پاینده زهرا فرزند رجب
شهیده زهرا پاینده
شهیده زهرا پاینده
نام : زهرا
نام خانوادگی : پاینده
نام پدر : رجب
نام مادر : سکینه
تاریخ تولد : 1297/04/06
محل تولد : بروجرد
شغل : خانه دار
تاریخ شهادت : 1363/12/20
محل شهادت : بروجرد
شماره شناسنامه: 21807
محل صدور: بروجرد
آرامگاه : گلزار بهشت شهدا بروجرد
کد ایثارگری : 6302472
زندگینامه
در روز ششم تیر ماه سال 1297، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش رجب، فروشنده بود و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. خانه دار بود. سال 1317 ازدواج کرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد.
در روز بیستم اسفند ماه سال 1363، در بمباران هوایی زادگاهش به شهادت رسید و تربت پاکش در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
همسرش هادی پاینده، پسرش مرتضی پاینده و دخترش ناهید پاینده نیز همراه با او به شهادت رسیده اند.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 117.
زندگینامه شهید زهرا پاینده
عطر دلانگیز وجود زهرا در شهرستان بروجرد با عطر گلهایی محمدی درآمیخت و فضای خانه مسلمانی زحمتکش و متدین را معطر ساخت. از همان کودکی با آموزههای دین مقدس اسلام آشنا شد و در انجام فرائض دینی جدیت و تلاش فراوان نمود. او با سعه صدر فراوان و حسن سلوک با دیگران جایگاه ویژهای را در بین اطرافیان کسب کرد و با انجام صله ارحام مهربانی و انسانیت خود را به منصه ظهور رساند. هر کاری را که به او می سپردند سعی می کرد به خوبی و زیبایی از عهده آن برآید و توانمندی خود را در انجام کارهای بزرگ بروز دهد.
زمانی که نهضت اسلامی ایران اوج گرفت و مردم غیور از کوچک و بزرگ دست در دست هم دادند و علیه بیداد و ستم فریاد برمی آوردند وی نیز در میان مردم مشت هایش را گره می کرد و علیه طاغوتیان فریاد می کشیدند و از تهدید گلوله و باتوم هراسی به دل راه نمی داد.
سرانجام شهر بروجرد مورد تهاجم عقاب های خونآشام بعثی قرار گرفت و در 1363/12/20 آشیانه زهرا را نیز درهم کوبیدند و زهرا پاینده و خانوادهاش را به فیض شهادت رساندند.
روحش شاد و نامش جاودان
خاطراتی از شهید زهرا پاینده به نقل از عروس شهید
شهیدان ما نیز مانند بانوی بزرگوار اسلام در راه حق درخشانی به شهادت رسیدند که برای کتمان و اخفاء آن از همه ی ابزارها و وسائل زمان استفاده می شود سنت لایتغیر الهی نگذاشت که زهرای مرضیه در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان بماند و آن ستاره درخشان خونین در گذشت زمان به خورشیدی تابان بدل شد. و امروز او و یاد مظلومیت او همه حصارهای کتمان عبور کرده است و به اعماق دل ها و جان ها رسیده است و این درخشندگی و فرایندگی ادامه خواهد داشت. انا اعطیناک الکوثر...
نام و یاد شهیدان ما نیز همانند سیده عالمیان با گذشت زمان ندایی تر و نافذتر خواهد شد.
قسمتی از سخنان و پیام مقام معظم رهبری به خانواده محترم شهدا
نقل قول از فرزند بزرگوار شهید
مادرم ، خانمی مهربان بسیار خوب و دلسوز بود همیشه در حال عبادت بود به جلسات قرآن می رفت و در مراسم های مذهبی شرکت می کرد. خاطره خوبی که از ایشان دارم این است که : ایشان علاقه ی عجیبی نسبت به من داشت همیشه وقتی از بیرون به خانه می آمدم با لبخند به استقبال من می آمد خیلی من را دوست داشت من هم او را بسیار دوست داشتم در کودکی هر چه می خواستم به من می داد و بعدها هم که تشکیل زندگی دادم با من و خانواده ام خیلی مهربان بود. هر وقت مادرم را در خواب می بینم ایشان در جلسات مذهبی است و مشغول دعا خواندن هستند.
عروس خانواده درباره شهید زهرا پاینده می گوید
شهیده زهرا پاینده واقعاً خانم خوبی بود در طی چند سالی را که با هم زندگی می کردیم و هیچ گاه در زندگی ما دخالت نمی کرد و بعد از اینکه از آن ها جدا شدیم هر وقت به دیدن آنها می رفتیم با شور و شوق فراوان از ما استقبال می کرد و هر طور بود ما را برای ناهار یا شام نگه می داشت و هر چه که دوست داشتیم برای ما درست می کرد.
به فرزندانش توصیه می کرد همیشه با هم خوب باشید و به همدیگر در همه کارها کمک کنید چند وقت پیش به بیمارستان رفته بودم ( قسمت زایشگاه ) ناخودآگاه به یاد خانم خدا بیامرز افتادم وقتی که علی پسر اولم بدنیا آمد پرستارها به او می گویند که مژدگانی بدهید نوه شما پسر است ایشان با خوشحالی می گوید : برای من فرقی نمی کند چه پسر و چه دختر فقط بگویید سالم است ... و چون شب تولد حضرت امیر المومنین ( علیه السلام ) بدنیا آمد نام او را علی گذاشتیم ( طبق گفته ی خانم ) .
در ایام محرم خانه را سپاه پوش می کرد و سقاخانه می بست و خودش پذیرایی می کرد و شربت درست می کرد و نذری می داد. الان هم در ماه محرم سقاخانه می بندیم و نذری می دهیم به خاطر نذری که پدر شوهر و و مادر شهید داشتند.
خوب به یاد دارم که خانه آن ها بمباران شد و خانه کاملاٌ خراب شده بود اما تمام وسایل سقاخانه و عزاداری حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) سالم بودند مثل : قنداقه علی اصغر ( علیه السلام ) یا پارچه های سیاهی که با آن سقاخانه می بستند حتی منبری که روی آن وسایل و چراغ های نذری را قرار می دادند.
به همین دلیل فرزند این شهید عزیز ، تصمیم می گیرد که نذر پدر و مادرش را تا وقتی که زنده است ادامه دهد یعنی همان سیاه پوش کردن خانه ( بستن سقاخانه ) برای عزاداری حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) و یارانش و دادن نذری که امیدوارم مورد قبول خداوند قرار بگیرد