تنه کار احمد فرزند اسدالله
نـیـروی زمـیـنـی ارتـش جمهوری اسلامی ایران
شـهـیـد احمد تنه کار
سردار رشید اسلام شهید احمد تنه کار
مسئول عقیدتی سیاسی پادگان مهندسی شهرستان بروجرد
شـهـیـد احمد تنه کار
نام : احمد
نام خانوادگی : تنه کار
نام پدر : اسداله
نام مادر : عذرا
سن هنگام شهادت ؛ 23 سال
تاریخ تولد :1337/06/10
محل تولد: بروجرد
وظیفه/کادر : کادر
سازمان : نزاجا
تاریخ شهادت : 1360/07/07
محل شهادت: بروجرد ( ترور توسط منافقین )
آرامگاه : گلزار بهشت شهدا بروجرد
زندگینامه
کمتر کسی است که زندگی برادر شهیدمان مرحوم تنه کار اطلاع نداشته باشد . زندگی کوتاه و پرثمره ی او برای همگان روشن و واضح است . او در خانواده مستضعف و عاشق اباعبدالله الحسین بدنیا آمد . از همان سنین کودکی در مجالس و محافل مذهبی و دینی شرکت داشتند .
به یاد داریم که ایشان در سنین هفت و هشت سالگی قرآن را خیلی خوب و بدون غلط می خواند و در همان اوان در هیئت های عزاداری امام حسین شرکت می کرد و از خدام سالار شهیدان بود .
وی از کودکی هـمراه با تحصیل در مـدرسه به علت فـقر مالی مـجبور به کار بود . ظـهرها و عـصرها که از مدرسه تعطیل می شد بدنبال کار می رفت و بدین سان از اول زندگی به خاطر تلاش و کوشش پخته شد .
شاید کمتر کسی به اندازه ی این شهید بزرگوار از اول زندگی رنج و تلاش و عشـق و هـدف را با هم عجین کرده بود او در عین اینکه زحمت زیادی می کشید اما خسته به نظر نمی رسید و از زندگی نمی نالید علت این را باید در استقـلال او پیدا کرد او می خواست متکی به خود باشد و برای زندگی کردن از خدا کمک می جست و حرکت می نمود .
هوش و فراست عجیب او سبب شده بود که در دورای ابتدایی همیشه شاگرد اول کلاس و مدرسه اش باشد . به همین سبب کلاس پنجم و ششم را در یک سال خواند . در دبیرستان وارد شد عشق زیادی به هدایت محصلین و دوستان داشتند و از هر موقعیت و فرصتی استفاده می کرد .
به یاد داریم تمام انشـاهایی که می نوشت تمام آن ها جنـبه ی مـذهبی و هـدایتی داشت و سعی می کرد به نحوی بچه ها را به مذهب آورد و کوشش می کرد به سوالات همکلاسی هایش که از او سوال می کردند در انشایش جواب بدهد . به خاطر عشق و علاقه ای زیاد که به مکتب اسلام داشت و می خواست به نسل جوان آگاهی دهد و آن ها را هدایت کند . به کمک چند تن از دوستانش جلسه ای بنام « مکتبُ النَّبی » تشکیل دادند که در این جلسات جوانان و دانش آموزان شرکت می کردند . ابتدا قرائت و آموزش قرآن و سپس مسایل دیگری مطرح می کردند . این جلسات همچنان ادامه داشت تا اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد و شهید احمد تنه کار به ارتش راه یافتند .
او یک نظامی تنها نبود بلکه یک معلم و مبلغ موفق و رشـیدی برای مکتب اسـلام و انقـلاب اسلامی بود .
او فردی بود که زبان گویا و برندهای مانند داشت . فعالیت های بعد از انقلاب وی در شهر مورد شهادت همگان است . او فردی بود که از اول هیـچ گونه انحرافی به گرایش های چپ و راست نداشت . در پادگان یک مربی ماهر و یک استاد زبردست برای همرزمانش بود .
در کلاس هایش عظمت اسلام را بیان می کرد و آنها را گوشزد می کرد تا شاگردان عشـق و علاقهی زیادی به کلاس های او پیدا کنند و به خاطر همین موفقیت از طرف اداره ی سیاسی ایدئولوژی پادگان مهندسی بروجرد دعوت به همکاری شد . از آن روز به بعد فعالیت های اسلامی ـ سیاسی پادگان را کاملاً زیر نظر داشت و در حد امکان سعی می کرد در آشنا کردن و آگاهی دادن افراد به اهداف عالیه ی اسـلام و انقلاب می نمود تا بالاخره از طرف اداره ی سیاسی ایدئولوژی به تهران جهت گذراندن یک دوره ی فشـرده ی استادی اعـزام می گردد و در امتحان ورودی رتبه و مقام اول را کسب می کند .
همزمان با فعالیت هایش در پادگان اوقات فراغت و بیکاریش را در سطح شهر با ایجاد کلاس های اصول عقاید و قرآن و خلاصه آگاهی و هدایت جوانان می گذراند . از جمله کلاس های شهید تنه کار در مسجد امام خمینی و سپس برپایی کانون نشر اندیشه های استاد شهید مرتضی مطـهری بود . او با بیان رسا و استدلال های محکم و متین خود توانسته بود چندین نفر از افراد گروه های مختلف را هدایت و به آغوش اسلام بازگرداند وقتی فردی را می دید که به گمراهی می رود از هر وسیله ممکن استـفاده می کرد تا بلکه او هدایت شود . شهید تنه کار از پهنه ی هستی یک کلاس درس ساخته بود . از هر جا و مکان و وسیله ای استفاده می کرد تا به دیگران آگاهی دهد و خود آگاهی کسب کند . در خیابان داخل اتوبوس و مغازه و غیره از هر دور جمع شدنی استفاده می کرد و معلم آن جمع می شد .
یکی دیگر از خصوصیات بارز شهید تنه کار جسارت و بیباکی این مرد بزرگ بود که در کمتر کسی دیده میشود . او فردی با شهامت و کفایت و لیاقت بود که حسن مدیریت عجیبی داشت و با بینش عمیقی که در او بود مسایل را بخوبی حل و فصل می کرد .
تنه کار به معنای واقعی پیرو خط امام بود بالاتر از حرف امام نه حرفی میزد نه اجازه می داد که حرفی زده شود . از جامعه ی ما جلوتر بود دیدش وسیع و اطلاعاتش خوب و عاشق و دلباخته ی امام بود وی برای جامعه اسلامی خیلی موثر بود . فردی دلسوز و مؤثر برای مکتب و جامعه بود . تنه کار فردی سازشکار و محافظه کار نبود بلکه فردی قاطع و برنده بود . هر حرکتی را که برخلاف خط امام می دید بلافاصله افشا می کرد . بارها و بارها با سخنرانی هایش مردم را آگاه و ارشاد می نمود و عجیب آن که تیر به دهان و زبانش زدند یعنی اینکه ما تو را بخاطر حق گویی و تبلیغ و بیان احکام قرآن و اسلام می کشیم . او عمار و یاسر زمان بود زیرا بخاطر بیان کلمه الله و دفاع از اسلام و قرآن و انقلاب اسلامی جان عزیز خود را نثار کرد .
همیشه به امت عشق می ورزید و شهادت آرمان اصلی او بود . هجرت، جهاد و شهادت سه کلمه پرمعنای زندگی تنه کار بود. منافقین مزدوران جیره خواران و نوکران آمریکا او را به شهادت رساندند و او سرفراز و سربلند ، سرانجام دشمن به آرزوی دیرینه ی خود رسید و در خیابان سعدی از سوی منافقین ترور و به درجه ی رفیع شهادت نایل گردید.
پیکر مطهرش را در بهشت شهدا خاک سپاری کردند .
نحوه ی ترور شهید احمد تنه کار به روایت شاهد عینی
محمدرضا یاراحمدی (همسایه)
شهید احمد تنه کار در یک خانوادهی مذهبی به دنیا آمدند و بعد از تحصیلات ، به کار در ارتش مشغول شدند محل کار ایشان در عقیدتی سیاسی پادگان مهندسی ، ستاد نماز جمعه و برگزاری مراسمات مشغول خدمت به اسلام و انقلاب بودند .
در اوایل مهر سال 1360 شروع سال تحصیلی جدید بود و من در آن وقت محصل بودم چون هنوز مدارس پایه ی محکمی نگرفته بود به علت کمبود معلم بر حسب اتفاق آن روز کلاس ما تعطیل شد و مسئول مدرسه ما را روانه خانه کرد .
اینجانب در هنگام ورود به کوچه سرویس حـامل کادر مهـندسی را دیدم که ایسـتاد و آن شهـید سـرافراز از سرویس پیاده شد و به منزل خود که از حجه الاسلام نجاتی امام جماعت مسجد محل ما به صورت استیجاری گرفته بود می رفت .
چه کسی می دانست که چند لحظه ی بعد چه می شـود و چه خواهد شد .
چند قـدم به درب منزل آن دلیر مرد نمانده بود که دو نفر پشت سر او در حال حــرکت بودند و بعد از آن دو نفر ، دو دخـتر می رفتـند و اینجانب چون سن کمی داشتم آرام آرام به طرف منزل خود می رفتم
شهید نزدیک درب منزلشان نرسیده بود که یک نفر از آن ها شهید را صدا کرد :
ـ احمد! احمد! احمد!
احمد سرش را برگرداند به سمت صدا ، ناگهان با افراد مسلح مواجه شد که تمام پیکرش را به رگبار بستند و به ضرب گلوله به شهادتش رساندند . خون به سرعت در و دیوار و تار و پود لباسش پاشید و احمد غرق در خون نقش زمین شد . از ترس صـدای انفجار که تا آن موقـع نشنـیده بودم ، در کنار کوچه نشـستم و می لرزیدم . افراد مسلح ، اسلحه ی خود را به دست آن دو دختر دادند و از کوچه ی فرعی ، به سمت میدان توحید فرار کردند .
مردم که متوجه ی صدا شدند . به کوچه ریختند و دنبالشان رفتند ، ولی پیداشان نکردند . در آن حین که در حال فرار بودند . برادرم که بالای پشت بام منزلمان بودٌ ، یکی از آن ها را که چشم خودش را با تکه ای پارچه بسته بود . شناسایی کرد . مردم محل ، همراه با خانواده ی داغدارش در محل جمع شده بودند دور پیکری که در دو قدمی منزلش مانده بود ، درست زیر دیواری که جای گلوله ها، تنش را نقطه نقطه کرده بود . آمبولانس بیمارستان آمد و آژیرکشان ، جمعیت را شکافت و جسد بی رمق احمد را به بیمارستان انتقال داد .
بعد از شهادت آن مرد بزرگ ، کوچه ی ما به اسم شهید احمد تنه کار نامگذاری شد تا همیـشه نامش بر روی زبان ها باقی بماند که اگر ما نتوانستیم شهادت بدهیم آن دیوار و کوچه به زبان آیند و نحوه ی شهادت مظلومانه آن بزرگوار را گویا باشند . چند هفته پیش که برای زیارت اهل قبور به بهشت شهدا رفتیم قسمتی از سخنان ایشان را بر روی سنگ مزارش خواندم .
ای کوکتل ها ـ خمپاره ها ـ سه راهی ها ما را بکشید ملت ما بیدارتر می شوند .
« اینان امامزاده های عشقند که فردا مزارشان قبله گاه اهل یقین خواهد بود . » ( امام خمینی )
راوی: محمدرضا یاراحمدی (همسایه)
منبع : سیستم اطلاعاتی معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان لرستان
مقاله ای از معلم شهید احمد تنه کار
نمی دانم از چه سخن بگویم که ارزش بهتری داشته باشد . فکر می کنم امروز اگر بشود انسان ها را آگاه کرد و راه را به انسان نشان داد بهتر باشد . اگر بشود به انسـان ها فهماند که او چـه ارزشی دارد و شدن او چه مراحلی را باید طی کند فـکر کنم کار بزرگی است . اگر بتواند مسئولیت را در خـون و رگ و پوست انسان ها جا بدهیم آن موقع می توانیم احساس امنیت و آرامش نماییم .
انسان مسئولیتش در انسان بودن اوست زیرا که مسئولیت موجودات دیگر کمتر از انسان است . بخاطر همین انسان ارزش بیشتری بر سایر موجودات دارد . اگر انسان به قدرتی برسد و دارای اراده ای شود که بتواند همه ی امیال فاسده را کنار زند و همه میل های نیکو را پیشه کند هرگز در طول زندگی دچار ضعف و انحطاط فکری نخواهد شد . هرگز مصائب و مشکلات بر او چیره نخواهد شد و آنگاه می تواند به عنوان یک انسان آزاده و قهرمان در جهان زندگی نماید . انسانی که دیگر اسیر انسان نخواهد و در برابر انسان تسلیم نخواهد بود . دیگر انسان قرن بیستم به شکل کنونی حیوانی در پوست انسان نخواهد بود و اما آنچه ارزش دارد و شما بخصوص باید رعایت نمایید مسئله ی خداگرایی و خدا گونه زیستن است که همیشه در ارتباط با خدا زندگی نمایید که از همهی چیزها بهتر است . انسان مرتبط با خدا با همه فسادها قهر میکند و جدایی می نماید لذا سعادتمند و خوشبخت است .
همیشه سعی کنید نه تنها خودتان بلکه دوستانتان را هم با خدا آشنا سازید و با خدا دوست شوید که دوستی با خدا مصفاترین دوستی هاست . ای خوش آن انسانهایی که در راه احیای انسانیت خود حرکت می کنند و ای بدبخت کسانی که در راه کشتن شخصیت انسانی خود حرکت می کنند . خیلی فرق است بین اولی و دومی .
در خاتمه از خداوند آرزوی موفقیت برای شنا و همه دوستان و آشنایان دارم .
من عازم جبهه هستم و امیدوارم که همه ی سربازان صدیق برای اسلام باشیم در همه چهره های ممکن .
احمد تنه کار
1359/11/17
گفتگو با برادر شهید
شهید احمد تنه کار یکی از شهدای ترور شهرستان بروجرد است که در 23 سالگی در هنگام بازگشت از محل کار ، در مقابل منزلش توسط منافقین ترور و به شهادت رسید .
بروجرد شهری است با یک هزار و 500 شهید که تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کرده است ، شهری که در پیروزی انقلاب اسلامی ایران و دوران دفـاع مقـدس به خوبی نقش خود را ایفا کرد و فرزندان زیادی از این خطه در میدان های نبرد با دشمنان حاضر شدند.
شهید بروجردی یکی از شهدای این شهرستان معروف به مسیح کردستان است و کم نیستند شهدایی که هر کدام افتخاری برای این شهر هستند اما در میان این شهدا شهرستان بروجرد چهار شهید ترور را نیز تقدیم کرده است .
دو تن از این شهدا در بروجرد و دو تن در مناطقی دیگر به فیض شهادت رسیدند که یکی از این شهدا شهید « احمد تنه کار » است که در سال 1360 و در مقابل منزل شخصی توسط منافقین ترور شد و به فیض شهادت رسید.
در همین راستا گفتگویی با « محمد تنه کار » برادر این شهید بزرگوار انجام شده است .
برادر شهید تنه کار : احمد فرزند اول خانواده و من فرزند دوم خانواده بودم ، همیشه از احمد به عنوان برادر بزرگتر الگو می گرفتم چرا که رفتار و گفتار و خصوصاً اخلاق او نمونه بود و همیشه سعی می کردم مانند برادرم رفتار کنم .
احمد در سال 1337 در بروجرد متولد شد و تحصیل خود را تا مقطع دیپلم در این شهر ادامه داد و بعد از اخذ مدرک دیپلم وارد دانشکده ی افسری شد و به تهران رفت که در اواخر سال های تحصیلـش همـان سال هایی بود که انقلاب در حال پیروزی بود .
شهید احمد تنه کار به بروجرد آمد و در پادگان مهندسی بروجرد مشغول به کار شد و ازدواج کرد که از وی یک دختر و یک پسر به یادگار مـانده است اما به محـض آغاز جنگ تحمـیلی وارد میـدان نبرد با دشمنان شد .
به گفته وی شهـید احـمد تنه کار در طول یک سالی که در جبهه ها حضور داشت همه ی نامه هایی که برای خانواده می نوشت و می فرستاد جنبه ی وصیتنامه داشتند و عشق به شهادت در او موج می زد .
شهید تنه کار صبح ها در پادگان مهندسی مشغول به کار بود و عصرها در مسـاجد اقدام به سخــنرانی می کرد و در کلاس ها و سخنرانی های خود کلاس نشر اندیشه های شهـید مطـهری را بیان می کردند و برگزاری همین کلاس ها و سخنرانی ها سبب شد تا منافقین روز به روز هراسان تر و آشفته تر شوند.
در طول این ایام شهید احمد تنه کار بارها مورد تهدید قرار گرفت اما بدون هیچ توجه ی به این تهدیدها در راهی که انتخاب کرده بود حرکت می کرد و همین سبب شد تا منافقین کوردل تاب و توان دیدن این همه رشادت و فعالیت را نداشته باشند.
برادر شهید تنه کار اضافه کرد : در آخرین دیداری که با برادرم داشتیم، تازه درجه سـتوان یکـم را دریافت کرده بود و با لباس های جدید به خانه آمد، لباس هایش را پوشید و به ما نشان داد و این آخرین دیداری بود که با برادرم داشتیم و ظهر روز بعد به شهادت رسید.
به گفته وی مهرماه سال 60 از راه رسیده بود و یک سال از جنگ تحمیلی می گذشت ، همان روز تولد برادر کوچکمان بود و قرار بود تولدی خانوادگی برایش برگزار کنیم که شهید تنه کار گفت عصر من کیک می خرم و به خانه می آیم تا جشنی برای مهدی برگزار کنیم و ما هم خانه را مقداری تزیین کردیم .
برادر شهید تنه کار اظهار داشت : در روز هفتم مهرماه سال 60 وقتی شهید تنه کار از پادگان مهندسی به سمت منزل در حرکت بود ، درست در مقابل منزل وی چند نفر از منافقین کمین کرده بودند و در ظهر همان روز با شلیک گلوله های متعدد ، وی را از ناحیه سر و گردن مورد هدف قرار داده و به شهادت رساندند.
وی اضافه کرد : در زمان شهادت برادرم پسرش یک ساله بود و پنج ماه بعد از شهادتش بود که دخترش هم متولد شد ، دختری که هیچگاه پدرش را ندید و خاطراتش را از زبان مادر شنیده است .
وصیت نامه شهید احمد تنه کار
فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا
پدر و مادر عزیزم :
امروز که انقلاب اسلامی ما به رهبری امام خمینی می رود تا پوزهی جهانخواران شرق و غرب و نوکران و جیره خواران داخلی و خارجی اش را به خاک بمالد احتیاج به جوانانی چون من دارد . می دانید که صدام آمریکایی به کمک نوکران دیگر آمریکا یعنی منافقین خلق می خواهد به انقـلاب ما لطمه وارد آورد امـا تا زمانی که جوانانی ایثارگر و مقاوم در این مملکت اما زمانی وجود دارد هرگز انقـلاب ما لطمه نمی خورد بلکه پیشرفته و صادر می شود .
پدر و مادر عزیزم بزرگترین آرزوی من پیروزی اسلام بر کفر جهانی است پیروزی انقلاب بر آمریکا و شوروی است من اگر چه که می دانم شهـید می شوم اما در آینده ی این انقـلاب پیروزی های درخشانی را می بینیم که تمام دنیا زیر سایه انقلاب اسلامی به رهبری حضرت مهدی (عج) هستند .
برادران و خواهرانم را یک به یک می بوسم و از آن ها می خواهم بیش از پیش به اسلام و قرآن و انقلاب عشق ورزند پیروزی در قرآن است ـ پیروزی با امام است .
اما سخنی چند با همسرم :
همسر عزیز و مهربانم می دانی من چقدر تو را دوست دارم اما باید مانند امام حسین (ع) زن و فرزند و مال و منال را فدای خدا نمود . خداوند انسان را به مال و منال و زن و فرزند امتحان می کند .
وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَئٍ مِنِ الخَوفِ وَ الجُوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاموالِ وَ اَلانفسِ وَ الثَّمَرات وَ بَشِّرِ الصّابِرین
من حسین وار می روم تا شهید شوم و تو نیز باید رسالتی زینبی داشته باشی برای خدا تحمل کن مطمئن باش که خداوند به تو اجر و مزد خواهد داد . از دختر کوچکم مواظبت کن و تا می توانی به او محبت نما .
سخنی با برادران و خواهران کانون :
می دانید ما با چه خـون و دلی این کانون را برپا کردیم . بحمـدالله الان به رونق افتاده است . از برادران و خواهران می خواهم که برنامه های کانون را تعطیل نکنید .کانون را بهتر و خوبتر به راه بیاندازید تا دشمن فکر نکند با رفتن یک نفر اسلام ضربه می خورد . ما الحمدالله آنقدر شخصیت داریم که هرچه شخصیت ها را از ما بگیرند ؛ آن ها جای او را پر خواهند کرد .
سلام مرا به همه ی دوستان و نزدیکان برسانید و از آنها برایم طلب مغفرت کنید . من بارها گفته ام کسی شهید می شود که به خود آگاهی و خدا آگاهی رسیده باشد (من عـرف نفسه عـرف ربه ) امیدوارم در این مراحل مشکلات را پیموده باشم تا به هدف نهایی و تکامل یافته ام پس از هجرت ها و جهادهایم ، یعنی به آرزوی شهادت برسم .
آخرین سخن من این است که امام نایب بر حق امام زمان است اگر کسی دل او را به درد آورد دل امام زمان را به درد آورده . پیام من به شما این است که دست از جماعت روح خدا نکشید که بلایی آسمانی گریبان گیرتان خواهد شد . همیشه از اسلام و قرآن و امام پاسداری کنید .
بامید پیروزی اسلام بر کفر جهانی و بر قراری حکومت حضرت مهدی (عج)
فرزند کوچک شما
احمد تنه کار
زندگینامه
سال هزار و سیصد و سی و هفت در شهرستان بروجرد، در خانوادهای مسلمان و مؤمن چشم به جهان هستی گشود. با جان و تن، آمادۀ آموختن فنون زندگی شد و دوره ابتدایی را در دبستان آغاز نمود.
شش ساله بود که قرآن می خواند. در کنار سجادۀ پدر می نشست و با او در راز و نیاز با خدا، همدل و همزبان شد. شیفتۀ خاندان نبوت و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود. همیشه ذکر و یاد آنان بر دل و جانش بود. پس از طی دوران راهنمایی و کسب مدرک پایان متوسطه، توانست در دانشگاه افسری شرکت کند، پذیرفته شود و فرماندهی « پادگان مهندسی بروجرد » را به عهده بگیرد.
در مقابل دشمن، با سینه ای ستبر و قامتی افراشته ایستاد. با انتخاب همسری متدین و مسلمان زندگی مشترک را آغاز کرد و از آن وصلت مبارک، صاحب یک فرزند دختر و یک پسر شد. احمد، علاوه بر فرماندهی پادگان، در خیابان صفای بروجرد، سرپرستی فعالان سیاسی و کمک به جبهه و فقرا را بر عهده داشت. به همین دلیل، از سوی دشمن به علت فعالیتهایش تهدید شد و قصد ترور کردن او را داشتند. سرانجام دشمن به آرزوی خود رسید و در خیابان سعدی از سوی منافقین ترور و به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
وصیتنامه
« فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلاً »
پدرومادر عزیزم!
امروز انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی(ره) پیش می رود تا پوزۀ جهانخواران شرق و غرب و نوکران و جیره خواران داخلی و خارجی را به خاک بمالد. احتیاج به جوانانی چون من دارد. می دانید که صدام آمریکایی به کمک نوکران دیگر امریکا یعنی «منافقین خلق» می خواهد به انقلاب ما لطمه وارد آورد؛ اما تا زمانی که جوانانی ایثارگر و مقاوم در این مملکت حضور دارند، هرگز انقلاب ما لطمه نمی خورد؛ بلکه پیش رفته و به سایر ملل صادر می شود.
پدرومادر عزیزم!
بزرگترین آرزوی من، پیروزی اسلام بر کفر جهانی است. پیروزی انقلاب بر آمریکا و شوروی است. من اگر چه که می دانم شهید می شوم اما در آیندۀ این انقلاب، پیروزی های درخشانی را می بینیم که تمام دنیا زیر سایۀ انقلاب اسلامی، به رهبری حضرت مهدی(عج) هستند. برادران و خواهرانم را یک به یک می بوسم و از آنها می خواهم بیش از پیش به اسلام و قرآن و انقلاب عشق ورزند، پیروزی در پیروی از قرآن است. پیروزی با امام است.
اما سخنی چند با همسرم!
همسر عزیز و مهربانم!
میدانی من چقدر تو را دوست دارم؛ اما باید مانند امام حسین(ع) زن و فرزند و مال و منال را فدای خدا نمود. خداوند انسان را به مال و منال و زن و فرزند امتحان می کند.
«و لنبلونکم بشئ من الخوف و الجوع و نقص من اموال و الا نفس و الثمرات و بشر الصابرین»
من حسین وار می روم تا شهید شوم و تو نیز باید رسالتی زینبی(س) داشته باشی. برای خدا تحمل کن! مطمن باش که خداوند به تو اجر و مزد خواهد داد. از دختر کوچکم مواظبت کن و تا می توانی به او محبت نما.
سخنی با برادران و خواهران کانون!
می دانید مـا با چــه خـون دلی این کانون را برپا کـرده ایم. بحـمدالله الان به رونـق افـتاده است. از بـرادران و خـواهــران می خواهم که برنامه های کانون را تعطیل نکنید. کانون را بهتر و خوبتر به راه بیاندازید، تا دشمن فکر نکند با رفتن یک نفر، اسلام ضربه می خورد. الحمدالله آنقدر شخصیت داریم که هرچه شخصیت ها را بگیرند، جایشان خالی نماند.
سلام مرا به همۀ دوستان و نزدیکان برسانید و از آنها برایم طلب مغفرت کنید. من بارها گفته ام کسی شهید می شود که به خودآگاهی و خداآگاهی رسیده باشد:«من عرف نفسه فقد عرف ربه»
امیدوارم در این مراحل، مشکلات را پیموده باشم تا به هدف نهایی و تکامل یافته ام، پس از هجرت ها و جهادهایم؛ یعنی به آرزویم که شهادت است، برسم.
آخرین سخن من این است که امام خمینی(ره)، نایب بر حق امام زمان(عج) است؛ اگر کسی دل او را به درد آورد، دل امام زمان(عج) را به درد آورده. پیام من به شما این است که دست از جماعت روح خدا نکشید که بلایی آسمانی گریبانگیرتان خواهد شد. همیشه از اسلام و قرآن و امام پاسداری کنید.به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی و بر قراری حکومت حضرت مهدی(عج)
فرزند کوچک شما
احمد تنه کار
ترور
راوی: محمدرضا یاراحمدی (همسایه)
روزهای اول مهر سال هزار و سیصد و شصت، شروع سال تحصیلی جدید بود. درآن وقت، محصل بودم. هنوز مدارس پایۀ محکمی نگرفته بود و کلاس ها تق و لق بود. معلم کم داشتیم، اتفاقی آن روز کلاس ما، به خاطر نیامدن معلم، تعطیل شد. مدیر مدرسه ما را به خانه فرستاد. هنگام ورود به کوچه، سرویس حامل کادر مهــندسی را دیدم که ایستاد. احـمد تنه کار، از سرویس پیاده شد که به منزل خودش، برود.
چند قدم بیشتر نمانده بود که برسد به در منزل، دو نفر از پیچ کوچه درآمدند و پشت سرش به راه افتادند. دو دختر چادری هم پشت سرشان دور و نزدیک می آمدند. سن کمی داشتم، آرام آرام به طرف منزل خودمان می رفتم. نزدیک در منزلشان نرسیده بود که یک نفر از آن ها صدا زد:
- احمد! احمد! احمد!
سرش را برگرداند به سمت صدا؛ ناگهان مواجه شد با افراد مسلح که تمام پیکرش را به رگبار بستند و به ضرب گلوله به شهادتش رساندند. خون به سرعت دوید در تار و پود لباسش و احمد غرق در خون، نقش زمین شد. از ترس صدای انفجار که تا آن موقع نشنیده بودم، در کنار کوچه نشستم و می لرزیدم. افراد مسلح، اسلحۀ خود را به دست آن دو دختر دادند و از کوچۀ فرعی، به سمت میدان توحید فرار کردند.
مردم که متوجه صدا شدند، به کوچه ریختند و دنبالشان رفتند؛ ولی پیداشان نکردند. در آن حین که در حال فرار بودند، برادرم که بالای پشت بام منزلمان بود، یکی از آن ها را که چشم خودش را با تکه ای پارچه بسته بود، شناسایی کرد. مردم محل، همراه با خانوادۀ داغدارش، در محل جمع شده بودند دور پیکری که مانده بود در دو قدمی منزلش؛ درست زیر دیواری که جای گلوله ها، تنش را نقطه نقطه کرده بود. آمبولانس بیمارستان آمد و آژیرکشان، جمعیت را شکافت و جسد بی رمق احمد را به بیمارستان انتقال داد. بعد از شهادت آن مرد بزرگ، کوچۀ ما به اسم شهید احمد تنه کار نامگذاری شد.
پنجم شهریور ۱۳۳۷، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش اسدالله، خوابارفروش بود و مادرش عذرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. افسر ارتش بود. هفتم مهر ۱۳۶۰، در زادگاهش مورد سوءقصد نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
شهید ترور ستوانیکم احمد تنه کار
شهید گرانقدر ستوانیکم احمد تنه کار از همقطاران ما در گروه ۴۱۱ پادگان مهندسی بروجرد بودند . حدود دو ماه من با ایشان در یک یگان خدمتی ( گروهان دوم گردان ۴۳۶ مهندس رزمی بروجرد ) مشغول انجام وظیفه بودم . در این مدت درس های زیادی از این شهید بزرگوار برایم به یادگار باقی ماند .
ایشان افسری متدین ، لایق ، عاشق ولایت و دشمن سرسخت ضد انقلاب بود . همیشه صحبت از درگیری های ایشان با گروهک منافقین و خانه های تیمی ضد انقلاب در بروجرد بر سر زبان ها بود .