اوحدی محمدحسین (مسعود) فرزند محمدکاظم
شهید محمدحسین (مسعود) اوحدی
شهید محمدحسین (مسعود) اوحدی
نام : محمدحسین (مسعود)
نام خانوادگی : اوحدی
نام پدر : محمدکاظم
نام مادر : صدیقه
تاریخ تولد : 1337/11/18
محل تولد : بروجرد
سن در هنگام شهادت : 24 سال
تـاریخ شهادت : 1361/11/18
محل شهادت : رقابیه
عملیات : والفجر مقدماتی
نحوه شهادت : اصابت ترکش خمپاره
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 6103461
زندگینامه
شهید محمدحسین(مسعود) اوحدی در روز هجدهم بهمن ماه سال 1337 در بروجرد به دنیا آمد. پدر او محمدکاظم، در آموزش و پرورش کار می کرد و مادرش صدیقه نام داشت.
در تمام دوران تحصیل خود فردی پرتلاش و موفق بود. در کودکی استعداد و سرشاری هوش او معروف بود. دوران دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک آغاز کرد و دو سال آخر دبیرستان را به تهران و دبیرستان دکتر هشترودی رفت و آنجا موفق به اخذ دیپلم با نمرات عالی شد. وی همان سال در کنکور سراسری رتبه سوم را کسب و در رشته مهندسی ساختمان دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. بعد از اتمام دبیرستان بلافاصله در دانشگاه تهران پذیرفته شد و در رشته ی راه و ساختمان دانشکده ی فنی مشغول به تحصیل شد.
یک سال قبل از انقلاب، زمان تعطیلی دانشگاه بر اثر اعتصابات، به بروجرد رفت و فعالیت های سیاسی و مذهبی را به طور جدی ادامه داد. فعالیت های او که پخش و انتشار اعلامیه، خرید و فروش کتاب های مذهبی و سیاسی و سازماندهی تظاهرات را شامل می شد، بیشتر متمرکز در بروجرد بود.
سال 1360ازدواج کرد. با آغاز جنگ و در حالی که تنها چند ماه به پایان تحصیلاتش مانده بود راهی منطقه شد به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.
او در ایام جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در عملیات والفجر مقدماتی در سال 1361 مجروح شد و درست در همان تاریخ تولّدش یعنی در روز هجدهم بهمن ماه سال 1361 در سنّ 24 سالگی در منطقه ی رقابیه به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.
تربت پاک و مطهرش در گلزار بهشت شهدای بروجرد زیارتگاه عاشقان ایثار و شهادت شد.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 59.
وصـیت نـامه
بسم الله الرحمن الرحیم
بابا و مامان عزیزم این نوشتهها را در زمانی مینویسم که بیش از چند روز به شروع عملیات باقی نمانده و در شرایطی مینویسم که بی هیچ مبالغهای صلاحیت شهید شدن را در خودم نمیبینم با این حال بقول حافظ :
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت ....... هست اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
و شاید فضل و رحمت الهی شامل حال ما هم شد و به سعادت شهادت نایل شدیم به همین دلیل مسائلی چند را به عنوان پیامی برای شما مینویسم.
بابا و مامان خوبم شما الان نوشتههای فرزندتان را میخوانید که پیش شما نیست شاید انتظار داشتید که بزودی برگردد و شما شاهد آغار مرحله جدیدی از زندگیش باشید ولی آنچه تحقق یافتنی است خواست خداست که در آن رحمت و سعادت برای ما نهفته است و این ما هستیم که همیشه باید خواسته ها و آرزوها و آمالمان را از فراز و نشیب واقعیت ها عبور دهیم و اگر در این راه خود را تسلیم امامتی بکنیم که ما را بسوی نور و روشنی می برد و حجت آشکار خدا بر زمین است و آنگاه آنچه پیدا می شود قضا و قدر الهی است و قطعاٌ سعادت ما را در برخواهد داشت و در این راه آنچه رستگاری و سعادت ما را تضمین می کند صبر و استقامت و پایداری ما در میدان ابتلائات و آزمایش های الهی و دل کندن از وابستگی ها و خواسته های نفسانی است. قطعاٌ در این راه بصورت سدها و موانعی جلوه گر خواهند شد و آنچه که اینک ما نیز با آن مواجهیم چیزی جز تحقق همان واقعیت نیست
انقلاب اسلامی در طلوع خونین اش نوید صبح روشنی و نور را می دهد و امام عزیزمان خمینی بت شکن گویی منادی فلاح و رستگاری، بیداری شده و این مائیم که باید کوله بار ایمان را محکم کنیم.
بابا و مامان خوبم بعد از سه سالی که از انقلاب می گذرد اینک به خوبی شاهد رشد و شکوفایی انقلاب اسلامی که نویدبخش آزادی و پیروزی همه مستضعفین است هستم.و آنچه که این پیروزی را امکانپذیر ساخته اراده و همت توده های مستضعف و صبر و استقامت آنها و خون های شهدای انقلاب گلگون ساخته اند و نیز یاری و رحمت خدای کریم است.
هر روز که می گذرد توطئه های امپریالیست ها و صهیونیست ها و دشمنان انقلاب ابعاد تازهتری می بابد. گویی همه ابرقدرت ها و عمالشان مرگ خویش را در ادامه حیات انقلاب دیده اند که اینگونه دیوانه وار به آن حمله می کنند.در این میان آنچه که تداوم انقلاب را ممکن می سازد عزم و اراده و از خودگذشتگی ما و توکلمان بر خداست که او یاری دهنده مستضعفان است.
بابا و مامان خوبم همیشه به شما فکر می کنم احساس می کنم که شما چقدر به خاطر ما سختی ها کشیدید و ما چقدر در مقابل شما کوتاهی کردهایم و ناسپاس بوده ایم ولی گاهی وقت ها که به خدا فکر می کنم احساس گناه بیشتری می کنم که خداوند چقدر رحیم است و چه نعمت ها به ما داده و در مقابل ما چقدر کفران نعمت کرده ایم و چه ناسپاسیم و در عبادتش و بجا آوردن شکر این نعمت ها کوتاهی می کنیم.
بابا و مامان عزیزم همان گونه که شهادت برای من آغاز یک تحول در جهت قرب به خداست امیدوارم که در شما هم سرآغاز دوره ای جدید و تحولی در جهت قرب بیشتر به خدا و پیوند با پیغمبر اکرم و خاندان معصومش باشد.
ما که احیاء کنندگان دوباره نهضت اوئیم باید که چون او به میدان رویم. تا حماسه های علی اکبر و قاسم ها را زنده کنیم. به آن ها عینیت دوباره بخشیم. تا وقتی تازه دامادها در غربت دلشان گرفت حضرت قاسم را یاد کنند و برادران در غم برادر حضرت عباس را و خواهرانمان گوشه ای سنگینی بار غم زینب (سلام الله علیها) را حس کنند و مادرانمان با حضرت فاطمه (علیه السلام) همدرد شوند و او را بیشتر یاد کنند و این شاید قدم هایی باشد در شکستن نفسمان و هجرت بسوی الله، خاندان پیامبر بالاترین تجلیات ذات خدا هستند و وجه الله هستند.
بهرحال عزیزانم دوست ندارم بعد از شهادتم آنچنان به ماتم نشینید که خدای ناکرده کمتر به انقلاب و امام عزیز فکر کنید. بلکه روح من آنگاه شاد خواهد شد که شاهد باشم شهادتم پیوند شما را با انقلاب بیشتر کرده و باعث فعال تر کردن شما در امر انقلاب و یاری اسلام و خدمت به امام عزیز شده و باور داشته باشید که خدا شما را دوست تر داشته که سعادت شهادت را نصیب فرزندتان کرده تا شما به او نزدیکتر باشید و با ثبات در ایمان و صبر بر این بلا و آزمایش دیر نخواهد بود.
همدیگر را بار دیگر در قیامت نزد خداوند متعال ملاقات کنیم و در پیشگاهش رو سفید باشیم و سیمین عزیزم اینک شاید مسئولیت شما در قبال انقلاب بیشتر شده چرا که پیوندتان با انقلاب حالا پیوندی خونین شده و باید که اراده ای مستحکم این پیوند را هرچه بیشتر در جهت خدا عمق دهد.
امیدوارم که بیشتر به فکر مامان و بابا باشید چون شما شهید دادههایی هستید که باید تسکین بخش پدر و مادر شهید داده ای باشید. شاید برای شما از امام گفتن و اینکه نگذارید چیز تازه ای نباشد شمائی که هر کدامتان یاران امام هستید که قلباٌ به او نزدیکتر از من هستید و خدا انشاءالله این انس و محبت را بیشتر کند. امیدوارم که هرچه بیشتر پیوندتان با ائمه معصومین و قرآن عمیق کنید و سعی کنید آیات بیشتری را از قرآن حفظ داشته باشید و تفاسیر را بخوانید و با عمل به احکام قرآن و خودسازی الگوهای زنده ای باشید از علم و تقوا که جامعه انقلابی ما به چون شماهایی نیاز دارد و پرچم پیروزی انقلاب خونین است و عزمتان در تداوم راه خونین آن ناگسستنی است و هم شما از علم و تقوا که توشه های این راه پر فراز و نشیب برخوردارید.
در آخر امیدوارم که اگر در برخورد با شما گاهی اشتباهاتی از من سر میزده که موجب ناراحتیتان می شدم حتماٌ مرا ببخشید و همینطور از همگی اهل فامیل و آشنایان و دوستان هم اگر مواردی این چنین بوده امیدوارم که مرا عفو کنند و در آخر سعی کنید که زهره را هم تنها نگذارید و او را از خودتان بدانید که او هم همدرد شماست که حتماٌ او هم شما را تنها نخواهد گذاشت.
برافراشته باد پرچم خونین قرآن در سرتاسر جهان
پررهرو باد راه شهیدان انقلاب اسلامی
مسعود اوحدی
1361/11/01
شهید محمدحسین اوحدی
شهید محمد حسین اوحدی
دانشجوی دوره کارشناسی ارشد رشته مهندسی راه و ساختمان
تاریخ و محل تولد: 18 بهمن 1337، بروجرد
تاریخ و محل شهادت: 18 بهمن 1361، رقابیه
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد