاندارمری (فراجا)

تاریخ شهادت : 1367/04/23

محل شهادت : دهلران - عین خوش

آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد

کد ایثارگری : 6701670

 

زندگینامه

در روز سوم شهریور ماه سال 1345 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش احد، رنگ فروش بود و مادرش اشرف نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. برق کار بود. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت.

 

در روز بیست و یکم تیرماه سال 1367 ، در عین خوش توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکر مطهرش مدت ها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.

 

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 41.

 

 

حسین اقتداری، 3 شهریور 1345 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. نام پدرش احد و مغازه رنگ فروشی داشت و مادرش اشرف نام داشت. به علت علاقه زیاد به کارهای فنی تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و در ادامه به شغل برق کشی روی آورد. بسیار زیرک و با هوش بود و استعداد زیادی به یادگیری کارهای فنی داشت.

 

با شروع جنگ تحمیلی و رسیدن به سنین جوانی برای دفاع از میهن اسلامی به خدمت مقدس سرباز در ژاندارمری رفتند و پس از مدتی در جبهه‌های جنوب غربی حضور یافت. پس از مدتی مشخص شد که منطقه انان توسط عراقی‌ها محاصره و از ایشان خبری نگردید.

 

سرانجام شهید مدافع وطن حسین اقتداری به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت نمود و در روز بیست و سوم تیر ماه سال 1367 ، در جبهه ی عین خوش حین درگیری با دشمن بعثی به علت اصابت گلوله به یاران شهیدش پیوست.

پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.

 

 

 

 

مصاحبه ای از خواهر شهید در اسناد بنیاد شهید

 

مصاحبه‌ای از خواهر شهید که از اسناد بنیاد شهید به دست آمده قابل توجه می‌باشد.

باید امــشب مــن بپا سـازم نبــرد تـن به تـن را

تا زخــون دشمـنان رنگــین کنم خــاک وطــن را

سـرافــرازم زانکه ســربازم، امــام بت شــکن را

سنگرم گور و کفن جامه چه می‌خواهی کفن را

 

از حسین صحبت کردن کار خیلی سختی است، حسین پسر خیلی مهربانی صبور و فکوری بود. به پدر وفادار و خیلی احترام می‌گذاشت. سرباز بود که به جبهه رفت چون خیلی به مسائل مذهبی اهمیت می‌داد، همیشه در هیئت‌های عزاداری شرکت می‌کرد. حسین از بچگی سر پای خودش ایستاده بودند در واقع یاد گرفته بود که باید متکی به خودش باشد نه کس دیگری، به همین خاطر بیشتر اوقات علاوه بر درس خواندن سر کار هم می‌رفت.

او مدت‌ها بر سر داربست‌های فلزی کار می‌کرد. یک بار که روی داربست مشغول کار بود. اتفاقی از آن بالا به زمین می‌افتد و دچار ضربه مغزی می‌شود دوستان و همکارانش او را به بیمارستان می‌رسانند. در همان حالت بی هوشی که دکتر او را می‌بیند دچار ضربه مغزی شده و اعلام می‌کند که وضعیتش بسیار خطرناک است که بعد از ۷ ساعت به ما اطلاع دادند که این اتفاق افتاده است. خدا خودش می‌داند که چطور رفتیم و آن شب را چطوری به صبح گذراندیم. از خدا خواستیم که او را شفا دهد و همین هم شد و خدا را شکر که او این سعادت را داد.

او در دهلران سرباز بود. ۳ روز قبل از مفقود شدنش به ما خبر دادند که به پادگان حمله کرده‌اند و او را به اسارت گرفته‌اند. ما هم خیلی به دنبال یافتن او بودیم و متاسفانه دستمان به جایی بند نشد. الآن‌ هم همه می گویند اسیر است تا ببینم چه می‌شود. کاش فقط خبری از او داشتم. یا زنده یا مرده فرقی نمی‌کند. اگر چه اگر زنده باشد که معجزه الهی است ولی مادر بعد از این همه سال چشم به راهی انتظار ، انتظار و چشم بر در دوختن . مگر می شود، اگر زنده بود تا به حال خبری از او به دست می‌آوریم. تقدیر را چه می‌شود کرد... همیشه وقتی خیلی ناراحت می‌شوم و برای حسین گریه می‌کنم خواب او را می‌بینم به او می گویم حسین کجایی؟ بیا بریم خونه. ولی هر بار لبخندی به من زد و گفت : « تو برو مادر من هم می‌آیم. » او پسری خوب و مؤدب و مهربان و دلسوز بود خیلی شاد و سرحال بود به نظافت خیلی اهمیت می‌داد.

زمان بمباران‌ها بود و همگی در روستا بودیم قصد رفتن به تهران را داشتم سر و وضعمان خیلی کثیف بود و به هم ریخته بودیم تا زانو توی گل بودیم. حسین با حالت خنده به ما گفت: چون خیلی به نظافت و پاکیزگی اهمیت می‌داد و می‌گفت: "النظافة من الایمان" نظافت و پاکیزگی نشانه ایمان است.

شما با من نیایید من شما را با خودم نمی‌برم می‌خواهید آبروی من را ببرید. اگر بمباران است برای همه بمباران و جنگ است. چرا شما این طور هستید؟ این چیه؟ ..... که هیچ گاه از یادمان نمی‌رود و همیشه مثل یک فیلم جلوی چشم است.

آری ... درد و غم ما از این هست که چشم انتظارش مانده‌ایم و این چشم انتظاری، و این بی خبری تا کی؟ نمی‌دانیم زنده است یا شهید شده یا اسیر؟

حسین قبل از این‌ که مفقود شود کارهای دستی زیادی انجام می‌داد یک قاب عکس درست کرده بود با سوزن و نخ داشت کار می‌کرد. یک روز آمد و گفت: مامان بیا یه چیزی برایت درست کرده‌ام که هر وقت آن را دیدی به یاد من بیفتی و بعد دیدم که یک قاب عکس برایم درست کرده است و یک عکس قشنگ هم از خودش زده بود روی آن و گفت: مامان دلم می‌خواست یکی از قشنگ‌ترین عکس‌هایم را توی این بزنم این را برایت درست کرده‌ام تا هر وقت آن را دیدی به یاد من بیفتی. حالا من مانده‌ام و آن تابلو که هر وقت به آن نگاه می‌کنم آه از نهادم بر می‌خیزد و ناراحت می‌شوم آخر این یادگار فرزندی است که نمی‌دانم به کجا رفته است و الان کجا است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۴/۲۶
نویسنده : خادم الشهدا

شهدای ارتش

شهدای سرباز

شهدای فراجا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین مطالب
.: وبلاگ شهدای بروجرد :.