گودرزی علی فرزند موسی

نـیـروی زمـیـنـی ارتـش جمهوری اسلامی ایران
شهید علی گودرزی

شهید علی گودرزی
نام : علی
نام خانوادگی : گودرزی
نام پدر : موسی
نام مادر : فرخی
تاریخ تولد : 1349/01/04
محل تولد : روستای دهریز بروجرد
سن هنگام شهادت : 19 سال
وظیفه/کادر : وظیفه
سازمان : نزاجا
تاریخ شهادت : 1368/04/31
محل شهادت : مهران
آرامگاه : گلزار شهدای روستای دهریز بروجرد
کد ایثارگری : 6801463
زندگینامه
در روز چهارم فروردین ماه 1349 ، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش موسی، کارگر بود و مادرش فرخی نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند.
به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. در روز سی و یکم تیر ماه سال 1368 ، با سمت مسئول آشپزخانه در صالح آباد مهران بر اثر سانحه انفجار زاغه مهمات و سوختگی به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار شهدای روستای دهریز از توابع شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 535.
پرواز سبکبال دوستان و همرزمان تاب و قرار را از او ربوده بود. او که سرود نیاز زیستن را در سال 1349 در شهرستان بروجرد و در روستای دهریز بروجرد سر داد باعث شادی دل خانواده ای مومن و متدین شد. اخلاق پسندیده و منش انسانی وی در رفتار با دیگران باعث شده بود تا همیشه زبانزد خاص و عام قرار گیرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز سن نوجوانی به جمع عاشقان بسیجی و گروه مقاومت پیوست.
شهید علی گودرزی در همه حال احترام به بزرگترها را رعایت می کرد و بچه ها را بسیار دوست داشت و با آنان به بازی و سرگرمی می پرداخت. تا این که شرارت های دشمن در مناطق مرزی ایران باعث شد که به مناطق نبرد حق علیه باطل اعزام گردد و با خدمت صادقانه و توأم با عشق و وفاداری را به وطنش ثابت کند. بارها به جبهه های حق علیه باطل عزیمت نمود و هیچگاه از رفتن به جبهه خسته نشد و گلایه ای نکرد. تا این که در سال 1368 در منطقه عملیاتی صالح آباد در مهران، در اثر اصابت ترکش های دشمن و انفجار زاغه مهمات ، همراه فرشتگان به وادی «عند ربهم یرزقون» سفر کرد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
خاطرهای از برادر شهید
خاطرهای که از ایشان داریم خوش اخلاق و چیزی که یادمان میآید به گفته پدرم هر موقع تماس می گرفت می گفت پول برایم بفرستید؛ وقتی که شهید شد پدرم به مهران رفته بود و در آنجا علت تقاضای مکرر شهید برای دریافت پول از خانواده را پیدا می کند. این شهید عزیز در آن ایام یک مسجد را نقاشی می کرده و آن پول ها را خرج نقاشی این خانه خدا می کرده است.



