
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سردار رشید اسلام پاسدار شهید حجت الله بیرانوند

پاسدار شهید حجت اله بیرانوند
اولین پاسدار شهید شهرستان بروجرد
پاسدار شهید حجت الله بیرانوند
نام : حجت الله
نام خانوادگی : بیرانوند
نام پدر : نورمحمد
نام مادر : حلیمه خاتون
تاریخ تولد : 1340/02/01
محل تولد : بروجرد روستای حاجی آباد
شغل : پاسدار
تاریخ شهادت : 1359/02/11
محل شهادت : سنندج
علت شهادت : اصابت گلوله به شکم
آرامگاه : گلزار شهدا گوشه بروجرد
کد ایثارگری : 5901968
زندگینامه
در روز اول اردیبهشت ماه سال 1340 ، در روستای حاجی آباد از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش نورمحمد، کشاورز بود و مادرش حلیمه نام داشت.
پاسدار بود. در روز یازدهم اردیبهشت ماه سال 1359 ، در عملیات آزاد سازی سنندج هنگام درگیری با اشرار بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار شهدای گوشه شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 99.
زندگینامه پاسدار شهید حجت الله بیرانوند
آنگاه که غنچههای زیبای گل های محمدی باغ و بوستان روستای حاجی آباد از توابع بروجرد را با رنگ و بوی خود تزیین نموده بود گلی در بوستان خانوادهی مومن شکفت و ستاره زندگی پسری در میان خانوادهی متدین و مومن طلوع کرد و گرمیبخش خانه شد وی تنها پسر خانواده بود. آری خداوند به مشهدی نورمحمد بیرانوند فرزند طیبه ای بخشید که نامش را حجت الله نهاد . حجت الله در کانون گرم خانواده رشد و نمو یافت و با آداب و سنن اسلام محمدی (ص) آشنا گردید.
در اول اردیبهشت سال 1340 حیات طیبه ی حجت الله ، بهاری دیگر در بهار طبیعت آغاز نمود. این شهید عزیز از کودکی با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کرد ولی هیچ گاه تسلیم مشکلات نشد او دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان روستای حاجی آباد با موفقیت سپری نمود و مدرک پنجم ابتدایی خود را کسب و سپس دوران تحصیل در مقطع راهنمایی را نخست در روستای زرشگه آغاز و سپس سال دوم و سوم راهنمایی را در مدرسه ی راهنمایی محمد قمی شهرستان بروجرد به اتمام رساند. تمام سال هایی را که به مدرسه میرفت به صورت شبانه بود. یعنی او در طی ساعات روز به کار و کارگری و کسب درآمد برای کمک به خانواده مشغول بود و شب ها نیز با جدیت تمام به درس خواندن اهتمام داشت. فراز و نشیب زندگی هیچگاه خلق او را تنگ نمیکرد و در هر وضعیتی احترام بزرگترها را بخوبی رعایت میکرد.
از نوجوانی با انجام فرائض دینی و عمل به احکام نورانی اسلام بنیادهای اعتقادی و ایمانی خود را تقویت کرد. از همان زمان عنصر شجاعت و شهامت در وجودش پا گرفت و با همت و تعصب فراوان به یاریگری دیگران میشتافت و هرآنچه در توان داشت برای گشودن گرههای زندگی گرفتاران صرف میکرد.
مکبر مسجد روستا بود و سحرهای رمضان بر بالای پشت بام مناجات میخواند و اهالی روستا با صدای زیبا و دلنشینش از خواب بیدار و برای انجام فریضه ی نماز صبح به مسجد میرفتند .
محرم و صفر مداحی میکرد و سرپرستی هیئت را به عهده داشت و خود را وقف امام حسین (ع) و اهل بیت نموده بود. مردم روستا هنوز بغض گلو و سوز صدایش را هنگام نوح خوانی ایام دهه ی عاشورا را بخوبی بخاطر دارند . او با شنیدن هل من ناصر امام و مقتدای خود به آن لبیک گفت و به همراه مردم در تظاهرات و اعتراضات علیه حکومت خودکامه ی پهلوی به مبارزه پرداخت و اعلامیههای امام را به خانه میآورد و شب ها تا صبح از روی آنها دستنویس میکرد و پخش میکرد.
بعد از پیروزی انقلاب به تلاش های خود در سازندگی افزود و در شهربانی مشغول به خدمت شد. اما با تاسیس سپاه پاسداران به دستور حضرت امام (ره) ، او نیز به سپاه راه یافت و به عنوان یکی از اولین نیروی های سپاه در بروجرد شناخته شد.
در سال 1359 حجت الله پس از آگاهی از ناامنی کردستان و درگیری ایادی استکبار جهانی و منافقین با مردم غیور کردستان ، آرام و قرار نمیگیرد تا اینکه با سایر همرزمان سپاهی خویش ، به قصد اعزام به کردستان ، قدم در راه جهاد می نهد .
این گروه در قدم نخست ؛ توفیق ملاقات و زیارت حضرت امام رحمه الله علیه را نیز می یابد و سپس برای دفاع از انقلاب و نجات مردم غیور کردستان از دست منافقین و ایادی استکبار جهانی به سنندج اعزام می شوند.
پس از حدود 3 روز تقابل با دشمن ، در مسجدی در یکی از محله های سنندج ، نزدیک تپه ایی مستقر شده و این مسجد را به عنوان پایگاه خود انتخاب میکنند.
چند نفر از مردم و نیروهای انقلابی ، هنگام عملیات به دست منافقین شهید میشوند و پیکر آنها پشت تپه میماند ، فرمانده پایگاه از نیروهای خویش درخواست می کند تا فرد یا افرادیبصورت داوطلبانه بروند و شهدا را به پایگاه منتقل کنند . حجت الله با شهامت و شجاعت تمام ، داوطلب می شود و میگوید من حاضرم این ماموریت را انجام دهم. و در کمال شجاعت و با سرعت تمام به سمت محل درگیری حرکت می کند .
در هنگام برگشتن به پایگاه ، وقتی که یکی از شهدا را بر دوش خود دارد مورد اصابت گلوله منافقین قرار میگیرد و از ناحیه ی شکم و ستون فقرات مجروح میشود.
سایر رزمندگان به کمک او می شتابند ، یکی از همرزمانش ، از ناحیه ی پا مجروح میشود . و بالاخره حجت الله و سایر مجروحین از صحنه ی درگیری به فرودگاه منتقل می شوند. و سپس از مرکز ، برای انتقال مجروحین درخواست کمک می شود .
پس از اندکی برای انتقال مجروحین ، هواپیمایی به فرودگاه سنندج اعزام می شود اما آنچنان شدت درگیری و تبادل آتش ، بالا می گیرد که چندین بار نیروهای متخاصم با شلیک مستقیم مانع فرود هواپیما می شوند. تا اینکه پس از چند بار رفت و برگشت ،در صبح روز بعد هواپیما موفق به فرود می شود اما دقایقی قبل از فرود هواپیما ، روح بلند حجت الله پرواز عارفانه ی خویش را به مقصد وصال یار آغاز کرده است.
در نهایت جسم مطهر شهید حجت الله بیرانوند را همراه با سایر مجروحین ، به بیمارستانی در تهران منتقل میگردد . در این بیمارستان غوغای دیگری نیز برپاست ، زیرا این جریان مصادف با واقعه ی طبس است ، تعدادی از مجروحین واقعه ی طبس نیز به این بیمارستان اعزام شده اند. اجساد آمریکایی های متجاوز نیز در گوشه و کنار راهرو های بیمارستان به چشم می خورد و روح پاک و مطهر شهید حجت الله بیرانوند در اشتیاق وصل جانان و جسم غرقه در خونش آرام و بی صدا نظارگر پیروزی ابابیل و جنود خدا در تقابل با دشمنان این انقلاب نوپای اسلامی است . آری او رفت و امانتی بزرگ و ارزشمند را به دست سایر سربازان امام رحمه الله علیه سپرد ، باشد تا ما نیز رسم امانت و امانتداری را ، در حقیقت معنا ، بجای آوریم .
شهید حجت الله بیرانوند تنها شهید گروه اعزامی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بروجرد بود و نکته ی جالب اینکه تمام دارایی این شهید در دنیا فقط و فقط یک موتورسیکلت تریل هندابود . که قبل از اعزام به کردستان تمام دارایی خویش را به یکی از پاسداران همرزم خویش در سپاه بروجرد ، می بخشد . اشتباه نکنید ، نمی فروشد ،می بخشد . و البته کسی از این بخشش اطلاع نداشت تا پس مراسم تشییع این شهید بزرگوار همان همرزم پاسدارش ، به بستگان نزدیک شهید مراجعه می کند و موضوع بخشش را مطرح ساخته و با حالتی ملتهب ، از خانواده ی شهید می خواهد تا یا موتور را پس بگیرند و یا قیمتش را دریافت دارند .
آری انگار شهید حجت الله می دانست که مقصد این سفر قرب الی الله است . آری به یقین روح لطیفش آماده ی عروج بود .
در تهران هنگام حضور در جماران برای ملاقات حضرت امام رحمه الله علیه شهید حجت الله بیرانوند با لباس فرم سپاه از گروه جدا می شود . برخی از افراد گروه نگران می شوند زیرا در آن ایام مردم عادی نیز صرفا" به جرم چهره ی مذهبی و داشتن ریش آماج ترورهای خیابانی ایادی استکبار بودند و به همین علت حجت الله با لباس فرم سپاه ...... !! تنها و بی سلاح و .......!!! هدف خوبی برای آنان محسوب می شد . پس دقایقی اضطراب آور حجت الله بر می گردد و وقتی که از علت غیبتش می پرسند ! با لبخند ملیحی پاسخ می دهد غسل شهادت........ !!!!!!
او در هنگام خداحافظی با دوستانش ، به آنها سفارش میکند که اگر شهید شدم به خانوادهام بگویید صبر داشته باشند و خواهرانم زینب گونه باشند که مبادا دشمن شاد شود شهید حجت الله این کشاورز و کارگر مخلص ، در روز یازدهم اردیبهشت 1359 مصادف با روز کارگر و در آستانه ی روز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری ( روز معلم ) به خیل عظیم شهیدان این معلمان حقیقی انسانیت ، میپیوندد ، پیکر مطهرش را در یک روز بهاری در گلزار شهدای گوشه در انتهای خیابان بهار بروجرد به خاک می سپارند

در بهار آمد ، بهاری زیست ، در بهار انقلاب شکوفا شد و در یک روز بهاری عروج کرد.
در روز اول اردی بهشت آمد و در روز 11 اردی بهشت از دنیا به مقصد بهشت برین عروج کرد.
آری او از روز نخست نیز بهشتی بود .

روحش شاد و یادش گرامی