میرزایی قاسم فرزند غلامعباس
شهید قاسم میرزایی

شهید قاسم میرزایی
نام : قاسم
نام خانوادگی : میرزایی
نام پدر : غلام عباس
نام مادر : صدیقه
تاریخ تولد : 1345/02/20
محل تولد : بروجرد
شغل : پاسدار
تاریخ شهادت : 1365/03/25
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6536929
زندگینامه
بیستم اردیبهشت 1345 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش غلامعباس، کارگر بود و مادرش صدیقه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند.
از سوی سپاه در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم خرداد 1365 ، در مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر و قلب، شهید شد. مزار او در بهشت شهدای زادگاهش واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 640.
قاسم میرزایی از شهدای لرستان در بیستم اردیبهشتماه سال ۴۵ در یکیاز خانوادههای زحمتکش شهرستان بروجرد متولد شد. خانوادهای در انتظار رسیدن مسافری بهاری بود تا محیط خانه آنان را جلوهای سبز دهد. در همان شب غنچه وجود قاسم میرزایی شکوفا شد و در دامن پُرمهر مادر و آغوش گرم پدر دوران طفولیت را آغاز کرد.
با گامهای مصمم و کودکانه خود راه دبستان را پیش گرفت و دوره راهنمایی را نیز با موفقیت به پایان رساند و با گرفتن مدرک اول دبیرستان از ادامه تحصیل منصرف شد.
زمانی که با انقلاب آشنا شد برای حفاظت از دستاوردهای آن به پایگاه مقاومت بسیج در محله پیوست و در برگزاری مراسم دعا همکاری میکرد. قاسم با پوشیدن لباس مقدس سپاه پاسداران به دفاع از مرزهای کشور پرداخت.
در 25 خردادماه سال 1365 در مریوان در اصابت ترکش به قلبش روح ملکوتی او در میان شعلههای آتش به پرواز درآمد و بعد از سه سال پیکر پاکش را به زادگاهش آوردند و در بهشت شهدای بروجرد به خاک سپردند.
یادداشتهایی از شهید میرزایی
هیچ قطرهای در مقیاس حقیقت و در نزد خدا از قطره خونی که دراه خدا ریخته شود بهتر نیست.
خدایا شهادت در راه خودت را نصیب من گردان که شیرینترین مرگهاست.
خدایا تو شاهدی که من چیزی عزیزتر ازجانم ندارم که فدای اسلام و قرآن بکنم.
خدایا شکر میکنم که توانستم راه شهیدان را ادامه دهم و به محبوبم بپیوندم.
خداوندا از تو میخواهم که مرگم را در رختخوابم قرار ندهی بلکه مرگی را نصیبم کنی که درآن افتخار است یعنی کشته شدن در راه هدفم اسلام.
ای زندگان زمین برای ما مردگان شهیدان اشک نریزید که ما زنده و جاویدیم بلکه برای خود گریه کنید.
معبود و معشوق من تو را سجده که مرا خریدن براستی تو را سجده که مرا خریدی.
شهادت شربت گوارایی است که شهید با نوشیدن آن عطش قلبش آرام میگیرد.
پدرم آیا از این که از وجود پُر ثمرت یک شهید پرورش یافته و در مکتب الهی بیرون آمده است افتخار نمیکنی؟
برادرم تو اسلحه ی خونین مرا از زمین بردار و تا پیروزی نهایی راهم را ادامه بده.
زمانیکه جسدم بر دوش شماست اگر با چشم دل بنگرید چشمم بهسوی کربلاست.
خوشا به سعادت کسی که در راه الله و برای الله و به خاطر الله شهید شود.
از کانال شهادت است که راه حسین(ع) تداوم مییابد.
اگر مردن و خاکی هست خدایا آن کشته شدن در راه تو باشد.
آیا این رسم انسانیت است که ما بمانیم و یاران به سوی لقاءالله بروند مگر ما لیاقت آن را نداریم.
ای معبود، ای معشوق، حجابهایم را بد، قفسهایم را بشکن، زنجیرهایم را پاره کن تا بهسوی تو پر کشم.
به طور یقین درک کردهام که شهادت تصادفی نیست بلکه لیاقت و سعادتی است بزرگ.
شهادت نزدیکترین و سریعترین راه تقرب به خدا است.
شما را توصیه میکنم که به حبلالله بپیوندید که امروز امام امت حبلالله است
معلمان عزیز بیشتر زحمت بکشند و دانشآموزان را به راه راست هدایت کنند.
یک پاسدار باید الگو باشد چرا که او نمونه اسلام است.
برادران مسلمان باید این انقلاب به دست امام زمان داده شود و این احتیاج به هوشیاری دارد.
ولایت فقیه دنباله رسالت انبیاست و باید حفظ بماند و همیشه در خط آن باقی ماند و از آن منحرف نشود.
انقلابی که با خون هزاران شهید بر پا شد هیچ وقت رو به انحطاط نخواهد رفت.
مگر من جانم از بندگان مخلص خدا چون مطهریها و بهشتیها ارزشمندتر است.
جهاد اکبر مبارزه با نفس است که امیدوارم به این مهم نائل شوید و به آرامش برسید.
کاروان عاشقان کربلا در حرکت است از کاروان عقب نمانید
مرگ میرسد چه بخواهی چه نخواهی
حسین زمانتان خمینی را تنها نگذارید زیرا او سفیر حضرت مهدی است.
وصیتنامه شهید قاسم میرزایی
این وصیتنامه را هنگامیکه از صحت کامل برخوردار هستم بر روی کاغذ میآورم با اینکه همیشه میدانستم که لیاقت فیض عظیم شهادت نصیبم نخواهد شد ولی همیشه حس میکردم که اگر وصیتنامه ننویسم گناهی مرتکب شدهام خصوصاً هنگامی که وصایای شهدا عزیز را میبینم فکر میکنم وای بر من که چگونه در آخرت جواب این خونها را باید بدهم لذا بدین وسیله وصیتنامه خود را در مورد خانواده و برادران و آشنایان مینویسم.
با توجه به اینکه از اوایل انقلاب در مسیر انقلاب اسلامی حرکت نموده و اکثر اوقاتم در همین راه مقدس بوده است، به همین خاطر نسبت به خانوادهام رسیدگی نکردهام به خصوص پدر و مادرم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی داشته و دارم و هیچوقت نتوانستم خود را قانع کنم که هدف مقدس اسلام و مسئولیت سنگین خون شهدا که بر گردن ماست رها کنم، بدین وسیله از پدر و مادرم عذر خواسته و طلب بخشش دارم، از حقی که بر گردن من داشتهاند و نتوانستم این حق را ادا کنم
ولی خانوادهام بدانند که هرگز از ذهن من خارج نشدهاند و فکر نکنند که نسبت به آنها بیتفاوت بودهام ولی پاسخ خون شهدا سنگینتر بوده است.
مادر عزیزم از تو میخواهم دیگر فرزندانت را خوب تربیت کرده که انشاءالله دلسوز انقلاب واسلام باشند.
از کلیه برادران و خواهران که مرا میشناسند درخواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند شاید بهخاطر حرمت دعای مؤمنین خداوند از تقصیراتم بگذرد.
احساس میکنم بار گناهانم و خطاها بر دوشم سنگینی میکند به خصوص دعای کسانی که به جبهه میروند که دعای آنها مستجاب میشود از کسانی که در جزئیات زندگی من بوده و با من برخورد داشتهاند میخواهم برادرانی که از من بدی دیدهاند درگذرند.
برادران عزیزتر از جانم داداش محسن و داداش پرویز از شما میخواهم که برادر کوچک خودتان را حلال کنید و حق برادری که همانا زیارت و شفاعت است بر من ادا کنید و در آخرت نیز مرا شفاعت کنید و اگر کسی را سراغ دارید که از من بد دیده یا ناراحتی دیده از شما میخواهم که نزدش بروید و از او رضایت بگیرید.
دیگر این که مقاومت را فراموش نکنید که خداوند بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش شما است مسلمان گذاشته و ما را در آزمایشی عظیم قرار داده است این راه شهیدان است که با خون سرخشان بر دیوار ایران نوشتهاند.
دیگر آنکه کلمات روح خدا رهبر عزیز را که همانا خط او خط رسول خداست دقت کرده و تا آخرین نفس او را لبیک گویید وجود امام امروز برای ما معیار است راه او راه سعادت است و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است.
باز هم از این که نتوانستم برای خانوادهام به طور کلی مثبت باشم از همه پوزش و طلب آمرزش میکنم.



