میرزایی دره گرگی محمدرضا فرزند مهدی

نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید محمدرضا میرزایی دره گرگی

شهید محمدرضا میرزایی دره گرگی
نام : محمدرضا
نام خانوادگی : میرزایی دره گرگی
نام پدر : مهدی
نام مادر : ملوس
تاریخ تولد : 1339/06/03
محل تولد : بروجرد
درجه : استواردوم
نوع استخدام : کادر ژاندارمری
تاریخ شهادت : 1363/09/09
محل شهادت : شلمچه
آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6313738
زندگینامه
سوم شهریور 1339 ، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش مهدی، کشاورز بود و مادرش ملوس نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند.
به عنوان استوار یکم ژاندارمری در جبهه حضور یافت. نهم آذر 1363 ، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. تربت پاک وی در گلزار شهدای زادگاهش بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 641.
محمدرضا میرزایی، سوم شهریور هزار و سیصد و سی و نه، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود.پدرش مهدی، کشاورز بود و مادرش ملوس نام داشت.
ضمن کارهای سخت و سنگین کشاورزی، درس و مدرسه را تا سوم متوسطه ادامه دادند.
پس از دوران نوجوانی برای امرار معاش خانواده به استخدام ژاندارمری درآمد.
در دوران انقلاب هم به صورت مخفیانه علیه رژیم ستم شاهها مبارزاتی داشتند.
با آغاز جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن اسلامی در جبهههای حق علیه باطل حضور داشتند و سرانجام در تاریخ نهم آذر هزار و سیصد و شصت و سه، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد.
زندگینامه
محمدرضا میرزایی دره گرگی، سوم شهریور هزار و سیصد و سی و نه، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش مهدی، کشاورز بود و مادرش ملوس نام داشت. ضمن کارهای سخت و سنگین کشاورزی، درس و مدرسه را تا سوم متوسطه ادامه دادند. پس از دوران نوجوانی برای امرار معاش خانواده به استخدام ژاندارمری درآمد.
در دوران انقلاب هم به صورت مخفیانه علیه رژیم ستم شاهها مبارزاتی داشتند.
با آغاز جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن اسلامی در جبهههای حق علیه باطل حضور داشتند و سرانجام در تاریخ نهم آذر هزار و سیصد و شصت و سه، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد.
مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم خدمت پدر گرامی سلام علیکم ضمن عرض سلام امید دارم به درگاه خدای بزرگ که همواره آن وجود عزیزت را از جمیع حوادث مصون بدارد اگر از راه محبت جویای حال حقیر باشید بحمدالله سلامتم و به دعا گویی وجود مبارک تان مشغول هستم. خدمت مادر مهربانم از صمیم قلب تو را دعا و سلام میرسانم و از یگانه ایزد منان میخواهم که همیشه اوقات حالتان خوش و خرم باشد و از شما میخواهم مادری مهربان و با وقار باشید و به جای ناراحتی برای کلیه رزمندگان دعا کنید.
ما هم به حول و قوه الهی به خدمتتان میرسیم و از قول بنده به خدمت خواهران مهربانم با اهل خانه سلام برسانید.
به امید پیروزی حق بر باطل.
با تقدیم احترام
محمدرضا میرزایی دره گرگی
پدر و پسر آسمانی
زمانی که پدرم دانشآموز بود، با چند نفر از هم کلاسیهایش به طرف خانه میآید، یکی از دانشآموزان میگوید: مغازهای میشناسم که نمیداند پسته گران شده، اگر دو تومان بدهیم اندازه چهار تومان، پسته میدهد؛ پدرم نیز همراه آنها میرود. پیرمرد پستههای بچهها را میدهد و دو تومانیهایشان را میگیرد، بچهها آماده رفتن میشوند و میبینند که همکلاسیشان محمدرضا به ته مغازه رفته و به پیرمرد کمک میکند، بچهها صدا میزنند: محمدرضا بیا برویم. پدرم نیز در حالی که کارت و جعبههای داخل مغازه را مرتب میکند، با لبخندی رو به بچهها میگوید: شما بروید من میمانم که به پدرم کمک کنم. همکلاسیهایش خجالتزده میشوند و رنگ عوض میکنند و از این که محمدرضا نگفته بود که این مغازه پدر من است تعجب کرده بودند، برگشتند که پستهها را پس بدهند و با قیمت جدید حساب کنند که پیرمرد میگوید: میدانم بچهها شما همکلاسیهای محمدرضا هستید، محمدرضا سفارش شما را کرده بود.(نقل از فرزند شهید)



