پیریایی محمد فرزند رحم خدا
شهید محمد پیریایی

شهید محمد پیریایی
نام : محمد
نام خانوادگی : پیریایی
نام پدر : رحم خدا
نام پدر : خاص بانو
تاریخ تولد : 1341/05/29
محل تولد : بروجرد
شغل : کادرارتش
تاریخ شهادت : 1362/01/21
محل شهادت : آبادان
آرامگاه : گلزار شهدای
کد ایثارگری : 6205200
زندگینامه
شهید مدافع وطن محمد پیریایی، بیست و نهم مرداد 1341، در خانواده ای با ایمان و ساده در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش رحم خدا، و مادرش خاص بانو نام داشت.
تحصیلات خود را تا دوم دبیرستان ادامه داد ولی با شروع جنگ تحمیلی به ندای ملکوتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) عاشقانه لبیک گفت و پا در جبهههای حق علیه باطل نهاد و به جمع نیروهای ژاندارمری پیوست.
سرانجام در تاریخ بیست و یکم فروردین 1362، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. تربت پاک وی در گلزار شهدای زادگاهش بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 135.
شهید محمد پیریایی به نقل از برادر شهید محمد پیریایی اسطوره ایمان و شهادت، پرستویی که همیشه آرزوی پرواز کردن را داشتند در خانواده ای متولد شده بودند. از لحاظ ایمان و سادگی در درجه اول بودند.
ایشان که تحت نظارت و سرپرستی پدر و مادری مهربان و دلسوز پرورش یافته بودند از لحاظ اخلاق، خیلی خوب بود، فردی با ادب و نمونه بودند و از لحاظ رفتار و کردارش که با اهل خانواده و چه با مردم رفتاری پسندیده داشتند. شهید محمد پیریایی از همان اوایل در راه امام قدم برمی داشتند و به عشق امام و قرآن و اسلام و همچنین وطن اسلامی دوست داشتند که جان و مال خود را در راه این مملکت اسلام و قرآن فدا کنند.
ایشان قبل از انقلاب اسلامی فعالیتهای زیادی داشتند و همیشه در تظاهرات شرکت میکردند و به دفاع از قرآن و اسلام میپرداختند که همین امر موجب شد که ایشان را به خاطر فعالیتهای سیاسی و مذهبی دستگیر کنند و به شدت مورد شکنجه قرار میدهند.
با شروع جنگ تحمیلی ایشان عضو بسیج شدند، ایشان که خود را سرباز امام میدانست، به ندای ملکوتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) عاشقانه لبیک گفت و دعوت امام و حق را پذیرفت و عاشقانه و از دل و جان خود با عشقی که در سینه خود داشت به جبهههای نور جبهههای حق علیه باطل شتافت و از ته قلب خود از میهن اسلامی دفاع کرد. اولین ماهی که ایشان به منطقه اعزام شدند برگه مرخصی را به ایشان دادند که برای دیدن خانواده برگردند ولی ایشان قبول نمیکند و میگوید که این برگه مرخصی را به کسانی بدهید که الان همسر و بچههایشان ، منتظر آنها هستند و بچههایشان چشمهایشان به در است که پدرشان برگردد.
روحش شاد یادش گرامی باد




