کردی عبدالحسین فرزند علی داد :: شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

شهدای بروجرد

بانک الفبایی شهدای بروجرد

| خانه | پایین صفحه | بلاگ بیان | چی میل | تماس با ما | گردو
شهدای شاخص بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


شهدای فرهنگی بروجرد
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)

برای مشاهده ی زندگینامه ،
لطفا بر روی عکس کلیک کنید


آمار وبلاگ
-----------------


آخرین مطالب

پیوند ها

آرشیو مطالب



جانم فدای رهبر
 جانم فدای رهبر اين هشيارى، موقع‌سنجى، لحظه را به حساب آوردن، خصوصيت برجسته و مهمى است كه بايد ملت ما در همه‌ى موارد متوجه باشند؛ آنجایى كه دشمنى و توطئه‌ى دشمن حس مي شود، به صورت لحظه‌اى بايد همه حساسيت نشان بدهند. (امام خامنه ای)

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم فدایی ولایتم

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگر دار تر از صد مَردیم
هر زمان یاد خمینی به سر افتد ما را
دور سیّد علی خامنه ای می گردیم

بسیجی ام ، بسیجی ام
فدایی ولایتم


پیام های روزانه
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا كمتر از شهادت نیست. ( امام خامنه ای)



این معامله با خدای متعال است؛
شهید جان خودش را داده است ،
و رضای الهی را ،
که بالاترین ارزشهای عالم وجود است ؛
کسب کرده است .
در همه‌ی ادیان الهی ؛
فداکاری در راه خدا ،
جان دادن در راه خدا ،
این ارزش والا را دارد .

مقام عظمای ولایت
1402/05/22

ایران حسین علیه السلام ،
پیروز است


نیازهای روزانه

مخـاطب محـترم لطـفاً
برای ورود به هر یک از بخش های ذیل ،
بر روی تصویر مربوطه کلیک نمایید
--------------------

 ساعت ، تقویم و مناسبت های امروز
ساعت ، تقویم
و مناسبت های امروز

......................................


اخبار امروز به روایت
روزنامه های صبح و عصر

......................................


گزارش وضعیت آب و هوای بروجرد

......................................


لینک ارگان های مهم دولتی




کلمات کلیدی

پیوندهای روزانه

تبلیغات



اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

فهرست شهدای والامقام شهرستان بروجرد
شهدای ثبت شده در وبلاگ ( به ترتیب حروف الفبا )
مخـاطب محـترم لطـفاً برای دسترسی به اطلاعات شهدا
بر روی هریک از حروف الفبا و یا نماد عملیات ها کلیک نمایید










چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۴، ۱۰:۱۱ ق.ظ

کردی عبدالحسین فرزند علی داد

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سردار رشید اسلام پاسدار شهید حاج " عبدالحسین کُردی "

سردار رشید اسلام شهید حاج " عبدالحسین کُردی "

فرمانده­ی اطلاعات و عملیات لشکر 57 ابوالفضل (ع) لرستان

 

 

شهید حاج " عبدالحسین کُردی "

نام : عبدالحسین

نام خانوادگی : کُردی

نام پدر : علی داد

نام مادر : عشرت

تاریخ تولد : 1340/01/02

محل تولد : بروجرد

شغل : پاسدار

تاریخ شهادت : 1365/10/24

محل شهادت : شلمچه

نام عملیات : عملیات کربلای ۵

آرامگاه : گلزار شهدای گوشه بروجرد

کد ایثارگری : 6530159

زندگینامه

شهید « عبدالحسین کُردی » در روز دوم فروردین ماه سال 1340 ،  در یکی از محله­ های جنوب شهر بروجرد در خانواده ­ای متدین و مؤمن چشم به جـهان گشود .پدرش علیداد، کشاورز بود و مادرش عشرت نام داشت.  خانواده ­ی این شهید به پاس ارادتی که به ائمه­ ی اطهار (ع) به ویژه سردار رشید کربلا امام حسین(ع) داشتند ، او را « عبدالحسین » نام نهادند .

با توجه به نوع کار پدر که به شغل کشاورزی مشغول بود ، عبدالحسین از همان ابتدا با مشکلات و سختی­ های زندگی آشنا شد و از زمانی که خود را شناخت در کمک به خانواده کوتاهی نکرد .

او با توجه به فرهنگ دینی و مذهبی که در آن پرورش یافته بود از همان دوران کودکی و نوجوانی اهمیت خاصی برای ادای فرائض دینی و مذهبی قایل بود . وی در دوران تحصیل نیز دانش ­آموزی کوشا ، فعال و اهـل مطالعـه بود . وی تا پایان دوره ­ی راهنمـایی در شـهر ( بروجرد ) ادامه ­ی تحصیل داد و سپس در امتحانات آموزشگاه نظامی ثبت نام کرد که با توجه به داشتن شرایط ، پذیرفته شد .

پس از قبولی به مدت سه سال در این آموزشگاه مشغول گذراندن آموزش ­های مختلف بود تا هنگام شکل­ گیری انقلاب اسلامی که او نیز به فرمان امام که فرمودند : ( پادگان­ ها را ترک کنید ) از پادگان فرار کرده و بعد از چندی با تظاهر به بیماری توانست با این ترفند از ارتش اخراج شود .

با اوج گیری انقلاب اسلامی ایران در برپایی راهپیمایی های بزرگ در شهر با دیگر دوستان همکاری می کرد ، تا اینکه انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید و با فرمان تاریخ ساز امام امت مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی ایشان به همکاری و همیاری این نهاد پرداخت و به عضویت جهاد سازندگی بروجرد درآمد و مدت 6 ماه در این نهاد فعالیت کرد و به بازسازی روستاها و مناطق محروم پرداخت.

در جریان انقلاب که مردم خود حفاظت و حراست شهرها را به عهده گرفتند ، عبدالحسین نیز به مدت دو ماه حراست و حفاظت از جان و مال مردم منطقه ی خود را به عهده گرفت . تا اینکه کمیته­ ی انقلاب اسلامی تشکیل شد و او نیز به جمع پاسداران کمیته انقلاب اسلامی پیوست .

پس از فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) ، مبنی بر تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، او نیز به جمع نیروهای جان بر کف و مخلص سپاه پیوست و بدین ترتیب در واحدهای مختلف سپاه از جمله واحد حفاظت ، به شناسایی عوامل ضد انقلاب و نیروهای محارب با خدا پرداخت و در اثر این تعقیب و گریزها بود که مورد شناسایی عوامل سر سپرده قرار گرفت و دو بار در بروجرد مورد سوء قصد و ترور واقع شد که به فضل خدا توطئه­ ی منافقین در هر دو مورد ناکام ماند و شهید کُردی از دامی که عوامل سرسپرده برای او گسترده بودند جان سالم به در برد .

با شروع جنگ تحمیلی وی به عنوان پاسدار در زمره­ ی اولین نیروهایی بود که در منطقه حضور یافت .

شهید کُردی در منطقه ( کُردستان ) نیز با همکاری سایر برادران به پاکسازی عوامل خود فروخته در این منطقه پرداختند و در درگیری­ ها ، مورد اصابت ترکش قرار گرفت که به همین خاطر ، مدتی در بیمارستان تهران بستری و بعد از بهبودی نسبی بلافاصله دوباره به جبهه مراجعت نمود و در منطقه در قرعه­ کشی که به منظور اعزام رزمندگان به سفر مکه­ ی معظمه صورت گرفت .

سال 1360 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد.

ایشان با برگزیده شدن در این قرعه کشی به بروجرد بازگشتند و اعـلام کردند که من به این سفر نمی­روم ، وقتی علت را از وی جویا شدند ، وی اظهار داشت که سفر حج پول نیاز دارد و من از نظر مالی ، توانایی رفتن به این سفر را ندارم ولی پدرش به او گفت : « هزینه­ ی این سفر را تقبل می­کنم و حال که توفیقی برای شما حاصل گردیده ، شما از آن استفاده نمایید ، » لذا شهید عبدالحسین کُردی با یاری پدرشان به این سفر عرفانی مُشرف شدند ولی بعد از سفر حج که معمولاً مرسوم است که حجاج چند روزی را برای دیدار و زیارت دوستان و آشنایان در منزل می­ مانند ، شهید بلافاصله بعد از بازگشت از سفر معنوی حج ، سریعاً مجدد به جبهه بازگشتند که از سوی دوستان و آشنایان مورد سوال قرار گرفتند که حال در جبهه چه کار ناتمامی را دارند که بایستی به انجام برسانند ؟ که شهید در پاسخ به سوال آنان می ­گفت : من در جبهه لباس بسیجی­ ها را می ­شویم ، سنگر را مرتب می­ کنم ، سنگر درست می ­کنم ، آب می ­آورم ... باید زودتر به کارهایم برسم و خانواده­ ی شهید اظهار می ­کنند که تا بعد از شهادت وی ما نفهمیدیم او چه کاره بود و چه مسوولیتی برعهده داشت .

شهید کُردی به منطقه­ ی کردستان ( جبهه مریوان ) رفت و بعد از چند روز دوباره مجروح شد . او را به بیمارستانی در تهران بردند ، ما خبردار شدیم که مجروح شده و پس از پیگیری متوجه شدیم که در تهران بستری است لذا خانواده برای عیادت او عازم تهران شدند و در همان زمان به ما خبر دادند که برادرش حمید به فیض عُظمای شهادت نایل آمده و پیکر شهید به بروجرد منتقل می­ گردد . اما کسی از خانواده در بروجرد نبودند و همگی برای عیادت ایشان به تهران رفته بودند که به خـانواده خبر می­ دهند که فـرزند دیگرشان به فیض شـهادت نایل گردیده و آن­ها به بروجـرد بر می­ گردند .

بعد از اتمام مراسم برادر شهیدش ـ حمید کُردی ـ حاجی از تهران زنگ زده بود که کسی بیاید و مرا بیاورد ، اما هیـچ کس حـاضر نمی­شد ، حـامل پیام شــهادت برادرش ـ حمید ـ به او باشد . تا اینکه راننده­ای از سـپاه عـازم تهران می­ شود و در راه بازگشت به بروجـرد ، سر سخـن را با وی باز می­ کند و می­ پرسد : حاجی اگر کسی امانتی گرفت ، هنـگام پس دادن باید دارای چه روحـیه ­ای باشد که در جـواب می­ شنود که باید راضی و خوشحال باشد که راننده با بغض به او می­ گوید : خداوند به تو صبر دهد ـ برادرت حمـید شهید شده است ـ حاج عبدالحسـین کُردی لبخـندی می­زند و آرام می­ گوید :

« إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعوُن » و در ادامه می ­گوید : برادرم حمید برنده شد ، خوشا به حالش ، هر چند که او مدت کمی در منطقه بود ولی سعادت یافت و به فیض شهادت نایل شد ولی من که از اول جنگ در جبهه­ ها بودم ، هنوز خالص نشدم که خدا مرا بپذیرد .

از ویژگی­ های اخلاقی شهید می­ توان گفت که او فردی صبور ، آرام ، متواضع ، بشاش و گشاده رو بود . در تمام امور ایثار و گذشت از خـود نشان می­ داد و در هـر کاری که پیش می­ آمد ، قبل از همه ابتدا خود پیش­قدم می­ شد . به هنگام عملیات و در زمانی که آتش دشمن در خط مقدم شدت پیدا می ­کرد ، وی در خط اول ، حضور می­ یافت و آخرین وضعیت منطقه را برای برنامـه ­ریزی صحیح و هـدایت دقـیق آتش ، بررسی می­ کرد .

شهید عبدالحسین کُردی در تصمیم­ گیری­ ها از نظرات دیگران سود می­جست و در برخوردها و قضاوت­ ها ، عدالت را رعایت می­ کرد . در روابط اجتماعی با دیگران رفتاری پسندیده و سنجیده داشت و در محیطی که حضور می­یافت با رفتار و منش خود ، همگان را تحت تأثیر قرار می­ داد . شهید کُردی در انجام واجبات و ترک محرمات پر تلاش بود و به مستحبات اهمیت می­ داد . اهل نماز شب بود و کم سخن و گزیده­گو بود و با کردارش ، دیگران را به عمل صالح دعوت می­ کرد .

وی از تشریفات و تجملات در زندگی به شدت دوری می­ کرد و در زندگی خود سادگی و بی­ آلایشی خاصی داشت . از زمانی که خود را شناخت ، همواره در سعی و تلاش بود . در ایام پیروزی انقلاب اسلامی ، شب و روز نمی­ شناخت و بعد از آن در طول جنگ تحمیلی ، مخلصانه انجام وظیفه می ­نمود و هرگز شبی را راحت در بستر نخوابید .

شهید عبدالحسین کُردی مدام در حال سرکشی از یگان­ها و هماهنگی آتش پشتیبانی رزمندگان اسلام در جبهه­ های جنگ بود و معتقد بود هر چه قبل از عملیات تلاش نماید به اذن الهی تضمینی برای موفقیت لشکریان جبهه­ ی حق خواهد بود .

او همان طوری که در عرصه­ی نبرد با دشمن متجاوز مراتب بالایی از توان و تخصص ، مدیریت و پشتکار را ارایه داد ، در میدان نبرد با نفس امّاره نیز موفق و سربلند بود . ایثار و از خود گذشتگی ، بخصوص اخلاص او کم ­نظیر بود و نهایت دقت و مـراقبت را به عمل می­ آورد که اعمال و فعالیتش تماماً خالص و قربه الی الله باشد .

شهید عبدالحسین کُردی بعد از شهادت برادرش ، مجدد به منطقه بازگشت و مـدت 8 ماه دیگر در جبهه­ های نبرد حضور داشت .

از پدرش خاطره ­ای نقل است که : « زمانی که حاجی شهید شده بود ، برادران از من پرسیدند ، عبدالحسین چه کاره بود ؟ که من گفتم ، پاسدار و آن­ ها در ادامه گفتند در سپاه چکاره بود ؟ گفتم که هر وقت ما هم از او می­ پرسیدیم ، شـهید می­ گفت : برای رزمندگان آب می ­آورم . ولی بعد از شهادتش تازه متوجه شدیم که فرمانده­ی اطلاعات و عملیات لشکر بوده ، در همان روزی که پیکر شهید عبدالحسین کُردی بر دوش مردم قدرشناس زادگاهش بروجرد تشییع می­ شد ، این شهر آماج عملیات هواپیماهای عراقی بود و مناطق مسکونی بمباران می شد و حتی زمان مراسم تشییع پیکر این شهید نیز چندین بار هواپیماها ، شهر بروجرد را بمباران کردند . »

 

شـهید عبدالحسـین کُـردی در تاریــخ 24 دی ماه 1365 با سمت فرمانده اطلاعات در منطـقه­ ی کـربلای (5) در شلمچه ، از چند جای بدنش به ویژه از ناحیه ­ی گردن ، مورد اصابت ترکش دشمن قرار گرفت و به آرزوی دیرینه­ ی خود که همانا شهادت در راه خدا و در مسیر دفاع از حق در مقابل باطل بود ، نایل شد و با بدنی قطعه قطعه و غرق در خون به دیدار معشوق شتافت .

ایشان در یکی از دست نوشته­ هایش نوشته است :

« خدایا من در جبهه­ ی حق علیه باطل آمده ­ام که جان خود را بفروشم . امیدوارم خریدار جان من تو باشی . به حق محمد و آلش مرا زنده به شهر و دیارمـان برنگـردان . دلـم می­ خواهد لحظه ­های آخر زندگی بدنم و جسمم آغشته به خون گردد و در راه تو باشم . »

 

 

آنان که به راه دوســت آگاه شـدند با عشق به هر طریق همراه شدند

از جـان و عیال و مال خود بگذشتند خفــتند بخــون ، شهـید آگاه شدند
 

تربت پاک  او در گلزار شهدای گوشه شهرستان بروجرد قرار دارد. برادرش حمید کردی نیز به شهادت رسیده است.

منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 487.

 

 

وصیت نامه سردار رشید اسلام حاج عبدالحسین کُردی

فرمانده­ی اطلاعات و عملیات لشکر ابوالفضل (ع)

 

« وَلا تحسبن الذین قُتلو فی سبیل الله امواتاً بَل احَیاء عِند رَبهم یُرزقون »

سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹

« گمان مکنید آنان که در راه خدا کشته می­شوند، مُرده­اند ، بلکه آنان زنده­اند و درنزد خدای خود روزی دارند .»

 

پروردگارا ؛ تو می­ دانی به یگانگی و وحدانیتت اعتقاد دارم و تنها تو را می­ ستایم و از تو یاری می­ جویم و تنها به تو پناه می ­برم از شر هر شیطانی و شـهادت می­ دهـم که دین اسـلام بر حـق است و شــهادت می­ دهم که محـمد(ص) بنده و فرسـتاده ­ی توست و شهادت می­ دهم که علی با یازده فرزندش امام و پیشوایان ما هستند و مسلک و مرام آنان را الگو در دنیای خود قرار می­ دهم تا آخرتمان در کنارشان باشیم « الهم رزّقنی توفیق شفاعه محمد (ص) و آل محمد (ص) »

خدایا من بنده­ ی ضعیف و ناتوان توام و هرگز حقوق بندگی­ ام را رعایت نکردم .

تو بزرگواری کردی ، من سرکشی .

تو مهربانی کردی ، من مغرور شدم .

تو عنایت کردی ، من اعتنا نکردم .

تو وفا کردی ، من جفا کردم .

تو نعمت دادی ، من کفران کردم و غافل بودم .

حال از تو می­ خواهم بار دیگر دست بنده ­ات را بگیری و از او راضی شوی و جزء بندگان خودت قرار دهی که بنده­ ی تو بودن را می­ خواهم .

از تو می ­خواهم که

عیب ­هایم را بپوشانی و رسوایم نکنی ، زیرا تو « ستارالعیوبی »

به من رحم کن . زیرا تو « ارحم الراحمینی »

گناهانم را نادیده بگیر . زیرا که « غفار الذنوبی»

و به فریادم برس ، زیرا که تو « غیاث المستغیثی »

و در دلم نور خودت را برافشان زیرا که تو « نورالمستوحشین فی ظلمی» .

خدایا !

از تو می­ خواهم که با غفرانت با من رفتار کنی نه با عدلت ،

که طاقت عذابت را ندارم .

خدایا از تو می­ خواهم که مرا به خاطر نافرمانی­ هایم سرزنش نکنی ،

هر چند که خود را مستحق مذمت می­ بینم ،

از تو می­ خواهم بپوشانی آنچه بر من گذشت

و مرا مورد عفو خود قرار دهی .

من که شرمنده ­ام در حضور تو

و شرمندگی من اجازه ­ی سخن گفتن را نمی­ دهد ،

پس تو خود ، دستم را بگیر .

حال که توفیق حضور در جبهه­ ها را به من دادی پس مرا خالص گردان

و دست رضایتت را به سوی من دراز کن .

از تو می­ خواهم مرا نجات دهی تا تنها هسـتی­ ام را که آن هم از آنِ توست در راهت فـدا کنم

و به آن مبنا و منشاء برسم ،

زیرا که جز تو خدایی ندارم .

امت شهید پرور و مسلمان : سنگینی بار مسوولیت بر دوش شما رهروان به حق علی (ع) است و از مـیان شـما رزمندگانی فـدایی هستند که جـو سنگینی را این بار بر دوش می­ کشند و الله گویان بر قلب کفر می­ تازند و هر بار قدری از جان پلیدش را می­ گیرند . پس این سیل خروشان را هرگز نگذارید از حرکت باز ایستد .

با اتفاق هم و با جان و مالتان ، اولاً به تکلیف خود جامعه عمل پوشانده و دلاورانه پوزه­ ی جنایتکاران را بر خاک مالیده و پیروزی و نصر را نصیب خودتان گردانید و منزل ابدی خود را آباد کنید و از همه بالاتر سبب خشنودی خدا شوید ، تا رحمت او بر شما فرود آید و شما را از شر شیطان محفوظ دارد .

باری پدرم که عمری در کنار تو بودم و هرگز نتوانستم کوچکترین خدمتی به تو بکنم ، بلکه سبب زحمت و ناراحتی تو شدم ، نه تنها عصای پیری­ات نبودم ، بلکه خود نیز بار سنگینی بودم که قد خمیده ­ات و بدن رنجورت را فشردم .

امیدوارم و عاجزانه از تو می­خواهم که مرا ببخشی ، من مدیون تو بودم و هرگز دِینت را که برگردنم داشتی ، ادّا نکردم .

مادرم ، تو نیز شیره­ ی جانت را به من دادی و به قول برادر شهیدم ( حمـید ) این نتـیجه­ ی آن شیر پاک و دستان پینه بسته­ ی پدرم بود که ما را به منزلگاه عاشقان ( کـربلا ) کشاند . امیـدوارم که تو نیز مـرا ببخشی و شیرت را حـلالم کنی و از تو می­ خواهم که صبر کنی و ارزش خود را نادیده نگیری و هر چند می­ دانم که کشته شدن من برایتان سخت است ،

اما می­ خواهم بدانید از موقعی که برادرم شهید شد ، من دیگر آرامش در خود احساس نمی­ کردم و چون او نزد خدایش ارزشمند بود و شهید بود . بارها با او حرف زدم و درد دل کردم که در میان اقوام و فامیل و خانواده کسی را نمی­بینم که رهرو او باشد و خود را تنها می­ بینم . پس برادرم از خدا بخواه مرا نیز در کنار تو قرار دهد . تو به من درسی نمی­دادی که خود را بیشتر دریابم ، چرا که من شهید نشدم و حال می­ دانم این برایتان هر چند ناخوشایند است .

از برادرم علی می­خواهم راهمان را ادامه و بر عزّت این خانواده بیفزاید ( عزّتی که فقط از جانب خدا بوده و از عزّت اوست ) این کشته شدن چون در راه خداست ارزشمند است .

وصیت می­ کنم که بچه­ هایم را همسرم بزرگ کند و دستشان را در دست افراد نیکو و وارسته و با تقوا و پیرو خط امام بگذارد و فرزندی که در راه دارم ، اگر دختر بود زینب و اگر پسر بود ، میثم نامگذاری کنید و نیز به آن­ها بگویید که پدرشان پیرو حسین(ع) و پیرو و مطیع رهبر ، امام خمینی بود و در راه انجام تکلیف ، کشته شد .

وصیت می­کنم که خانه ­ام برای همسرم بماند تا فرزندانم بعد از تشکیل خانواده کانونی داشته باشند که به آنجا روی آورند و مورد طعنه و زخم زبان دشمنانم واقع نشوند .

از همه­ ی شما بستگان نزدیکم ، می­ خواهم که راضی به رضای خدا باشید و هرگز شاکی نباشید در کشته شدنم . گریه و زاری کم کنید و صورت و موی خود را نکنید که رضای خداوند در آن نیست و همگی مرا عفو کنید تا خدا نیز مرا عفو کند .

والسلام علی عبادالله الصالحین

به امید زیارت کربلا و آزادی قدس عزیز

خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

شهید حاج عبدالحسین کردی

 

 



وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون
گمان مکنید آنان که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنان زنده اند و در نزد خدای خود روزی دارند.
پروردگارا – تو می دانی به یگانگی و وحدانیت اعتقاد دارم و تنها تو را می ستائیم و از تو یاری می جوئیم. و تنها به تو پناه می بریم از شر هر شیطانی. و شهادت می دهیم که دین اسلام بر حق است و شهادت می دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده توست و شهادت می دهم که علی با یازده فرزندش امام و پیشوایان ما هستند و مسلک و مرام آنان را الگو در دنیای خود قرار می دهیم تا آخرتمان در کنارشان باشیم.«الهی رزقنی توفیق شفاعة محمد (ص) و آل محمد (ص)» خدایا من بنده ضعیف و ناتوان توام و هرگز حقوق بندگی ام را رعایت نکردم. تو بزرگواری کردی، من سرکشی. تو مهربانی کردی، من مغرور شدم. تو عنایت کردی، من اعتنا نکردم. تو وفا کردی من جفا کردم. تو نعمت دادی من کفران کردم و غافل بودم. حال از تو می خواهم باری دیگر دست بنده ات را بگیری و از او راضی شوی و جزء بندگان خودت قرار دهی، که بنده تو بودن را می خواهم. عیب‌هایم را بپوشانی و رسوایم نکنی زیرا تو «ستار العیوبی» به من رحم کن. زیرا که تو ارحم الراحمینی. گناهانم را نادیده بگیر، زیرا که غفار الذنوبی و به فریادم رس ، زیرا که تو غیاث المستغیثینی و در دلم نور خدا را برافشانی زیرا که تو نور المستوحشینی فی الظلم.
خدایا از تو می خواهم که با غفرانت با من رفتار کن نه با عدلت.که طاقت عذابت را ندارم. خدایا اگر مرا به خاطر نافرمانی هایم سرزنش کنی، هرچند که خود را مستحق مذمت می بینم، از تو می خواهم بپوشانی آنچه بر من گذشت و مرا مورد عفو خود قرار دهی. من که شرمنده ام در حضور تو و شرمندگیم اجازه سخن گفتن را نمی دهد، پس تو خود دستم را بگیر.
حال که توفیق حضور در جبهه ها را به من دادی پس مرا خالص گردان و دست رضایتت را بسوی من دراز کن.از تو می خواهم مرا نجات دهی و تنها هستیم را که آن هم از آن توست،در راهت فدا کنم و به آن مبنا و منشاء و صیعانت برسم،زیرا که جز تو خدایی ندارم.
امت شهیدپرور و مسلمان:سنگینی بار مسئولیت بر دوش شما رهروان بحق علی (ع) است و از میان شما رزمندگانی فدای جو سنگینی این بار را بر دوش می کشند و الله گویان بر قلب کفر می تازند و هر بار قدری از جان پلیدش را می گیرند. پس این سیل خروشان را هرگز نگذارید از حرکت باز ایستد.
با انفاق جان و مالتان اولاً به تکلیف پوزه جنایتکاران را بر خاک مالیده و پیروزی و نصر را نصیب خودتان گردانید و منزل ابدی خود را آباد کنید و از همه بالاتر سبب خشنودی خدا شوید،تا رحمت او بر شما فرود آید و شما را از شر شیطان محفوظ دارد.
باری پدرم که عمری در کنار تو بودم و هرگز نتوانستم کوچکترین خدمتی به تو بکنم. بلکه سبب زحمت و نارضایتی تو شدم، نه تنها عصای پیریت نبودم بلکه خود نیز سنگینی بودم که قد خمیده ات و بدن رنجورت را فشردم. امیدوارم و عاجزانه از تو می خواهم که مرا ببخشی. من مدیون تو بودم و هرگز دینت را ادا نکردم.
مادرم تو نیز شیره جانت را به من دادی و به قول برادر شهیدم این نتیجه آن شیر پاک و دستان پینه بسته پدرم بود که ما را به منزلگاه عاشقان (کربلا) کشاند. امیدوارم که تو نیز مرا ببخشی و شیرت را حلالم کنی و از تو می خواهم که صبر کنی و ارزش خود را نادیده نگیری و هرچند می دانم که کشته شدن من برایتان سخت است،اما بدانید از موقعی که برادرم شهید شد، من دیگر آرامش در خود احساس نمی کردم و چون او در نزد خدایش ارزشمند بود و شهید بود بارها با او حرف زدم و درد دل کردم که در میان اقوام و فامیل و خانواده کسی را نمی بینم که رهرو او باشد و خود را تنها می بینم. پس برادرم از خدا بخواه مرا نیز در کنار تو قرار دهد. تو درسی نمی دادی که خود را بیشتر دریابم، چرا که شهید نشدم و حال هر چند برایتان ناخوشایند است از برادرم علی می خواهم راهمان را ادامه و بر عزت این خانواده بیفزاید. این کشته شدن چون در راه خداست، ارزشمند است.
وصیت می کنم که بچه هایم را، همسرم بزرگ کند و دستشان را در دست افراد نیکو و وارسته و با تقوا و پیرو خط امام بگذارد. و فرزندی که در راه دارم، اگر دختر بود زینب و اگر پسر بود میثم نامگذاری کنید و نیز به آنها بگوئید که پدرشان پیرو حسین (ع) و پیرو و مطیع رهبر امام خمینی بود و در راه انجام تکلیف کشته شد.
وصیت می کنم که خانه ام برای همسرم بماند تا فرزندانم بعد از تشکیل خانواده کانونی داشته باشند که به آنجا روی آورند و مورد طعنه و زخم زبان دشمنانم واقع نشوند.
از همه شما بستگان نزدیکم می خواهم که راضی به رضای خدا باشید و هرگز شاکی نباشید. در کشته شدنم گریه و زاری کم کنید و صورت و موی نکنید که رضای خداوند در آن نیست و همگی مرا عفو کنید تا خدا نیز مرا عفو کند. والسلام علی عبادالله الصالحین.
به امید زیارت کربلا و آزادی قدس عزیز.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
آنانکه بعشق دوست پابست شدند/ خود را بشکستند و هم دست شدند
تا فانی فی ا... شدند از دل و جان / رستند ز قید هستی و هست شدند
عبدالحسین کردی

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۷/۲۴
نویسنده : خادم الشهدا

شهدای پاسدار

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین مطالب
.: وبلاگ شهدای بروجرد :.