زرندی اکرم فرزند جعفر
شهیده اکرم زرندی

شهیده اکرم زرندی
نام : اکرم
نام خانوادگی : زرندی
نام پدر : جعفر
نام مادر : ناهید (شهادت 1365 )
محل تولد : بروجرد
تاریخ تولد : 1359/07/01
شغل : دانش آموز دوم ابتدایی
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6518451
زندگینامه
در روز اول مهر ماه سال 1359 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش جعفر، آرایشگر بود و مادرش ناهیدکمالی(شهادت 1365 ) نام داشت.دانش آموز دوم ابتدایی بود.
در روز بیستم دی ماه سال 1365 ، بر اثر بمباران هوایی زادگاهش به شهادت رسید. تریت پاک او در گلزار بهشت شهدای بروجرد واقع است.
اکرم وقتی به دنیا آمد خیلی زیبا بود با تمام دختران یک جوری فرق می کرد وقتی ازچشمانش اشک می آمد من خیلی ناراحت می شدم نمی دانم چرا این احساس به من دست می داد تا اینکه بزرگ ترشد واورا به مدرسه نوشتم دختردرس خوان وزرنگی بود و با ایمان همیشه حجابش را رعایت می کرد همیشه ساکت بود همه فکر می کردند نمی تواند حرف بزند و زیر زبان صلوات می فرستاد و برای پدر و مادرش دعا می کرد و خیلی شهادت را دوست داشت آرزو می کرد که دختران را به جبهه ببرند تا شهید شود قبل از اینکه او خودش به شهادت برسد خواب دیده بود امام دستش را گرفته که برای یکی ازدوستانش تعریف کرده بود خودش می دانست که به شهادت می رسد همیشه مادرش را می بوسید می گفت مامان اگر من مردم ناراحت نشو و گریه نکن تا اینکه درخیابان به علت بمباران هوایی درتاریخ 1365/10/20 به شهادت رسید.
خاطرات شهید اکرم زرندی
پرندگان مهاجر ز شهرما رفتند
دریغ و درد ندانم که تا کجا رفتند؟
شنیده ام که ز مرز فنا گذر کردند
ترانه خوان به سرچشمه بقا رفتند
به گرم پویی برق خیال و موج نسیم
به بال عشق به اقلیم آشنا رفتند
از این نشیمن خاکی کبوتران حرم
گشوده بال به سر منزل صفا رفتند
در سال 1359/07/01 اکرم زرندی در میان خانواده ای مومن و متدین چشم به جهان گشود. اکرم که عمرش سپیده ای بیش نبود. روح مقدسش هرگز زمینی آفریده نشده بود. هنوز لباس فرشتگان را به تن داشت و تنها همدمش عروسکان مو طلایی و تنها آوازش لالایی برای عروسکش بود.
نمی دانم جسم کوچکش چقدر عرصه را بر جغرافیای وجود تاریک دلان وحشی تنگ کرده بود که تاب تحمل وجودشان را نداشت.
نازنین فرشته ای که عمر کوتاهش را جنگ و غرش هواپیماهای غول پیکر و بمب ها سپری کرده بود و در حالی که فقط می دیدند و می شنیدند و هیچ دخالتی در سیاست های خشن دولت های شرق و غرب نداشتند.
لذا روح بزرگشان هرگز تاب و تحمل این خشونت ها و بی عدالتی ها را نداشت و سرانجام در سال 1365 همراه با مادر مهرانش که چون خود فرشته ای بود عاشقانه دست در دست هم پرواز آسمانیشان را آغاز کردند و دوشادوش کهکشان ها در نوردیدند.
پیکر مطهرشان را در گلزار بهشت شهدا در شهرستان بروجرد به خاک سپردند.
نامش جاودان و راهش پر رهرو باد
خاطره ای ازشهید اکرم زرندی اززبان خاله شهید:
پسری داشتم که حدود 3 ماه درجبهه بود و هیچ خبری ازاونداشتیم تا اینکه اخبار اعلام کرد گردان آنها توسط عراقی ها محاصره شده اند و اصلا" نه می توانند پیش بروند و نه برگردند تا اینکه خواهرم در زمان اذان صبح اکرم را به دنیا اورد و پسر من نیز بعد از 4 ماه از جبهه آمد این نوزاد با آمدنش شادی را به خانه ما آورده بود نامش را ندا گذاشتیم ندا یعنی ندا آورشادی و شادمانی یعنی خبرخوش و از حدود دو روز بعد ازتولد ندا به همراه پدرش برای گرفتن شناسنامه او به ثبت رفتیم تا اینکه در صف بودیم که یک خانم باحجاب و متین پشت سرما بود او گفت نام نوزادتان چیست گفتم ندا،گفت ندا گفتم چون ندای شادی زندگی یمان است بعد از چند دقیقه صحبت که با آن خانم انجام دادم یک قرآن از کیفش درآورد ونیت کرد وبازکرد وگفت هیچ نامی زیباتر از نام امام نیست نام او را اکرم بگذارید بعد از اینکه قرآن را باز کرد نام اکرم را از آن درآورد نام او در شناسنامه اکرم گذاشتیم اما درمنزل ندا اورا صدا می کردیم تا اینکه بزرگتر شد هر اندازه بزرگتر می شد ساکت ترمی شد روزی به خواهرم گفتم فکرگنم اکرم لال باشد خواهرم گفت نه وقتی تنها هستیم صحبت می کند ولی در نزد دیگران اصلا"چیزی نمی گوید تا اینکه یک روزسرزده وارد منزل شدم و اکرم را تنها درخانه یافتم او داشت تکالیفش را انجام می داد همان چهره مظلوم و ساکتش خیره به من شد. از او پرسیدم پدر و مادرت خانه هستند جواب داد به بیرون رفته اند تا آن روزاصلا"صدای اکرم رانشنیده بودم آن روزیقین کردم که اکرم لال نیست اودختردرس خوان وزرنگی بود و هر گاه ازمدرسه بازمی گشت سریع دفترمشق خود را در می آورد و مشغول انجام دادن تکالیفش می شد علاوه بر اینکه در درس بسیار زرنگ بود در خانه نیزکارمی کرد و به همه اقوام احترام می گذاشت سرانجام هنگامی که بمباران شد اکرم در زیر آوار ماند ولی خواهرم با هر زحمتی بود او را زنده از زیر آوار بیرون آورد و به بیمارستان برد چند روزی هم در بیمارستان بستری بود تا اینکه یک روز به همه ما که به ملاقاتی او رفته بودیم گفتند که در زیر سرم به شهادت رسیده است.
منابع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 158.
ـــ سایت زنان شهید: لبنک مطلب ( https://zananeshahid.ir/node/2176 )



