فاضل شیرازی ناصر فرزند محمد
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سردار رشید اسلام پاسدار شهید ناصر فاضل شیرازی
سردار رشید اسلام شهید ناصر فاضل شیرازی
فرماندهی طرح و عملیات لشکر 57 ابوالفضل (علیه السلام) لرستان
نام : ناصر
نام خانوادگی : فاضل شیرازی
نام پدر : محمدقلی
نام مادر : مهرماه
تاریخ تولد : 1334/04/01
محل تولد : بروجرد
شغل : پاسدار
تاریخ شهادت : 1365/12/14
محل شهادت : شلمچه
نام عملیات : کربلای ۵
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 6526922
زندگینامه
در روز اول تیر ماه شال 1334 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمدقلی، در شرکت نفت کار می کرد و مادرش مهرماه نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی درس خواند. پاسدار بود. سال 1362 ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد.
در روز چهاردهم اسفند ماه سال 1365 ، با سمت فرمانده طرح عملیات قرارگاه در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پهلو و قطع پا، شهید شد. تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای زادگاهش بروجرد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 439.
سردار رشید اسلام ، پاسدار شهید « ناصر فاضل شیرازی» در سال 1334 در شهرستان شهید پرور بروجرد به دنیا آمد . وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را در مـدارس این شـهر به پایان رسانید . در سن 14 سـالگی پدر خود را از دست داد و عهده دار سرپرستی برادران و خواهران خویش گردید .
ایشان در سن بیست سالگی پس از اخذ دیپلم ریاضی به منظور تلاش جهت ادامه ی تحصیل در مدارج عالی داوطلب شرکت در آزمون افسری در دانشگاه نیروی دریایی گردید که پس از موفقیت در آزمون در این دانشگاه مشغول به تحصیل شد . هنوز یک سال از تحصیل او در دانشگاه نیروی دریایی نگذشته بود که با اوج گیری انقلاب اسلامی ، برپایی راهپیمایی ها در شهرها که تظاهرات مردمی و اعتصابات در سراسر کشور ، هـر روز پررنگ تر و گسترده تر می شد که همین مسئله باعث گردید تا شهید فاضلی نیز به صف مبارزان انقلابی بپیوندد و به روشنـگری امّت حـزب ا... بپردازد . تا اینکه با فرمان امام بت شکن خمینی کبیر ، مبنی بر ترک مراکز نظامی و فرار از پادگان های رژیم شاه ، او نیز از رهبر خود پیروی نمود و از دانشگاه نیروی دریایی فرار کرد . زیرا وی عقیده داشت و در رابطه با امام همواره می گفت : که آنچه را امام می گوید ، حق است و همواره پیرو راستین امام بود .
با اوج گیری انقلاب اسلامی ایران ، او نیز در برپایی راهپیمایی های بزرگ شهرش با دیگر دوستان همکاری می کرد . تا اینکه انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید و با فرمان تاریخ ساز امام امّت مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی ، ایشان نیز به همکاری و همیاری این نهاد شتافت و به عضویت جهاد سازندگی بروجرد در آمد و مدت 6 ماه در این نهاد فعالیت کرد و به باز سازی روستاها و مناطق محروم پرداخت .
با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش بیست میلیونی ، ناصر نیز به عنوان یک جهادگر ، فعالیت گسترده ای داشت . ولی علاقه ی زیادی به مبارزه ی مستقیم با کفر جهانی داشت و دائم به فکر جبهه بود ، لذا جهاد سازندگی را ترک و مانند هزاران سردار گمنام به صف رزمندگان ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران پیوست .
وی با پیوستن به این ستاد ، فرماندهی تیم های گشتی رزمی را در این ستاد به عهده گرفت و همیار و همپای شهید « منوچهر قناد زاده » در آن ستاد با یاری هزاران رزمندهی مسلمان و کفر ستـیز به مبارزه با جنگ افروزان اسـتکبار جـهانی برخواسـته بودند.
بعد از عزیمت از این جبهه در ستاد اصلاح بازار شروع به کار کرد و مدتی نیز به صف پیکارگران با جهل در آموزش و پرورش پیوست و مدتی هم آنجا مشغول بکار شد ولی طولی نکشید که بعد از چند ماه مجدد به جبهه اعزام و در « عملیات فتح المبین» از ناحیه پا مجروح شد و مدتی به علت شکستگی استخوان ران بستری شد . ولی با بهبودی دوباره مجدد به منطقه برگشت و در « عملیات بیت المقدس» حضوری فعال داشت . در این عملیات نیز مجدد مجروح شد ، ولی اصرار دوستان نتوانست او را برای مداوا به پشت جبهه بفرستد و با مجروحیت و ترکش در ناحیه دست در منطقه باقی ماند . تا اینکه یک بار دیگر از ناحیه پا به سختی مجروح شد که مدت 6 ماه در تهران ، شـیراز و خـانه ی خود ، بستری بود .
شهید فاضل بعد از بهبودی چون او علاقه ی وافری به لباس مقدس پاسداری داشت که بر تن بپوشد ـ به راستی که بر قامتش هم چه زیبا و با وقار بود ـ به عضویت سپاه پاسداران بروجرد درآمد و در تعاون سپاه مشغول به انجام وظیفه شد.
چندی نگذشت که باز مجدد به جبهه برگشت و با توجه به سوابق نظامی و حضور در ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران ، آنچنان پشـتکار و علاقه ای در کارهای رزمی از خود نشـان داد که از طـرف فـرماندهی ملزم به طی دوره های عـالی فـرماندهی و سـتاد ( ســپاه ) گـردید و مـدت زیادی در تهـران در پادگان امـام عـلی (ع) در حال آمـوزش فـرماندهی بود .
شهید ناصـر فاضـل شیـرازی به همـراه شهید حـاج عبدالحسین کُردی از مسوولین طراحی و برنامه ریزی « عملیات های والفجر 5 و 6 و 7 و 8 و 9 و کربلای 4 و 5 » بود . بعد از حمـاسه ی بی نظیر درهم کوبی دفاعِ متحرکِ عراق توسط رزمندگانِ دلیر لرستانی در عملیات حاج عمران و شجاعت و شهامت این رادمردان تیپ 57 به لشکر ارتقاء یافت .
حاج عبدالحسین کُردی که یار دیرینه ی او بود ، به سمت فرماندهی اطلاعات و عملیات لشکر 57 انتخاب شده بود . مثل این دو شهـید به مانند یک روح در دو کالبـد بود که نمی شد از یکدیگر جدایشان کرد . هر وقت پای صحبت ناصر فاضل می نشستی از حاج کُردی می گفت تا زمانی که حاج عبدالحسین کُردی در« عملیات شلمچه » در تاریخ 24 دی ماه 1365 به فیض شهادت نایل گردیدند.
پیکر خونین سردار رشید اسلام شهید حاج عبدالحسین کُردی در زادگاهش بر روی دستهای مردم ولایی بروجرد ، تشییع و به خاک سپرده شد . پس از شهادت حاج کُردی یار دیرینهاش ، فاضل مانند پرندهای در فراق یار بیقرار بود . غم این جدایی برای او بسیار سخت و ناراحت کننده بود . غم تنهایی و غربت بر رخسار پرنور فاضل نشست و او در فراق همسنگر و همراز خود گفت : « که بعد از حاج کُردی ، زندگی برایم سخت شده است . » ضمن اینکه این دو با هم قرار گذاشته بودند که هر کدام شهید شدند ، شفاعت دیگری را بکند .
جدایی میان این دو دوست و یار دیری نپایید و یک ماه پس از شهادت حاج کُردی ، ناصر در منطقه ی بوارین در ادامه ی « عملیات کربلای 5 » از ناحیه سر ، دست و هر دو پا در تاریخ 11 اسفند 1365 مجروح شد که به دلیل شدت مجروحیت ، برای مداوا به تهران انتقال داده شد که در تهران به علت جراحات بسیار، پای چپش را قطع کردند و در تاریخ 14 اسفند 1365 بعد از خواندن نماز صبح آخرین ، نماز عشق را بر روی تخت بیمارستان خواند و در هنگام شروع مناجات دعای روحبخش کمیل در مهدیه تهران ملائک مقرب آمدند و او را ندا دادند که :
تُو را ز کنگره های عــرش می زنند فریاد که ای شهید عشق نام نکویت خوش باد
از شهید ناصر فاضل سخن گفتن بسی سخت و دشوار است . زیرا او همواره سـعی داشت که کمـتر بر سر زبان ها باشد و تمام تلاشـش آن بود که تمام فعالیت هایش در گمنامی باشد و بسیار از مطرح شدن ناراحت می شد ، بطوری که حتی در نزد نزدیکان نیز گمنام بود . او در اخلاص ، صداقت ، جوانمردی و پاک نیتی اسوه بود .
شهید ناصر فاضل معلمی پرتوان برای همرزمانش و به ویژه خانواده و دوستانش بود . او در لباس رزم یک پاسدار واقعی بود و در خانه برای همسرش یار و همدمی مهربان و برای فرزندانش پدری دلسوز و فداکار بود و به صله رحم اهمیت بسیار می داد .
همسرش می گوید : وقتی از ایشان می خواستم که به بچه هایش فکر بکند و کمتر به جبهه برود ، وی با مهربانی ما را به صبر دعوت می کرد و رفتن به جبـهه را یک تکلیف می دانست و آنقدر ایشان عزت نفس و روح والایی داشت که به هر کس می رسید از او شفاعت آن دنیا را می خواست .
همسنگرانش می گویند : اکـثر شب ها که رزمندگان در سنگر در حال اسـتراحت بودند ، شهید فاضل از سنگر خارج می شد و تا سپیده ی و بعد از نماز صبح ، برنمی گشت . او در دل شب ، عابد زاهد و در دل روز رزمندهای فعال بود .
همسرش می گفت هر لحظه از من شـفاعت می خـواست ، می گفت تو نیز همچون زینبی (س) زیرا که دو برادرت در راه خدا شهید شدند ، اگر آن ها تو را شـفاعت کردند ، از آن ها بخواه که من را نیز شـفاعت کنند ـ همسر شهـید نیز خـواهر دو شهـید بزرگوار به نامه ای « روح الله » و « یداله » گودرزی می باشند ـ از شهید فاضـل دو فـرزند پسر به نام های« عبدالله » و « علی » در نزد من امانت است . در طول حیات فرزندانش عبدالله و علی کمتر پدر را دیدند ، زیرا او مدت شش سال در جبهه بود و به علت مسوولیت خطیر و سنگینی که داشت بسیار کم به مرخصی می آمد .
او می گفت که ما اهل کوفه نباید باشیم که امام تنها بماند و با رزم بی امان خود علیه صدامیان هیچگاه در طول حیات مقدس خود نخواست که امام تنها بماند . او رفت ، اما یاد او و حرف های او برای همیشه در دل تاریخ زنده است .
مسوولیت هایی که شهید به عهده داشتند :
ـ مسوولیت و عضویت در جهاد سازندگی
ـ نیروی ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران
ـ فرماندهی طرح و عملیات لشکر دلیر 57 ابوالفضل (ع)
ـ معاون عملیاتی و عضو شورای فرماندهی لشکر فاتح و پیروز ابوالفضل (ع)